vulva

/ˈvʌlvə//ˈvʌlvə/

معنی: مادگی، فرج
معانی دیگر: بخش برونی آلت تناسلی زن، کس، زهار، ماداله

بررسی کلمه

اسم ( noun )
حالات: vulvae
مشتقات: vulval (adj.), vulvate (adj.)
• : تعریف: the external female genital organs of mammals.

جمله های نمونه

1. The vulva signs carved on the walls suggest this.
[ترجمه گوگل]علائم فرج حک شده بر روی دیوارها این را نشان می دهد
[ترجمه ترگمان]تابلوهای vulva روی دیوارها حکاکی شده این را نشان می دهند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. The vulva does not signify birth alone, but the sacredness and creativity of the Goddess's body as a whole.
[ترجمه گوگل]فرج به تنهایی به معنای تولد نیست، بلکه تقدس و خلاقیت بدن الهه را به عنوان یک کل نشان می دهد
[ترجمه ترگمان]vulva به تنهایی دلالت بر تولد ندارد، بلکه حرمت و خلاقیت جسم الهه را به عنوان یک کل نشان می دهد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. Humoral itch with vulva Sao mussily with what endocrine metabolizes also have close relationship.
[ترجمه گوگل]خارش هومورال با فرج سائو با آنچه که غدد درون ریز متابولیزه می شود نیز رابطه نزدیکی دارند
[ترجمه ترگمان]humoral خارش با vulva سائو mussily با آنچه metabolizes غدد درون ریز ممکن است رابطه نزدیکی داشته باشد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. Is small needle born on vulva lip?
[ترجمه گوگل]آیا سوزن کوچک روی لب فرج متولد می شود؟
[ترجمه ترگمان]عقربه کوچک روی لبش به دنیا اومده؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. Oral stimulation of the clitoris or vulva.
[ترجمه گوگل]تحریک دهانی کلیتوریس یا فرج
[ترجمه ترگمان]تحریک شفاهی of یا vulva
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. There are continuous striae crossing between the vulva and anus.
[ترجمه گوگل]بین فرج و مقعد تلاقی استریا وجود دارد
[ترجمه ترگمان]There پیوسته بین the و مقعد وجود دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. Locate your clitoris at the top of your vulva just below where your pubic hair begins.
[ترجمه گوگل]کلیتوریس خود را در بالای فرج خود درست زیر جایی که موهای ناحیه تناسلی شما شروع می شود قرار دهید
[ترجمه ترگمان]قسمت حساس آلت جنسی خود را در همان جایی که موهای pubic شروع می شود پیدا کنید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. Scabby lesions on pastern, teats, vulva and scrotum.
[ترجمه گوگل]ضایعات گال بر روی پستر، پستانک، فرج و کیسه بیضه
[ترجمه ترگمان]جراحت های ناشی از آسیب مربوط به بخولق، مهبل و بیضه
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. The genital system examined from vulva growth, expecilly pubes.
[ترجمه گوگل]سیستم تناسلی از رشد فرج، به طور مشخص پوب، بررسی شد
[ترجمه ترگمان]دستگاه تناسلی از رشد vulva، expecilly pubes بررسی شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. Objective To explore the effect of vulva hot packs on delivery during the second labor stage.
[ترجمه گوگل]هدف بررسی تأثیر بسته های داغ ولو بر زایمان در مرحله دوم زایمان
[ترجمه ترگمان]هدف بررسی تاثیر بسته های داغ vulva بر تحویل در طول مرحله کار دوم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. Please wipe and clean the vulva with disinfectant or soap.
[ترجمه گوگل]لطفا فرج را با مواد ضدعفونی کننده یا صابون پاک و تمیز کنید
[ترجمه ترگمان]لطفا \"مهبل\" رو با داروی ضد عفونی یا صابون تمیز کن
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. vulvovaginitis (pronounced: vul-vo-vah-juh-ni-tus), an inflammation of the vulva and vagina.
[ترجمه گوگل]ولوواژینیت (تلفظ: vul-vo-vah-juh-ni-tus)، التهاب فرج و واژن
[ترجمه ترگمان]vulvovaginitis (تلفظ: vul - vo - juh - ni)، التهاب of و مهبل
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. The complaint was vulva white patch with itch for 8 years.
[ترجمه گوگل]شکایت لکه سفید فرج همراه با خارش به مدت 8 سال بود
[ترجمه ترگمان]این شکایت تکه ای سفید از خارش به مدت ۸ سال بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. Aseptic neutrophilic abscess of the vulva.
[ترجمه گوگل]آبسه نوتروفیل آسپتیک فرج
[ترجمه ترگمان] دمل چرکی
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. Use plain warm water to clean the vulva. Soaps and detergents can change the normal balance of organisms inside the vagina.
[ترجمه گوگل]برای تمیز کردن فرج از آب گرم ساده استفاده کنید صابون ها و مواد شوینده می توانند تعادل طبیعی ارگانیسم های داخل واژن را تغییر دهند
[ترجمه ترگمان]از آب گرم ساده برای تمیز کردن the استفاده کنید مواد شوینده و مواد شوینده می تواند تعادل نرمال ارگانیسم های درون مهبل را تغییر دهد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

مادگی (اسم)
buttonhole, boutonniere, pistil, female signs, vulva

فرج (اسم)
hole, vulva, slot, pudendum

تخصصی

[علوم دامی] فرج ؛ بخش بیرونی دستگاه تولید مثل ماده .

انگلیسی به انگلیسی

• opening and external parts of female genitals
the vulva is the outer part of a woman's sexual organs; a technical term.

پیشنهاد کاربران

bearded clam noun
the vulva US, 1965
Combines FISH with visual imagery.
• — Dale Gordon, The Dominion Sex Dictionary, p. 27, 1967
• He gobbles one beaver and gets promoted. I’ve ate close to three
...
[مشاهده متن کامل]

hundred bearded clams in my time and never even got a commendation. — Joseph Wambaugh, The Choirboys, p. 22, 1975
bearded lady noun
the vulva US, 1967
• — Dale Gordon, The Dominion Sex Dictionary, p. 27, 1967

کُس، [پزشکی] فرج: اعضاء خارجی سیستم تناسلی زنان
vulva ( علوم پایۀ پزشکی )
واژه مصوب: فَرْج
تعریف: اندام تناسلی بیرونی زنان شامل فنج و لب ها و زهراه
مادگی

بپرس