wacky

/ˈwæki//ˈwæki/

معنی: حواس پرت، گیج، خرف
معانی دیگر: (خودمانی)، خل، خل وضع، غیر عادی

بررسی کلمه

صفت ( adjective )
حالات: wackier, wackiest
مشتقات: wackily (adv.), wackiness (n.)
• : تعریف: (slang) odd, eccentric, or crazy.
مشابه: insane, nutty

- She's a bit wacky about her shoes.
[ترجمه گوگل] او در مورد کفش هایش کمی حواس پرت است
[ترجمه ترگمان] اون یه ذره گیج شده در مورد کفش هایش
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

جمله های نمونه

1. Some of his friends are pretty wild and wacky characters.
[ترجمه گوگل]برخی از دوستان او شخصیت های بسیار وحشی و حواس پرتی هستند
[ترجمه ترگمان]برخی از دوستان او شخصیت های عجیب و غریب و عجیب و غریب هستند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. I don't want to make the novel sound wacky, let alone conspiratorial.
[ترجمه گوگل]من نمی‌خواهم رمان را حواس‌پرتی جلوه بدهم، چه رسد به توطئه‌آمیز بودن
[ترجمه ترگمان]نمی خواهم رمان را گیج کنم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. More precisely, a buffoon with a wacky idea and too much free time.
[ترجمه گوگل]به عبارت دقیق‌تر، یک دمدمی مزاج با ایده‌ای عجیب و غریب و وقت آزاد زیاد
[ترجمه ترگمان]به طور دقیق تر، یک دلقک با یک ایده احمقانه و زمان آزاد بسیار آزاد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. Wacky comedy about a scientist trying to drive a guy crazy by forcing him to watch the worst movies ever made.
[ترجمه گوگل]کمدی حواس‌پرتی درباره دانشمندی که سعی می‌کند یک پسر را با مجبور کردن او به تماشای بدترین فیلم‌های ساخته شده دیوانه کند
[ترجمه ترگمان]یه کمدی گیج در مورد یه دانشمند که داره سعی می کنه یه مرد رو دیوونه کنه تا به بدترین فیلم های دنیا نگاه کنه
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. Subsidiary characters run the gamut of weird and wacky academics, familiar from a host of campus novels.
[ترجمه گوگل]شخصیت‌های فرعی طیفی از آکادمیک‌های عجیب و غریب و حواس‌پرتی را در بر می‌گیرند که از مجموعه رمان‌های دانشگاهی آشنا هستند
[ترجمه ترگمان]شخصیت های برجسته و عجیب و غریب و عجیب و غریب، که از بسیاری از رمان های محوطه دانشگاهی آشنا هستند، در سراسر جهان اداره می شوند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. He has his spiky hair, strong opinions and wacky humour.
[ترجمه گوگل]او موهای سیخ، عقاید قوی و شوخ طبعی خود را دارد
[ترجمه ترگمان]موهای سیخ سیخی، عقاید قوی و شوخ طبعی wacky داره
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. There are some really wacky scenes at the PTA meeting that you'd love.
[ترجمه گوگل]صحنه های واقعاً حواس پرتی در جلسه PTA وجود دارد که دوست دارید
[ترجمه ترگمان]در جلسه اداره مخابرات پاکستان، برخی صحنه های عجیب و احمقانه وجود دارد که شما دوست دارید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. And some records are more wacky than others.
[ترجمه گوگل]و برخی از رکوردها از بقیه حواس پرت تر هستند
[ترجمه ترگمان]و بعضی اطلاعات بیشتر از بقیه wacky
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. This is because, in the wacky world of quantum physics, light is wavy as well as particulate.
[ترجمه گوگل]این به این دلیل است که در دنیای حواس پرت فیزیک کوانتومی، نور مواج و ذرات است
[ترجمه ترگمان]این به این دلیل است که در دنیای جنون آمیز فیزیک کوانتوم، نور به شکل موجی همانند ذرات معلق است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. My guess is that you could dig up wacky facts about any animal, fruit or mineral you choose to look at.
[ترجمه گوگل]حدس من این است که می‌توانید حقایق عجیبی در مورد هر حیوان، میوه یا ماده معدنی که انتخاب می‌کنید کشف کنید
[ترجمه ترگمان]حدس من این است که شما می توانید واقعیت ها را در مورد هر حیوان، میوه یا معدنی که می خواهید به آن ها نگاه کنید، پیدا کنید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. This fantastic Terminator T600 model Wacky Wobbler is just what you need to strike fear deep into the hearts of your friends and co-workers!
[ترجمه گوگل]این خارق العاده ترمیناتور T600 مدل Wacky Wobbler همان چیزی است که برای ایجاد ترس عمیق در قلب دوستان و همکاران خود نیاز دارید!
[ترجمه ترگمان]این مدل \"نابودگر T۶۰۰\" (نابودگر Wobbler Wacky)تنها چیزی است که شما نیاز دارید تا از عمق قلب دوستان و همکاران خود بترسید!
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. But the energy is all – well wacky right now.
[ترجمه گوگل]اما انرژی همه چیز است - در حال حاضر بسیار عجیب است
[ترجمه ترگمان]اما این انرژی در حال حاضر بسیار مضحک است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. Race as one of 8 wacky characters!
[ترجمه گوگل]به عنوان یکی از 8 شخصیت حواس پرت مسابقه دهید!
[ترجمه ترگمان]مسابقه به عنوان یکی از ۸ شخصیت جنون آمیز!
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

حواس پرت (صفت)
absentminded, wacky, light-headed

گیج (صفت)
astray, absentminded, wacky, light-headed, distrait, dizzy, staggering, astounding, confounded, hazy, darned, giddy, stupid, slaphappy, muddle-headed, mazy, deuced, muzzy, hare-brained, plumbous, swimming

خرف (صفت)
wacky, senile, blockish, thickheaded, muddle-headed

انگلیسی به انگلیسی

• strange, odd; crazy, loony, silly (slang)
something that is wacky is eccentric, funny, and exciting; an informal word.

پیشنهاد کاربران

جنون آمیز در عین حال شگفت آور و متحیر کننده
میشه crazy هم معنیش کرد
silly in an exciting or amusing way
:
a wonderfully wacky idea
- خزوخیل
مسخره ولی جالب
خز
عجیب و غریب
غیر عادی
( برای اشیا به کار می ره )
ابلهانه، احمقانه، مزخرف
no matter how bad, good, trivial, wacky or impractical
غیر عادی
مشنگ ، خل وضع ، خرفت ، گیج و . . .
عجیب غریب . غیرمنطقی . جنون آمیز ( بیشتر برای یه اختراع یا یه چیز عجیب که نمیتونی باور کنی )

بپرس