waddle

/ˈwɑːdl̩//ˈwɒdl̩/

معنی: گاو چران، راه رفتن اردک وار، کج و سنگین راه رفتن، اردک وار راه رفتن
معانی دیگر: (مثل مرغابی) راه رفتن، (هنگام راه رفتن) به طرفین خم شدن، بدقواره راه رفتن یا حرکت کردن، تاتی تاتی کردن

بررسی کلمه

فعل ناگذر ( intransitive verb )
حالات: waddles, waddling, waddled
(1) تعریف: to walk using short steps while rocking from side to side.
مشابه: toddle

- The duck waddled into the pond.
[ترجمه گوگل] اردک به داخل برکه رفت
[ترجمه ترگمان] اردک به طرف استخر رفت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(2) تعریف: to move slowly in a rocking or awkward manner.

- The old plane waddled off the runway into the air.
[ترجمه گوگل] هواپیمای قدیمی از باند فرودگاه به هوا رفت
[ترجمه ترگمان] هواپیما از باند فرود آمد و به هوا رفت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
اسم ( noun )
مشتقات: waddly (adj.), waddlingly (adv.), waddler (n.)
(1) تعریف: a waddling manner of walking.
مشابه: toddle

- He has walked with a distinctive waddle since his surgery.
[ترجمه گوگل] او از زمان عمل جراحی خود با حرکتی متمایز راه می رفت
[ترجمه ترگمان] بعد از جراحیش با یه اردک خاص راه میره
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(2) تعریف: the act of waddling.

جمله های نمونه

1. She walked with a waddle.
[ترجمه گوگل]با دست و پا راه می رفت
[ترجمه ترگمان] اون با یه اردک راه می رفت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. If pushed, it will reluctantly and rather crossly waddle down the beach and take refuge in the sea.
[ترجمه گوگل]اگر هل داده شود، با اکراه و نسبتاً متقاطع در ساحل قدم می زند و به دریا پناه می برد
[ترجمه ترگمان]اگر هل داده شود، با بی میلی و نسبتا کمی کج خلقی از ساحل سرازیر می شود و به دریا پناه می برد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. Birds that waddle, like the penguin, represent another compromise.
[ترجمه گوگل]پرندگانی که مانند پنگوئن پارو می زنند، سازش دیگری را نشان می دهند
[ترجمه ترگمان]پرندگانی که waddle مثل پنگوئن یک سازش دیگر را نشان می دهند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. Waddle played a lovely through ball to bright I think, who was then hacked down.
[ترجمه گوگل]Waddle یک توپ زیبا را برای درخشان بازی کرد که فکر می کنم پس از آن هک شد
[ترجمه ترگمان]من فکر می کنم که او با یک گلوله توپ تنیس بازی می کند که به نظر من، که در آن موقع هک شده بود، خیلی خوب بازی می کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. In the evenings, ducks waddle up to the front door to be fed.
[ترجمه گوگل]عصرها، اردک ها به سمت در جلو می روند تا به آنها غذا بدهند
[ترجمه ترگمان]شب ها اردک ها و اردک ها به سمت در جلویی می روند تا سیر شوند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. To walk with a clumsy sway ; waddle.
[ترجمه گوگل]راه رفتن با نوسان ناشیانه ; دست و پا زدن
[ترجمه ترگمان] تا با یه تکون دست و پا راه بری
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. Stand so still while they waddle my way.
[ترجمه گوگل]در حالی که آنها راه من را تکان می دهند، همینطور بی حرکت بایست
[ترجمه ترگمان] تکون نخور، در حالی که دارن راه میرن
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. I am pregnant. I waddle awkwardly, my big stomach pressed against the weight of the world.
[ترجمه گوگل]من حامله ام به طرز ناخوشایندی دست و پا می زنم، شکم بزرگم به وزن دنیا فشار می آورد
[ترجمه ترگمان]من حامله ام در حالی که شکم بزرگ من به سنگینی دنیا فشرده می شود، ناشیانه فرار می کنم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. On land, they waddle and toboggan across the ice—sliding on their bellies, and propelling themselves with their flippers.
[ترجمه گوگل]در خشکی، آن‌ها روی یخ پارو می‌زنند و با سورتاپ روی شکم خود می‌لغزند و با باله‌هایشان خود را به پیش می‌برند
[ترجمه ترگمان]و فرار می کنند و مثل این که با پاهای خود به روی زمین افتاده اند و با بال های خود به جلو می لغزند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. This may mean having to part with a waddle of cash.
[ترجمه گوگل]این ممکن است به این معنی باشد که باید از پول نقد جدا شوید
[ترجمه ترگمان]این ممکنه به این معنی باشه که باید با یه اردک راه بره
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. We waddle and hop and have lots of fun.
[ترجمه گوگل]دست و پا می زنیم و می پریم و خیلی لذت می بریم
[ترجمه ترگمان] ما \"waddle\" و \"هوپ\" بازی می کنیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. Pregnancy demolishes any attempts at personal elegance, as we bulge and waddle along.
[ترجمه گوگل]بارداری هر گونه تلاش برای ظرافت شخصی را از بین می برد، زیرا ما برآمده می شویم و در امتداد حرکت می کنیم
[ترجمه ترگمان]بارداری هر گونه تلاش و تلاش خود را با شکوه و ظرافت شخصی انجام می دهد، همان طور که برآمدگی و waddle را به همراه دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. Pre-pregnancy it seemed strange to me that pregnant women waddle while nonpregnant women who weigh the same walk normally.
[ترجمه گوگل]قبل از بارداری برای من عجیب به نظر می رسید که زنان باردار دست و پا می زنند در حالی که زنان غیرباردار با وزن یکسان به طور معمول راه می روند
[ترجمه ترگمان]حاملگی قبل از حاملگی به نظر من عجیب می آمد که زنان باردار و زنان باردار در حالی که زنان را در حالت عادی به گردش می برند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. It was very funny the way in which the penguins used to waddle.
[ترجمه گوگل]روشی که پنگوئن ها با آن دست و پا می زدند بسیار خنده دار بود
[ترجمه ترگمان]راه بسیار مضحکی بود که پنگوئن ها در آن از آن استفاده می کردند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

گاو چران (اسم)
buckaroo, cowboy, cowherd, cowhand, cowpoke, grazier, cowman, cowpuncher, waddle

راه رفتن اردک وار (اسم)
waddle

کج و سنگین راه رفتن (فعل)
waddle

اردک وار راه رفتن (فعل)
sashay, waddle

انگلیسی به انگلیسی

• duck-like walk
walk in a duck-like manner
when fat people or ducks waddle, they walk with short, quick steps, swaying slightly from side to side.

پیشنهاد کاربران

تلو تلو خوردن - کج و کوله راه رفتن
مثل اردک راه رفتن

بپرس