wagon

/ˈwæɡən//ˈwæɡən/

معنی: واگن، ارابه، بارکش، با واگن حمل کردن
معانی دیگر: (راه آهن) واگن باری (امریکا: freight car)، گاری، دلیجان، گاری بچگانه، ارابه ی کودک، مخفف: station wagon، waggon واگن

بررسی کلمه

اسم ( noun )
عبارات: on the wagon, off the wagon
(1) تعریف: a vehicle with a sturdy, rectangular body and four wheels, usu. drawn by horses.
مشابه: cart

(2) تعریف: a small, rectangular open cart with four wheels and a handle, used as a child's toy.

(3) تعریف: any of several light motor vehicles used for transporting or delivering passengers or goods.

(4) تعریف: a police van for carrying prisoners; patrol wagon.
فعل گذرا ( transitive verb )
حالات: wagons, wagoning, wagoned
• : تعریف: to convey or transport by means of a wagon.

- They wagoned their goods into town.
[ترجمه گوگل] آنها کالاهای خود را به داخل شهر بردند
[ترجمه ترگمان] They را به شهر wagoned
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
فعل ناگذر ( intransitive verb )
• : تعریف: to transport goods or travel by wagon.

- He wagoned across the prairie.
[ترجمه گوگل] او در سراسر دشت گاری رفت
[ترجمه ترگمان] از چمن زار گذشت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

جمله های نمونه

1. the wagon jolted down the slope
گاری تکان خوران از سرازیری پایین آمد.

2. a closed wagon
واگن دارای طاق و دیوار

3. fix one's wagon
(خودمانی) تلافی کردن،دخل کسی را آوردن

4. hitch one's wagon to a star
همت بلند داشتن،دنبال هدف های عالی رفتن

5. hitch your wagon to the stars
همت بلند دار (که مردان روزگار از همت بلند به جایی رسیده اند)

6. off the wagon
(امریکا - خودمانی) معتاد به الکل که اعتیاد را رها کرده است

7. on the wagon
(امریکا- خودمانی) معتاد به الکل که دوباره شروع به میخوارگی کرده است

8. to haul a wagon
واگن را کشیدن

9. to load a wagon
واگن را بارگیری کردن

10. the sideboards of a wagon
تخته های دیوار واگن

11. farmers were pitching bundles of cotton into the wagon
کشاورزان بسته های پنبه را به داخل واگن می انداختند.

12. I'm on the wagon for a while. Cleaning out my system.
[ترجمه گوگل]مدتی است در واگن هستم در حال تمیز کردن سیستمم
[ترجمه ترگمان]برای مدتی در گاری هستم سیستم من رو تمیز می کنه
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. An abandoned circus wagon with peeling paint is in the background, in it a hopeless dark woman imprisoned behind bars.
[ترجمه گوگل]یک واگن سیرک رها شده با رنگ پوست کنده در پس زمینه، در آن یک زن تاریک ناامید در پشت میله های زندان است
[ترجمه ترگمان]یک استیشن متروک با رنگ پوست peeling در پس زمینه است، در آن زن تاریک امیدی در پشت میله های زندان محبوس شده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. I was trying to ease the wagon down a short slope when it broke loose and almost broke my leg.
[ترجمه گوگل]سعی می کردم واگن را از شیب کوتاهی پایین بیاورم که شل شد و تقریباً پایم شکست
[ترجمه ترگمان]داشتم سعی می کردم که گاری را کمی شل کنم که پاره شد و تقریبا پایم را شکست
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. In other words, the commercial band wagon is huge enough to be unstoppable.
[ترجمه گوگل]به عبارت دیگر، واگن تجاری به اندازه کافی بزرگ است که غیرقابل توقف باشد
[ترجمه ترگمان]به عبارت دیگر، واگن گروه تجاری به اندازه کافی بزرگ است که غیرقابل توقف باشد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

16. Everybody circled up like wagon trains around the bleach vats and wood room and even the goddamn lunch table.
[ترجمه گوگل]همه مثل قطارهای واگن دور خمره های سفید کننده و اتاق چوبی و حتی میز ناهار لعنتی حلقه زدند
[ترجمه ترگمان]همه مثل واگن استیشن دور هم جمع شدند و دور میز چوبی و حتی یک میز ناهار لعنتی دور هم جمع شدند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

واگن (اسم)
car, wain, wagon, waggon

ارابه (اسم)
cart, wagon, waggon, chariot, quadriga

بارکش (اسم)
transport, truck, lorry, wagon, waggon, freighter, tractor

با واگن حمل کردن (فعل)
wagon, waggon

تخصصی

[عمران و معماری] واگن
[زمین شناسی] واگن - [استخراج] واگنها ارابه هایی هستندکه روی ریل حرکت کرده و موادمختلف رادرداخل معدن حمل میکنند.درمعادن کوچک معمولا واگنهابه حالت تکی و به وسیله کارگردر روی خط حرکت میکنند،ولی درمعادن بزرگ چند واگن رابه یکدیگرمتصل میکنند وآنها را یک جا توسط وسایل کشنده درطول خط حرکت میدهند.

انگلیسی به انگلیسی

• waggon; cart; carriage, coach,
a wagon is a strong vehicle with four wheels which is used for carrying heavy loads, and which is usually pulled by a horse or tractor.
wagons are also large containers on wheels pulled by a railway engine.

پیشنهاد کاربران

اصل این واژه از فرانسوی گرفته شده است.
واگن اصطلاحی بود که آمریکایی ها برای اشاره به اتاقک های قطار و مترو استفاده کردند. انگلیسی ها این واژه را قبول ندارند و از room برای قطار و مترو استفاده می کنند. از آن جایی که انگلیسی ها مخترع قطار و هم چنین مترو بوده اند، معتقدند درست این واژه همان است که آنان استفاده می کنند و آمریکایی ها بی دلیل کلمه زایی کرده اند.
...
[مشاهده متن کامل]

به نظر می رسد حق با آنان است و طی سال های اخیر در فارسی هم بیشتر از اتاقک به جای واگن استفاده شده است.
اگر مفید بود لطفاً لایک بفرمایید. متشکرم.

به نوعی از ماشین هم گفته می شه:
A wagon has a low floor that hangs close to the ground, with its length that is greater than its height, and a long roofline that falls past its rear doors.
wagon
( اصطلاح )
واگن پلیس ( اتومبیل مخصوص بازداشت شدگان ) .
به واگن های قطار میگیم؟
کالسکه
wagon ( حمل‏ونقل ریلی )
واژه مصوب: واگن
تعریف: وسیله‏ای برای حمل مسافر یا بار که بر روی ریل حرکت می‏کند
The horses pulling the wagon stopped suddenly
اسبهایی که بارکش ( ارابه ) رو میکشیدن ناگهان متوقف شدن
کرباس

بپرس