worktable

/ˈwɜːrkteɪbl̩//ˈwɜːkteɪbl̩/

معنی: میز کار، جدول کار
معانی دیگر: میز کار، جدول کار

بررسی کلمه

اسم ( noun )
• : تعریف: a table devoted, and often adapted, to a specific kind of work.

جمله های نمونه

1. Old silver heels have been abandoned under a work table in favor of scruffy penny loafers.
[ترجمه گوگل]کفش‌های پاشنه‌دار نقره‌ای قدیمی زیر میز کار به نفع کفش‌های کت و شلوار پنی رها شده‌اند
[ترجمه ترگمان]کفش پاشنه بلند قدیمی زیر میز کار گذاشته شده
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. The mahogany work tables, mottled by youthful mis-experiment, shone with a rich dark patina.
[ترجمه گوگل]میزهای کار چوب ماهون که توسط آزمایش اشتباه جوانان خالدار شده بودند، با پتینه ای تیره و غنی می درخشیدند
[ترجمه ترگمان]میزه ای کوچک از چوب ماهون، که با تجربه جوانی دوران کودکی روی آن پیچیده بودند، با یک زنگ سبز تیره می درخشیدند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. Work table adopted high accuracy and strength aluminium, meet the requirement of large size panel production.
[ترجمه گوگل]میز کار از آلومینیوم با دقت و استحکام بالا استفاده می کند و نیاز تولید پانل با اندازه بزرگ را برآورده می کند
[ترجمه ترگمان]میز کار دارای دقت بالا و قدرت آلومینیوم است و نیاز به تولید پنل های بزرگ را برآورده می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. Work table adopts water proof and wearable material, and can dismount easily.
[ترجمه گوگل]میز کار از مواد ضد آب و پوشیدنی استفاده می کند و می تواند به راحتی پیاده شود
[ترجمه ترگمان]میز کار از تایید آب و مواد پوشیدنی استفاده می کند و می تواند به آسانی از اسب پیاده شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. The query used to populate a cursor's work table when the cursor is opened.
[ترجمه گوگل]پرس و جو برای پر کردن جدول کاری مکان نما هنگام باز شدن مکان نما استفاده می شود
[ترجمه ترگمان]پرس و جوی مورد استفاده برای جمع آوری یک جدول کار مکان نما زمانی که مکان نما باز می شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. In view of a specific X-Y numerical-control work table, the servo system mathematical model is established considering frictional influence.
[ترجمه گوگل]با توجه به یک جدول کاری کنترل عددی X-Y خاص، مدل ریاضی سیستم سروو با در نظر گرفتن تأثیر اصطکاک ایجاد شده است
[ترجمه ترگمان]با توجه به یک جدول کار تحت کنترل عددی X - Y، مدل ریاضیاتی سیستم فرمان یار با در نظر گرفتن نفوذ اصطکاکی ایجاد می شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. Work table adopts pre - load close precision ball guide and it makes operating be flexible and light.
[ترجمه گوگل]میز کار از راهنمای توپ دقیق قبل از بارگیری استفاده می کند و عملکرد را انعطاف پذیر و سبک می کند
[ترجمه ترگمان]میز کار راهنمای سرعت نزدیک بار را اتخاذ می کند و می تواند انعطاف پذیر و سبک باشد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. Precise bearing and linear slide rail of work table ensure high precise feeding.
[ترجمه گوگل]بلبرینگ دقیق و ریل کشویی خطی میز کار تغذیه دقیق بالایی را تضمین می کند
[ترجمه ترگمان]حمل دقیق و ریل لغزش خطی روی میز کار، تغذیه دقیق را تضمین می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. Hydraulically - powered work table feeds work piece at a constant speed, and result in optimize cutting performance.
[ترجمه گوگل]میز کار با نیروی هیدرولیکی قطعه کار را با سرعت ثابت تغذیه می کند و منجر به عملکرد بهینه برش می شود
[ترجمه ترگمان]جدول کار hydraulically قطعه کار را با سرعت ثابت تغذیه می کند و منجر به بهینه سازی عملکرد برش می گردد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. The height between rocker and work table is adjusted by handwheel, which is simple and convenient.
[ترجمه گوگل]ارتفاع بین راکر و میز کار توسط چرخ دستی تنظیم می شود که ساده و راحت است
[ترجمه ترگمان]ارتفاع بین میز کار و صندلی کار توسط handwheel تنظیم شده است که ساده و راحت است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. High precise micrometer adjust work table, which ensure the adjusting accuracy.
[ترجمه گوگل]میز کار تنظیم میکرومتر دقیق بالا، که دقت تنظیم را تضمین می کند
[ترجمه ترگمان]میکرومتر با دقت بالا جدول کار را تنظیم می کنند که دقت تنظیم را تضمین می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. Combined with gas pump, pressing plane work table, feeding track, controller and so on.
[ترجمه گوگل]همراه با پمپ بنزین، میز کار هواپیما پرس، مسیر تغذیه، کنترلر و غیره
[ترجمه ترگمان]ترکیبی از پمپ گاز، فشار دادن میز کار هواپیما، مسیر تغذیه، کنترل کننده و غیره
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. Brass tacks along his work table helped him measure the exact amount.
[ترجمه گوگل]چوب های برنجی در امتداد میز کار به او کمک کرد تا مقدار دقیق را اندازه گیری کند
[ترجمه ترگمان]برنج در طول میز کار او به او کمک کرد تا مقدار دقیق آن را اندازه گیری کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. Midnight one, saw only two light body's villain to walk, sat before the shoemaker work table.
[ترجمه گوگل]نیمه شب اول، دیدم تنها دو شرور بدن سبک به راه رفتن، نشسته قبل از میز کار کفاش
[ترجمه ترگمان]نیمه شب، فقط دو تن آدم روشن را دید که راه می رفت و در مقابل میز کفاشی نشسته بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

میز کار (اسم)
worktable

جدول کار (اسم)
worktable

انگلیسی به انگلیسی

• table used for working at

پیشنهاد کاربران

بپرس