wager

/ˈweɪdʒər//ˈweɪdʒə/

معنی: شرط بندی کننده
معانی دیگر: شرط بستن، شرط بندی کردن، (قدیمی) تعهد، قول

بررسی کلمه

اسم ( noun )
(1) تعریف: an act of betting; bet.
مترادف: bet, gamble
مشابه: ante, speculation, stake

(2) تعریف: that which is bet on; gamble.
مترادف: bet, gamble
مشابه: chance, flier, hazard, long shot, risk, speculation, venture

(3) تعریف: a thing or amount gambled or risked.
مترادف: bet, stake
مشابه: ante, collateral, guaranty, jackpot, pledge, pool, pot, risk, surety
فعل گذرا ( transitive verb )
حالات: wagers, wagering, wagered
• : تعریف: to gamble or risk (a thing or amount) on an event with an uncertain outcome.
مترادف: bet, gamble, stake
مشابه: ante, chance, go, hazard, lay, put, risk, venture
فعل ناگذر ( intransitive verb )
مشتقات: wagerer (n.)
• : تعریف: to make a wager; bet.
مترادف: bet, gamble
مشابه: ante, lay, speculate

جمله های نمونه

1. wager of battle
دعوت جنگ تن به تن (که توسط متهم برای اثبات بی گناهی خود اعلام می شد)

2. a wild wager
قمار مخاطره آمیز

3. asghar laid a wager of five dollars on the race
اصغر پنج دلار روی آن مسابقه شرط بندی کرد.

4. After winning the wager, Tex treated everyone to free drinks.
[ترجمه گوگل]پس از برنده شدن در شرط بندی، تکس از همه نوشیدنی های رایگان پذیرایی کرد
[ترجمه ترگمان]پس از برنده شدن شرط بندی، Tex با همه با نوشیدنی های آزاد رفتار کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. It is legal to make a wager in the state of Nevada.
[ترجمه گوگل]شرط بندی در ایالت نوادا قانونی است
[ترجمه ترگمان]داشتن شرط بندی در ایالت نوادا قانونی است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. A wager is a fool’s argument.
[ترجمه حمید] یک شرطبندی، یک توافق احمقانه است
|
[ترجمه گوگل]شرط بندی استدلال یک احمق است
[ترجمه ترگمان]شرط بندی یک استدلال احمقانه است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. She put a cash wager of £50 on the biggest horse race of the year.
[ترجمه عباس رضایی] او ۵۰ پوند پول نقد برای شرط بندی روی بزرگترین مسابقه اسب رانی سال داد ( وسط گذاشت ) .
|
[ترجمه Edris] او مبلغ پنجاه پوند روی بزرگترین مسابقه اسب رانی سال شرط گذاشت.
|
[ترجمه گوگل]او در بزرگترین مسابقه اسب دوانی سال 50 پوند شرط بندی کرد
[ترجمه ترگمان]او یک شرط بندی پول نقد از ۵۰ پوند در بزرگ ترین مسابقه اسب دوانی در سال قرار داد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. I'll wager $20 that the horse wins.
[ترجمه گوگل]من 20 دلار شرط می بندم که اسب برنده شود
[ترجمه ترگمان]شرط می بندم ۲۰ دلار برنده بشه
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. You won't find better goods anywhere else, I'll wager.
[ترجمه گوگل]هیچ جای دیگر کالای بهتری پیدا نخواهید کرد، من شرط می بندم
[ترجمه ترگمان]شرط می بندم هیچ جای دیگه ای پیدا نمی کنی
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. I'll wager that she knows more about it than she's saying.
[ترجمه گوگل]من شرط می بندم که او بیشتر از آنچه می گوید در مورد آن می داند
[ترجمه ترگمان]شرط می بندم که اون بیشتر از اون چیزی که اون می گه می دونه
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. She was willing to wager that he didn't own the apartment he lived in.
[ترجمه گوگل]او حاضر بود شرط ببندد که او مالک آپارتمانی نیست که در آن زندگی می کند
[ترجمه ترگمان]او حاضر بود شرط ببندد که در آپارتمانی که در آن زندگی می کند، نبوده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. I am ready to wager a package of cigarettes that he will come.
[ترجمه مهرناز احمدی نژاد] من حاضرم سر یک بسته سیگار شرط ببندم که او خواهد آمد
|
[ترجمه گوگل]من حاضرم یک بسته سیگار را شرط بندی کنم که او بیاید
[ترجمه ترگمان]حاضرم شرط ببندم که یه بسته سیگار که اون میاد رو شرط ببندم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. Wager and co-workers were struck by the strong resemblance of layered igneous rocks in the Skaergaard intrusion to clastic sedimentary rocks.
[ترجمه گوگل]واگر و همکارانش از شباهت شدید سنگ های آذرین لایه ای در نفوذ Skaergaard به سنگ های رسوبی آواری شگفت زده شدند
[ترجمه ترگمان]Wager و همکاران از شباهت قوی سنگ های آذرین با نفوذ Skaergaard به سنگ های رسوبی clastic مورد استفاده قرار گرفتند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. And estimates are that players wager $ 8 billion a year at the tables, although no one knows for sure.
[ترجمه گوگل]و برآوردها حاکی از آن است که بازیکنان سالانه 8 میلیارد دلار روی میزها شرط بندی می کنند، اگرچه هیچ کس به طور قطع نمی داند
[ترجمه ترگمان]و برآوردها نشان می دهند که بازیکنان در هر سال ۸ میلیارد دلار شرط بندی می کنند، هر چند هیچ کس مطمئن نیست
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. It did not matter that her wager was only five dollars.
[ترجمه گوگل]مهم نبود شرط بندی او فقط پنج دلار بود
[ترجمه ترگمان]برایش مهم نبود که شرط بندی فقط پنج دلار است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

16. I'd wager that, if anything, people's tastes are getting more diverse these days than they used to be.
[ترجمه گوگل]من شرط می بندم که، اگر چیزی باشد، این روزها سلیقه مردم نسبت به گذشته متنوع تر شده است
[ترجمه ترگمان]شرط می بندم که اگر چیزی باشد، ذوق و سلیقه مردم این روزها متنوع تر از آن چیزی است که قبلا بوده
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

17. He also happened to have a wager on the outcome of the football game.
[ترجمه گوگل]او اتفاقاً روی نتیجه بازی فوتبال هم شرط بندی داشت
[ترجمه ترگمان]او همچنین در مورد نتیجه بازی فوتبال شرط بندی کرده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

18. Sherlock explained the wager, and the answer Summerlee had given us.
[ترجمه گوگل]شرلوک شرط بندی و پاسخی که سامرلی به ما داده بود را توضیح داد
[ترجمه ترگمان]شرلوک شرط را توضیح داد و جواب Summerlee به ما داده شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

19. Wednesday midnight the wager is up.
[ترجمه گوگل]چهارشنبه نیمه شب شرط بندی تمام شده است
[ترجمه ترگمان]چهارشنبه نیمه شب شرط بندی زیاد می شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

شرط بندی کننده (اسم)
better, wager, bettor

تخصصی

[ریاضیات] روز مزد

انگلیسی به انگلیسی

• bet, something staked; gamble, venture
bet; gamble
a wager is a bet; an old-fashioned word.
if you wager on a future event, you make an agreement with someone which means that you receive money if you are right about what happens, and lose money if you are wrong; an old-fashioned word.

پیشنهاد کاربران

۱. شرط بستن ۲. شرط. پول شرط بندی
مثال:
I lost a small wager on the Superbowl.
شرط کوچکی را در سوپربول باختم.
It is legal to make a wager in the state of Nevada.
شرط بندی در ایالت نوادا قانونی است.
In the context of investment, a wager refers to a speculative investment or a risky bet on the outcome of a particular investment. It implies that the investor is taking a gamble and is unsure of the outcome.
...
[مشاهده متن کامل]

در زمینه سرمایه گذاری، به یک سرمایه گذاری سفته بازی یا شرط بندی مخاطره آمیز بر روی نتیجه یک سرمایه گذاری خاص اشاره دارد.
این نشان می دهد که سرمایه گذار در حال قمار و ریسک است و از نتیجه آن مطمئن نیست.
مثال؛
He made a wager on that startup, hoping it would become the next big thing.
In a discussion about high - risk investments, someone might say, “I wouldn’t recommend making a wager on that volatile stock. ”
A financial advisor might caution, “It’s important to assess the risks before making any wagers in the market. ”

WAGE : مقدار پولی که به یک کارگر براساس تعداد ساعات، روزهای کاری و غیره پرداخت می شود: دستمزد
WAGER : توافق نامه ای که در آن افراد سعی می کنند حدس بزنند چه اتفاقی می افتد و فردی که اشتباه حدس می زند باید چیزی ( مانند پول ) به شخصی که درست حدس می زند بدهد: شرط بندی، شرط
شرط، شرط بندی
wager ( v, n ) ( weɪdʒər ) =to bet money, e. g. to wager $50 on a horse. She always wagered on the underdog. I'll wager that she knows more about it than she's saying.
wager
دارای ۲ معنی:
( اسم ) شرط بندی
( فعل ) شرط بستن
برپاکننده
اجراکننده
شرط بستن سر چیزی
To bet
شرط - شرط بندی
wagering= شرط بندی
تردید و خطر کردن
شرط بندی
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ١٢)

بپرس