worsening

جمله های نمونه

1. the political situation is worsening
وضع سیاسی رو به وخامت می رود.

2. I apprehend no worsening of the situation.
[ترجمه Mohammad Javad] من هیچ ( اصلا ) بدتر شدن وضعیت را درک نمی کنم
|
[ترجمه گوگل]من هیچ بدتر شدن وضعیت را درک نمی کنم
[ترجمه ترگمان]من اصلا از این وضعیت بدتر نیستم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. Prison riots broke out over worsening conditions.
[ترجمه گوگل]شورش های زندان به دلیل بدتر شدن شرایط شروع شد
[ترجمه ترگمان]شورش در زندان باعث بدتر شدن اوضاع شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. The political situation is steadily worsening.
[ترجمه گوگل]وضعیت سیاسی به طور پیوسته بدتر می شود
[ترجمه ترگمان]وضعیت سیاسی در حال وخیم تر شدن است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. Rather worryingly, the survey shows a worsening of child health in many areas.
[ترجمه گوگل]به طور نگران کننده ای، این نظرسنجی بدتر شدن سلامت کودکان را در بسیاری از زمینه ها نشان می دهد
[ترجمه ترگمان]به طور نگران کننده ای، این بررسی نشان می دهد که وضعیت سلامت کودکان در بسیاری از مناطق بدتر شده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. The environment is worsening for the development of industry.
[ترجمه گوگل]محیط زیست برای توسعه صنعت بدتر می شود
[ترجمه ترگمان]محیط زیست برای توسعه صنعت رو به وخامت است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. We are now faced with a worsening economic recession.
[ترجمه گوگل]ما اکنون با یک رکود اقتصادی بدتر مواجه هستیم
[ترجمه ترگمان]اکنون با رکود اقتصادی رو به وخامت مواجه هستیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. The result could be a worsening of the international debt crisis.
[ترجمه گوگل]نتیجه می تواند بدتر شدن بحران بدهی بین المللی باشد
[ترجمه ترگمان]نتیجه می تواند وخیم تر شدن بحران بدهی بین المللی باشد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. In recent years I've been cursed with worsening eyesight.
[ترجمه گوگل]در سال های اخیر به دلیل بدتر شدن بینایی مورد نفرین قرار گرفته ام
[ترجمه ترگمان]در سال های اخیر باعث بدتر شدن بینایی من شده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. They remain stranded in freezing weather and rapidly worsening conditions.
[ترجمه گوگل]آنها در هوای یخبندان و شرایط به سرعت در حال بدتر شدن سرگردان می مانند
[ترجمه ترگمان]آن ها در شرایط آب و هوایی گرفتار مانده اند و به سرعت شرایط را وخیم تر می کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. The result could be world recession and a worsening of the international debt crisis.
[ترجمه گوگل]نتیجه می تواند رکود جهانی و بدتر شدن بحران بدهی بین المللی باشد
[ترجمه ترگمان]نتیجه می تواند رکود اقتصادی و بدتر شدن بحران بدهی بین المللی باشد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. The daily news stories of the worsening economy unnerved the nation.
[ترجمه گوگل]اخبار روزانه در مورد بدتر شدن اقتصاد ملت را عصبی کرد
[ترجمه ترگمان]گزارش های خبری روزانه از بدتر شدن اقتصاد کشور را عصبی کرده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. The progressive form follows a steady pattern of worsening symptoms and disability without periods of remission.
[ترجمه گوگل]شکل پیشرونده از یک الگوی ثابت از بدتر شدن علائم و ناتوانی بدون دوره های بهبودی پیروی می کند
[ترجمه ترگمان]شکل پیشرو، الگوی ثابتی از بدتر شدن علایم و ناتوانی بدون دوره های بهبود را دنبال می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. The growth of towns alone produced a rapid worsening of their human and material condition.
[ترجمه گوگل]رشد شهرها به تنهایی باعث بدتر شدن سریع وضعیت انسانی و مادی آنها شد
[ترجمه ترگمان]رشد شهرها به تنهایی موجب بدتر شدن اوضاع انسانی و مادی آن ها شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

انگلیسی به انگلیسی

• deteriorating, becoming of lower quality, losing quality

پیشنهاد کاربران

🔍 دوستان مشتقات ( derivatives ) این کلمه اینها هستند:
✅ فعل ( verb ) : worsen
✅️ اسم ( noun ) : worse / worsening
✅️ صفت ( adjective ) : worse / worsening
✅️ قید ( adverb ) : worse
وخامت
ناگواری، سختی، بدفرجامی. . . وخامت
بدتر کردن - بدتر شدن
becoming worse, it uses for weather too

بپرس