waving

جمله های نمونه

1. a flag waving in the breeze
پرچمی که در نسیم در اهتزاز است.

2. a field of waving wheat
کشتزاری از گندمی که موج می زند

3. The soccer fans indulged their patriotism, waving flags and singing songs.
[ترجمه گوگل]هواداران فوتبال با به اهتزاز درآوردن پرچم ها و خواندن آهنگ ها به میهن پرستی خود پرداختند
[ترجمه ترگمان]طرفداران فوتبال میهن پرستی خود را ابراز می کردند، پرچم ها را تکان می دادند و آواز می خواندند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. John stormed into the meeting waving a piece of paper about.
[ترجمه گوگل]جان با تکان دادن یک تکه کاغذ به داخل جلسه هجوم آورد
[ترجمه ترگمان]جان با خشم به جلسه رفت و یک تکه کاغذ را در آن تکان داد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. They shone the spotlight on a woman waving at the back of the audience.
[ترجمه گوگل]آنها نورافکن را بر روی زنی که پشت سر حضار تکان می داد، تابیدند
[ترجمه ترگمان]آن ها نور نورافکن روی یک زن که پشت تماشاگران دست تکان می داد، می درخشید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. The onlookers were shouting, cheering, and waving banners.
[ترجمه گوگل]تماشاچیان فریاد می زدند، تشویق می کردند و بنرها را تکان می دادند
[ترجمه ترگمان]تماشاچیان فریاد می زدند، هورا می کشیدند، و پرچم ها را تکان می دادند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. We both began waving to the crowd for all we were worth.
[ترجمه گوگل]ما هر دو شروع کردیم برای جمعیت برای تمام ارزشی که داشتیم
[ترجمه ترگمان]ما هر دو شروع به تکان دادن به جمعیت کردیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. People in passing cars tried waving him down.
[ترجمه گوگل]مردم در اتومبیل های عبوری سعی کردند او را با دست پایین بیاورند
[ترجمه ترگمان]افرادی که در حال عبور بودند سعی می کردند او را از زمین بلند کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. The stranger spoke rapidly, waving his arms around.
[ترجمه گوگل]مرد غریبه به سرعت صحبت کرد و دستانش را به اطراف تکان داد
[ترجمه ترگمان]غریبه به سرعت حرف می زد و دست هایش را تکان می داد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. A tall, thin man was waving his arms in an effort to direct the movements of a large removal van.
[ترجمه گوگل]مردی قد بلند و لاغر دستانش را تکان می‌داد تا بتواند حرکات یک ون بزرگ را هدایت کند
[ترجمه ترگمان]مردی بلند قد و لاغر در تلاش برای هدایت حرکت یک ون بزرگ، دست هایش را تکان می داد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. He came out waving the document at the crowd.
[ترجمه گوگل]بیرون آمد و سند را برای جمعیت تکان داد
[ترجمه ترگمان]او با اشاره دست مدارک را در میان جمعیت تکان داد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. I was waving my hand madly but he never once looked in my direction.
[ترجمه گوگل]دیوانه وار دستم را تکان می دادم اما او یک بار هم به سمت من نگاه نکرد
[ترجمه ترگمان]دیوانه وار دستم را تکان می دادم، اما او هرگز به طرف من نگاه نمی کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. They stood waving on the platform, until the train disappeared from view.
[ترجمه گوگل]آنها در حال تکان دادن روی سکو ایستادند تا اینکه قطار از دید ناپدید شد
[ترجمه ترگمان]آن ها ایستاده بودند و روی سکو تکان می خوردند، تا اینکه قطار از دید ناپدید شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. Down in the streets people were waving madly.
[ترجمه گوگل]در خیابان ها مردم دیوانه وار دست تکان می دادند
[ترجمه ترگمان]مردم در خیابان ها دیوانه وار تکان می خوردند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

انگلیسی به انگلیسی

• gesture of the hand in an up and down motion, fluttering

پیشنهاد کاربران

کم و زیادشدن
Waiving بای بای کردن ، دست تکان دادن
Waiving at us دارد با ما بای بای میکند.
دست تکان دادن
people were waving some banners in the stadium
شکلک در اوردن
از قانون مستثنی کردن، چشم پوشی کردن
اهتزار در امدن
تکان دادن
۱ - تکان دادن دست
۲ - خداحافظی کردن
اهتزاز ، برافراشته

تکان دادن - موج زدن
تکان دادن دست
دست تکان دادان
move your hands
دست تکان دادن
moving the hand from side to side
دی
دست تکان دادن

دست تکان دادن
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ١٦)

بپرس