well defined


(کاملا) معلوم، معین، واضح

بررسی کلمه

صفت ( adjective )
• : تعریف: distinctly shown or delineated; portrayed or appearing clearly and unambiguously.
متضاد: nebulous
مشابه: distinct, explicit, pronounced, trenchant

- well-defined borders
[ترجمه گوگل] مرزهای به خوبی تعریف شده
[ترجمه ترگمان] مرزه ای مشخص
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
- well-defined rules
[ترجمه گوگل] قوانین به خوبی تعریف شده
[ترجمه ترگمان] قوانین تعریف شده
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

جمله های نمونه

1. a well-defined picture
تصویر واضح و روشن

2. Humor has been well defined as thinking in fun while feeling in earnest.
[ترجمه گوگل]شوخ طبعی به خوبی به عنوان فکر کردن به سرگرمی در حالی که به طور جدی احساس می شود تعریف شده است
[ترجمه ترگمان]طنز به خوبی به عنوان تفکر در کیف و در حالی که به طور جدی فکر می کند، تعریف شده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. These categories are not well defined.
[ترجمه گوگل]این دسته بندی ها به خوبی تعریف نشده اند
[ترجمه ترگمان]این دسته ها خوب تعریف نشده اند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. Lothian is also a well defined employment centre with nearly 92 percent of its working population employed within its boundary.
[ترجمه گوگل]لوتیان همچنین یک مرکز کار مشخص است که نزدیک به 92 درصد از جمعیت شاغل آن در محدوده آن مشغول به کار هستند
[ترجمه ترگمان]لوتیان نیز یک مرکز استخدام تعریف شده است که نزدیک به ۹۲ درصد از جمعیت کار خود را در مرز خود استخدام می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. Many issues, however, were not well defined in the Protocol, or were deliberately left ambiguous.
[ترجمه گوگل]با این حال، بسیاری از مسائل در پروتکل به خوبی تعریف نشده بودند، یا عمداً مبهم باقی مانده بودند
[ترجمه ترگمان]با این حال، بسیاری از موضوعات به خوبی در این پروتکل تعریف نشده اند و یا به عمد مبهم باقی مانده اند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. It has not yet been well defined, whether a similar approach is justified for bile duct injury after laparoscopic cholecystectomy.
[ترجمه گوگل]هنوز به خوبی تعریف نشده است که آیا رویکرد مشابهی برای آسیب مجرای صفراوی پس از کوله سیستکتومی لاپاروسکوپی توجیه می شود یا خیر
[ترجمه ترگمان]هنوز به خوبی تعریف نشده است، آیا یک روش مشابه برای آسیب لوله صفرا پس از cholecystectomy laparoscopic توجیه شده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. All paths and tracks are well defined and mostly signposted; route-finding quite easy.
[ترجمه گوگل]همه مسیرها و مسیرها به خوبی تعریف شده و عمدتاً علامت گذاری شده اند مسیریابی بسیار آسان است
[ترجمه ترگمان]تمام مسیرها و مسیرها به خوبی تعریف شده اند و اغلب signposted هستند؛ پیدا کردن مسیر کاملا آسان است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. Those with well defined social support networks illustrate lower rates of psychological disturbance than their more isolated counterparts.
[ترجمه گوگل]افرادی که دارای شبکه های حمایت اجتماعی به خوبی تعریف شده هستند، نسبت به همتایان منزوی تر خود، میزان کمتری از اختلالات روانی را نشان می دهند
[ترجمه ترگمان]آن هایی که دارای شبکه های پشتیبانی اجتماعی هستند، نسبت به همتایان more خود، نرخ های پایین تر اختلالات روانی را نشان می دهند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. The adsorption on such well defined surfaces provides excellent models for more complicated practical catalysts.
[ترجمه گوگل]جذب روی چنین سطوحی که به خوبی تعریف شده اند، مدل های عالی را برای کاتالیزورهای کاربردی پیچیده تر فراهم می کند
[ترجمه ترگمان]جذب در چنین سطوح به خوبی تعریف شده، مدل های عالی برای کاتالیست های کاربردی پیچیده تری فراهم می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. CT findings of a well defined enhancing mass at the left gluteal area was confirmed by selective angiography as a pseudoaneurysm of the left superior gluteal artery.
[ترجمه گوگل]یافته‌های CT یک توده افزایش‌دهنده خوب در ناحیه گلوتئال چپ با آنژیوگرافی انتخابی به عنوان یک آنوریسم کاذب شریان گلوتئال فوقانی چپ تأیید شد
[ترجمه ترگمان]نتایج CT از طریق آنژیوگرافی انتخابی بعنوان pseudoaneurysm از سرخرگ gluteal چپ بالا تایید شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. There are those who are focused on a well defined semantic model that's used to drive computation.
[ترجمه گوگل]کسانی هستند که بر روی یک مدل معنایی به خوبی تعریف شده متمرکز شده اند که برای محاسبات استفاده می شود
[ترجمه ترگمان]آن هایی هستند که روی یک مدل معنایی کاملا مشخص تمرکز کرده اند که برای راه اندازی محاسبات به کار می رود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. To implement and manage a well defined Channel Policy region, which increase the nationwide channel partners.
[ترجمه گوگل]برای پیاده سازی و مدیریت یک منطقه خط مشی کانال به خوبی تعریف شده، که باعث افزایش شرکای کانال در سراسر کشور می شود
[ترجمه ترگمان]برای پیاده سازی و مدیریت یک منطقه سیاست کانال تعریف شده، که شرکای کانال سراسری را افزایش می دهد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. A test and rebound from a well defined support level . This may develop near 2600 support.
[ترجمه گوگل]تست و بازگشت از یک سطح پشتیبانی خوب تعریف شده این ممکن است نزدیک به 2600 پشتیبانی شود
[ترجمه ترگمان]یک آزمون و بازگشت از یک سطح پشتیبانی تعریف شده این ممکن است حدود ۲۶۰۰ پشتیبان داشته باشد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. Therefore, a well defined, well experimented and well evaluated cohesion metrics is proposed to indicate software cohesion strength and thus improve software quality.
[ترجمه گوگل]بنابراین، یک معیار انسجام خوب تعریف شده، آزمایش شده و به خوبی ارزیابی شده برای نشان دادن قدرت انسجام نرم افزار و در نتیجه بهبود کیفیت نرم افزار پیشنهاد شده است
[ترجمه ترگمان]بنابراین، برای نشان دادن قدرت چسبندگی نرم افزار و در نتیجه بهبود کیفیت نرم افزار، معیارهای چسبندگی خوب شناخته شده و خوب مورد ارزیابی قرار می گیرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

تخصصی

[برق و الکترونیک] خوش تعریف
[ریاضیات] خوش تعریف، خوب تعریف شده

پیشنهاد کاربران

شفاف،
مثلا: Well defined lips
کاملا مشخص
خوش تعریف: در ریاضی یعنی بدون ابهام
شفاف، معین، مشخص، واضح و دقیق،
مثلا well defined strategy یعنی استراتژی ای که تمام جوانبش بررسی شده باشه و بدون ابهام و ایراد باشه.
صریح
معلوم
معین
واضح
مشخص

بپرس