west

/ˈwest//west/

معنی: مغرب، مغرب زمین، غرب
معانی دیگر: باختر، مغرب (در برابر: خاور east)، باختری، غربی، به سوی باختر، به طرف غرب، در باختر، رجوع شود به: westward، (با: w - the بزرگ) جهان غرب، کشورهای غربی (اروپای غربی و امریکا در مقایسه با جهان کمونیسم یا کشورهای محور و غیره)، نیمکره ی غربی، (امریکا) ایالت های غربی (غرب رود می سی سی پی به ویژه شمال غربی ایالات متحده)، امپراتوری روم غربی، بنجامین وست (نقاش امریکایی)

بررسی کلمه

اسم ( noun )
(1) تعریف: the direction behind a person facing the rising sun.

(2) تعریف: one of the four major points of direction on the compass, ninety degrees clockwise from south.

(3) تعریف: (often cap.) the western part of a country or area.

(4) تعریف: (cap.) formerly, the non-Communist countries of Europe and North and South America.

(5) تعریف: (cap.) the western part of the world as distinguished from the East; Occident.
صفت ( adjective )
(1) تعریف: from, of, or in the west.

- a west wind
[ترجمه آرش] بادی از غرب
|
[ترجمه گوگل] یک باد غربی
[ترجمه ترگمان] بادی غربی
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(2) تعریف: toward or facing the west.

- the west wing of the house
[ترجمه گوگل] بال غربی خانه
[ترجمه ترگمان] ضلع غربی خانه
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
قید ( adverb )
• : تعریف: from, in, or toward the west.

جمله های نمونه

1. west of tehran
غرب تهران

2. a west wind
باد غربی

3. due west
در جهت غرب،در سوی باختر

4. the west side of the house
طرف باختری خانه

5. the west wing of the building
جناح غربی ساختمان

6. go west
1- به باختر رفتن 2- مردن،از میان رفتن،نابود شدن

7. four miles west of here
در چهار مایلی غرب اینجا

8. in the west of iran
در غرب ایران

9. north by west
به سوی شمال غرب

10. on the west there are high hills
در غرب تپه های بلندی وجود دارد.

11. this train goes west
این قطار به سوی غرب رهسپار است.

12. a cold front from the west
جبهه ی هوای سرد از جانب غرب

13. the relative disunity of the west encouraged the communists
چند دستگی نسبی غرب به کمونیست ها قوت قلب می داد.

14. the sun declines in the west
خورشید در باختر افول می کند.

15. the sun sank in the west
خورشید در باختر غروب کرد.

16. the wind veered from the west to north-by-west
جهت باد از شمال به شمال غرب تغییر کرد.

17. the movement of people to the west
حرکت مردم به سوی غرب

18. nobody knows what will happen when he goes west
هیچ کس نمی داند پس از مرگ او چه اتفاق خواهد افتاد.

19. it always rains when the wind sits in the west
همیشه وقتی که باد از سمت غرب می وزد باران می آید.

20. the river rises out of the hills to the west of the city
رودخانه از تپه های غرب شهر سرچشمه می گیرد.

21. as night drew near the crimson sun drooped slowly in the west
با نزدیک شدن شب خورشید سرخ گون به آرامی در باختر غروب کرد.

22. this part of the road is younger than the part further west
این بخش جاده از بخش غربی تازه سازتر است.

23. T-shirts now seem almost de rigueur in the West End.
[ترجمه گوگل]اکنون تی‌شرت‌ها در وست اند تقریباً غیرمعمول به نظر می‌رسند
[ترجمه ترگمان]تی - تی - - تی - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - -
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

24. Poor Smith was one of those who went west in the earthquake.
[ترجمه گوگل]پور اسمیت یکی از کسانی بود که در زلزله به غرب رفت
[ترجمه ترگمان]بیچاره اسمیت یکی از کسانی بود که در زلزله به غرب رفت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

25. The city is in the west of London.
[ترجمه گوگل]این شهر در غرب لندن است
[ترجمه ترگمان]این شهر در غرب لندن قرار دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

26. Xenophobic nationalism is on the rise in some West European countries.
[ترجمه گوگل]ناسیونالیسم بیگانه هراسی در برخی از کشورهای اروپای غربی در حال افزایش است
[ترجمه ترگمان]ناسیونالیسم Xenophobic در برخی از کشورهای اروپای غربی در حال افزایش است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

27. east or west, home is best.
[ترجمه گوگل]در شرق یا غرب، خانه بهترین است
[ترجمه ترگمان]شرق یا غرب، خونه بهترینه
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

28. The East Wind prevails over the West Wind.
[ترجمه گوگل]باد شرقی بر باد غربی غلبه دارد
[ترجمه ترگمان]باد شرق بر باد غرب غلبه دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

29. The stream bends to the west.
[ترجمه گوگل]نهر به سمت غرب خم می شود
[ترجمه ترگمان]رودخانه به طرف غرب خم می شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

30. We paddled a little boat in the West Lake.
[ترجمه گوگل]با قایق کوچکی در دریاچه غربی پارو زدیم
[ترجمه ترگمان]قایق کوچکی را در دریاچه غربی پارو زدیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

مغرب (اسم)
sunset, occident, west

مغرب زمین (اسم)
occident, west

غرب (اسم)
occident, west, western countries

انگلیسی به انگلیسی

• europe and north and south america; family name; mae west, (1892-1980) american superstar actress and sex symbol
direction in which the sun sets, direction opposite east on a compass
of the west; situated in the west
toward the west
the west is the direction in which you look to see the sun set.
the west of a place is the part which is towards the west. singular noun here but can also be used as an attributive adjective. e.g. ...west africa.
west means towards the west, or to the west of a place or thing.
a west wind blows from the west.
the west is also used to refer to the united states, canada, and western and southern europe.

پیشنهاد کاربران

غرب
مثال: The sun sets in the west.
خورشید در غروب غرب می رود.
غرب زمین
درست جواب بدید دیگه
[noun] غرب \ مغرب //////// [adjective] در غرب \ به طرف غرب
تعریف = where the sun goes down in the evening
می خوای قاطی نکنی غرب شرق بگو غرب اولش غ داره westهم و داره میشه غو
همون غرب

بپرس