wade

/ˈweɪd//weɪd/

معنی: در اب راه رفتن، بهاب زدن، بسختی رفتن
معانی دیگر: (از میان برف یا گل و لای یا آب یا علف بلند یا هر چیز مقاوم) رد شدن، (با زحمت یا شلپ شلپ) را ه رفتن، به آب زدن، از تنگاب رد شدن، رهروی کردن، (مجازی) با زحمت کاری را انجام دادن، (عامیانه - با: in یاinto) با عزم راسخ به کاری پرداختن، حمله کردن به

بررسی کلمه

فعل ناگذر ( intransitive verb )
حالات: wades, wading, waded
(1) تعریف: to walk in water or another substance that partially envelops one's legs, thereby hindering movement.

- The soldiers waded slowly through the tall grass.
[ترجمه گوگل] سربازان به آرامی از میان علف های بلند عبور کردند
[ترجمه ترگمان] سربازان به آرامی از میان علف های بلند گذشتند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(2) تعریف: to play in shallow water.

- Children are wading in the pool.
[ترجمه گوگل] بچه ها در استخر قدم می زنند
[ترجمه ترگمان] کودکان در استخر سر و کار دارند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(3) تعریف: to advance slowly or with difficulty (often fol. by through).

- She waded through the pile of documents, searching for his letter.
[ترجمه گوگل] او در میان انبوهی از اسناد قدم زد و به دنبال نامه او بود
[ترجمه ترگمان] در حالی که به دنبال نامه خود می گشت، از میان توده مدارک رد شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
فعل گذرا ( transitive verb )
عبارات: wade in, wade into
• : تعریف: to cross by wading; ford.

- The troops had to wade the river.
[ترجمه گوگل] نیروها مجبور شدند رودخانه را رد کنند
[ترجمه ترگمان] سربازان مجبور بودند از رودخانه رد شوند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
اسم ( noun )
مشتقات: wadable (wadeable) (adj.)
• : تعریف: an act or instance of wading.

جمله های نمونه

1. to wade a stream
پیاده از نهر رد شدن

2. to wade through a dull novel
با زحمت یک رمان خسته کننده را خواندن

3. we had to wade through knee-deep snow
مجبور بودیم از میان برفی که تا زانوهایمان می رسید رد شویم.

4. They don't just listen sympathetically, they wade in with remarks like, 'If I were you. . . '.
[ترجمه گوگل]آنها نه تنها با دلسوزی گوش می دهند، بلکه با اظهاراتی مانند «اگر من جای تو بودم» سر راه می افتند '
[ترجمه ترگمان]آن ها فقط به حرفم گوش نمی دهند، چون اگر من جای شما بودم، به حرف های آن ها گوش می دادند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. Wade was smart and not bad-looking, and he could be funny when he wanted to.
[ترجمه گوگل]وید باهوش بود و ظاهر بدی نداشت و وقتی می خواست می توانست بامزه باشد
[ترجمه ترگمان]وید باهوش و خوش قیافه بود و وقتی می خواست می توانست خنده دار باشد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. I can't wade in these boots.
[ترجمه گوگل]من نمی توانم با این چکمه ها قدم بزنم
[ترجمه ترگمان]من نمی توانم این چکمه ها را تحمل کنم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. Wade not in unknown water.
[ترجمه گوگل]در آب ناشناخته وایید
[ترجمه ترگمان]وید در آب نبود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. The river was full but we managed to wade across.
[ترجمه گوگل]رودخانه پر بود اما ما موفق شدیم از آنطرف عبور کنیم
[ترجمه ترگمان]رودخانه پر بود اما از آن عبور کردیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. There's no bridge; we'll have to wade across .
[ترجمه گوگل]هیچ پل وجود ندارد ما باید در سراسر
[ترجمه ترگمان]پل وجود ندارد، باید از آن عبور کنیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. Wade stuck the cigarette between his lips.
[ترجمه گوگل]وید سیگار را بین لب هایش فرو کرد
[ترجمه ترگمان]وید سیگار را میان لب هایش گذاشت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. The job has to be done, so let's wade in immediately.
[ترجمه گوگل]کار باید انجام شود، پس بیایید فوراً وارد شویم
[ترجمه ترگمان]کار باید تمام شود، پس بیایید بلافاصله به آب بزنیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. Wade placed his chilled hands on the radiator and warmed them.
[ترجمه گوگل]وید دست های سردش را روی رادیاتور گذاشت و آنها را گرم کرد
[ترجمه ترگمان]وید دست های سردش را روی رادیاتور گذاشت و گرم کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. They had to wade knee-deep through mud and debris to reach the victims.
[ترجمه گوگل]آنها مجبور بودند تا زانو در میان گل و لای و آوار قدم بزنند تا به قربانیان برسند
[ترجمه ترگمان]آن ها مجبور بودند تا زانو بزنند و از میان گل و لای به قربانیان برسند تا به قربانیان برسند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. He was aiming the rifle at Wade.
[ترجمه گوگل]او تفنگ را به سمت وید نشانه رفته بود
[ترجمه ترگمان]تفنگ را به سوی وید نشانه رفته بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. We had to wade through pages of legal jargon before we could sign the contract.
[ترجمه Adrian] قبل از اینکه قرارداد را امضا کردیم می بایست درون صفحات اصطلاحات حقوقی شنا می کردیم
|
[ترجمه گوگل]قبل از اینکه بتوانیم قرارداد را امضا کنیم، مجبور شدیم صفحاتی از اصطلاحات حقوقی را مرور کنیم
[ترجمه ترگمان]قبل از اینکه بتوانیم قرارداد را امضا کنیم باید از میان صفحات اصطلاحات حقوقی عبور کنیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

در اب راه رفتن (فعل)
wade

به آب زدن (فعل)
wade

بسختی رفتن (فعل)
wade

انگلیسی به انگلیسی

• family name; male first name
act or instance of walking in shallow water
cross with difficulty; proceed slowly and with difficulty; walk in water, walk through any substance that impedes motion (snow, etc.)
if you wade through water or thick vegetation, you walk through it.
to wade through a difficult book or document means to spend a lot of time and effort reading it.

پیشنهاد کاربران

به آب زدن
Meaning:To go; Ford. Wade is a boy's name of English and Scandinavian origins. The name is a popular surname and is thought to derive from the pre - 7th century verb wadan, translating to “to go” or “ford.
...
[مشاهده متن کامل]
” Many attribute Wade's early recognition to the eponymous legendary sea - giant of Germanic folklore.

"wade" کلمه ای است که معادل آن در فارسی به صورت یک کلمه وجود ندارد.
اما مفهوم آن٬ راه رفتن در آبی است که به اندازه ای عمیق نیست که نتوان در آن راه رفت یا بهتر بگم راه رفتن در آبی است که به اندازه ای عمیق است که بتوان در آن راه رفت.
۱ - راه رفتن در آب، برف، شن، گل و لای و . . . که با دشواری همراه است
to walk through water, snow, sand, or any other substance that impedes free motion or offers resistance to movement: to wade through the mud.
...
[مشاهده متن کامل]

۲ - با عزم و اراده و پر انرژی کاری را شروع کردن
To begin resolutely or energetically to do ( something ) : waded into the task.
۳ - کاری را با دشواری/زحمت زیادانجام دادن بویژه خواندن مطلبی
زمان و انرژی زیادی صرف انجام کاری کردن
حوصله زیاد به خرج دادن
To read ( something ) with great effort: waded through the school's emails. .

به آب زدن
در آب راه رفتن

بپرس