waggon

/ˈwæɡən//ˈwæɡən/

معنی: واگن، ارابه، بارکش، با واگن حمل کردن
معانی دیگر: (انگلیس) رجوع شود به: wagon، wagon واگن

جمله های نمونه

1. We pitchforked the hay into the waggon.
[ترجمه گوگل]ما یونجه را داخل واگن چنگال کردیم
[ترجمه ترگمان]یونجه را در گاری فرو کردیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. The waggon door was close to the south end of the barn, serving crop storage areas to either side.
[ترجمه گوگل]درب واگن نزدیک به انتهای جنوبی انبار بود و از دو طرف به مناطق نگهداری محصول خدمات می داد
[ترجمه ترگمان]در گاری بسته به انتهای جنوبی طویله بود و به هر دو طرف می رفت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. Perhaps the most conspicuous is the large waggon door.
[ترجمه گوگل]شاید برجسته ترین درب بزرگ واگن باشد
[ترجمه ترگمان]شاید آن در بزرگ گاری بزرگ باشد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. Someone jumped out from the foremost waggon.
[ترجمه گوگل]یک نفر از جلوترین واگن بیرون پرید
[ترجمه ترگمان]یک نفر از قسمت اول گاری بیرون جست
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. Someone jumped out from the foremost waggon and cried aloud.
[ترجمه گوگل]یک نفر از واگن اصلی بیرون پرید و با صدای بلند گریه کرد
[ترجمه ترگمان]یک نفر از foremost بیرون جست و با صدای بلند فریاد زد:
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. The lantern hanging at her waggon had gone out.
[ترجمه گوگل]فانوس آویزان به گاری او خاموش شده بود
[ترجمه ترگمان]فانوس به طرف او آویخته بود و بیرون رفته بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. A baggage waggon followed the postillion, and behind the waggon walked an old bandy-legged servant in a cap and a cape.
[ترجمه گوگل]یک واگن چمدانی به دنبال میلیون‌ها نفر می‌رفت، و پشت گاری یک خدمتکار پیر بنددار با کلاه و شنل راه می‌رفت
[ترجمه ترگمان]گاری حمل بار صدای خود را به گوش راننده رساند و در پشت گاری یک نوکر با چهار پا در کلاه و یک شنل راه افتاد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. The rickety little waggon was already laden.
[ترجمه گوگل]گاری کوچولوی ژولیده قبلاً بار شده بود
[ترجمه ترگمان]گاری شکسته و شکسته بار دیگر بار شده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. At one time, Mr Jarvis the coalman paid a pretty penny just to park his waggons there.
[ترجمه گوگل]زمانی، آقای جارویس مرد زغال‌سنگ، فقط برای پارک واگن‌هایش در آنجا یک پنی پرداخت
[ترجمه ترگمان]در یک زمان، آقای جارو یس، خانم جارویس، پول خوبی دریافت کرد تا waggons را در آنجا پارک کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. In the late afternoon Angel Clare offered to drive the waggon with its buckets of milk to the station.
[ترجمه گوگل]در اواخر بعد از ظهر فرشته کلر پیشنهاد داد تا گاری را با سطل های شیر خود به سمت ایستگاه برانند
[ترجمه ترگمان]در اواخر بعد از ظهر، آنجل Clare پیشنهاد کرد که گاری را با سطل های شیر خود به ایستگاه ببرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

واگن (اسم)
car, wain, wagon, waggon

ارابه (اسم)
cart, wagon, waggon, chariot, quadriga

بارکش (اسم)
transport, truck, lorry, wagon, waggon, freighter, tractor

با واگن حمل کردن (فعل)
wagon, waggon

انگلیسی به انگلیسی

• wagon; cart; carriage, coach
convey by waggon, transport by waggon

پیشنهاد کاربران

بپرس