فعل ناگذر ( intransitive verb )
حالات: wades, wading, waded
حالات: wades, wading, waded
• (1) تعریف: to walk in water or another substance that partially envelops one's legs, thereby hindering movement.
- The soldiers waded slowly through the tall grass.
[ترجمه گوگل] سربازان به آرامی از میان علف های بلند عبور کردند
[ترجمه ترگمان] سربازان به آرامی از میان علف های بلند گذشتند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان] سربازان به آرامی از میان علف های بلند گذشتند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
• (2) تعریف: to play in shallow water.
- Children are wading in the pool.
[ترجمه گوگل] بچه ها در استخر قدم می زنند
[ترجمه ترگمان] کودکان در استخر سر و کار دارند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان] کودکان در استخر سر و کار دارند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
• (3) تعریف: to advance slowly or with difficulty (often fol. by through).
- She waded through the pile of documents, searching for his letter.
[ترجمه گوگل] او در میان انبوهی از اسناد قدم زد و به دنبال نامه او بود
[ترجمه ترگمان] در حالی که به دنبال نامه خود می گشت، از میان توده مدارک رد شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان] در حالی که به دنبال نامه خود می گشت، از میان توده مدارک رد شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
فعل گذرا ( transitive verb )
عبارات: wade in, wade into
عبارات: wade in, wade into
• : تعریف: to cross by wading; ford.
- The troops had to wade the river.
[ترجمه گوگل] نیروها مجبور شدند رودخانه را رد کنند
[ترجمه ترگمان] سربازان مجبور بودند از رودخانه رد شوند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان] سربازان مجبور بودند از رودخانه رد شوند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
اسم ( noun )
مشتقات: wadable (wadeable) (adj.)
مشتقات: wadable (wadeable) (adj.)
• : تعریف: an act or instance of wading.