vortex

/ˈvɔːrteks//ˈvɔːteks/

معنی: حلقه، پیچ، گرداب، گردبادی
معانی دیگر: (مجازی) وسط هر چیز پر تلاطم و فعالیت، کانون، گرداب (whirlpool هم می گویند)، چرخاب، تاو، گردباد (whirlwind هم می گویند)

بررسی کلمه

اسم ( noun )
حالات: vortexes, vortices
مشتقات: vortical (adj.), vortically (adv.)
(1) تعریف: a whirling mass of fluid, air, or the like, such as a whirlpool, that generates a vacuum in the center toward which things are drawn.

- Debris swirled in the vortex of the tornado.
[ترجمه گوگل] زباله ها در گرداب گردباد می چرخیدند
[ترجمه ترگمان] آوارها در گرداب گردباد قرار می گرفتند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(2) تعریف: any situation that resembles a whirlpool in its violent or chaotic activity, capacity to attract and engulf, or the like.
مشابه: maelstrom

جمله های نمونه

1. miami became the commercial vortex of north and south america
میامی مرکز بازرگانی امریکای شمالی و جنوبی شد.

2. he too was drawn into the vortex of the political struggle
او نیز به کانون آن کشمکش سیاسی کشانده شد.

3. The polar vortex is a system of wintertime winds.
[ترجمه گوگل]گرداب قطبی سیستمی از بادهای زمستانی است
[ترجمه ترگمان]گرداب قطبی یک سیستم باده ای زمستانی است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. They were both caught up in a whirling vortex of emotion.
[ترجمه گوگل]هر دو در گردابی از احساسات گرفتار شده بودند
[ترجمه ترگمان]هر دو در گرداب گرداب احساسات به هم گیر کرده بودند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. I was sucked into a vortex of despair.
[ترجمه گوگل]من در گرداب ناامیدی مکیده شدم
[ترجمه ترگمان]مرا به درون گرداب ناامیدی کشیده بودند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. Earlier migrants were drawn into the vortex as well.
[ترجمه گوگل]مهاجران قبلی نیز به درون گرداب کشیده شده بودند
[ترجمه ترگمان]مهاجران اولیه نیز به این گرداب کشیده شدند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. Invitro gastric antral biopsies were stimulated by vortex mixing and eicosanoid measurements determined by radioimmunoassay.
[ترجمه گوگل]بیوپسی های آنترال معده آزمایشگاهی با اختلاط گردابی تحریک شد و اندازه گیری های ایکوزانوئید با روش رادیوایمونواسی تعیین شد
[ترجمه ترگمان]invitro gastric gastric (antral gastric)به وسیله اندازه گیری vortex و اندازه گیری eicosanoid که توسط radioimmunoassay تعیین شد، تحریک شدند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. An interesting feature of the transition process is vortex pairing, seen in Fig. 1
[ترجمه گوگل]یکی از ویژگی های جالب فرآیند انتقال، جفت شدن گردابی است که در شکل 1 مشاهده می شود
[ترجمه ترگمان]یک ویژگی جالب از فرآیند انتقال، جفت شدگی vortex است که در شکل ۱ دیده شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. As the creation of the vortex began, the seas churned and a terrible wind blew from the north.
[ترجمه گوگل]با شروع ایجاد گرداب، دریاها به هم خورد و باد مهیبی از سمت شمال وزید
[ترجمه ترگمان]همچنان که the گرداب شروع شد، دریا به هم می خورد و باد شدیدی می وزید که از سمت شمال می وزید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. The vortex had tightened into a spiral that was winding tighter and tighter.
[ترجمه گوگل]گرداب به شکل مارپیچی سفت شده بود که هر روز محکم تر می پیچید
[ترجمه ترگمان]گرداب در یک مارپیچی تنگ شده بود که در آن پیچیده و تنگ تر می شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. But the vortex fills as he nears its inner circle.
[ترجمه گوگل]اما با نزدیک شدن به دایره درونی گرداب پر می شود
[ترجمه ترگمان]اما گرداب همان طور که به دایره درونی خود نزدیک می شود، پر می شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. Please leave any bad vibes outside the healing vortex.
[ترجمه گوگل]لطفاً هر گونه ارتعاش بد را خارج از گرداب شفابخش بگذارید
[ترجمه ترگمان]لطفا احساس بدی در خارج از این گرداب شفا بده
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. Furthemore, choroidal vortex vein dilation and leakage were noticed in 7 eyes.
[ترجمه گوگل]همچنین در 7 چشم گشاد شدن و نشت ورید گرداب مشیمیه مشاهده شد
[ترجمه ترگمان]Furthemore، choroidal گرداب گرداب و نشت این نشت در ۷ چشم دیده می شدند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. "The key to mitigation is to establish a vortex wake consisting of two or more vortical pairs that are unstable and susceptible to rapid breakup, " he explains.
[ترجمه گوگل]او توضیح می‌دهد: «کلید کاهش، ایجاد یک گرداب متشکل از دو یا چند جفت گردابی است که ناپایدار و مستعد تجزیه سریع هستند
[ترجمه ترگمان]او توضیح می دهد: \" کلید کاهش، ایجاد یک بیدار چرخشی متشکل از دو یا چند جفت vortical است که ناپایدار بوده و در معرض فروپاشی سریع قرار دارند \"
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. With vortex model and circulation for free vortex of entrance flow solved, potential equation and stream function equation were derived.
[ترجمه گوگل]با حل مدل گردابی و گردش برای گرداب آزاد جریان ورودی، معادله پتانسیل و معادله تابع جریان استخراج شد
[ترجمه ترگمان]با استفاده از مدل vortex و گردش برای گرداب آزادی جریان ورودی، معادله پتانسیل و معادله تابع جریان بدست آمد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

حلقه (اسم)
loop, ring, segment, annulus, reel, chain, hoop, vortex, wicket, gird, girdle, hank, volute, wisp, curl, cincture, convolution, earring, gyre, eyelet, facia, fascia, ferrule, grummet, handfast, whorl

پیچ (اسم)
loop, turn, curve, ramp, vortex, knee, bolt, screw, twist, twine, buckle, convolution, furl, rick, wimple, crisping, embroglio, insinuation, involution, kink, meander, vis, whorl, winder

گرداب (اسم)
vortex, gulf, waterspout, whirlpool, tourbillon

گردبادی (صفت)
awhirl, vortex, vorticose

تخصصی

[عمران و معماری] گرداب
[برق و الکترونیک] گرداب، حلقه، پیچ
[مهندسی گاز] گردآب
[زمین شناسی] جریان چرخشی، جریان گردابی، گردابی
[نساجی] روش ورتکس( ریسندگی اپن اند) - تجمع الیاف در یک جریان دورانی سیال جهت ریسندگی الیاف آزاد
[ریاضیات] گرداب
[پلیمر] گرداب
[آب و خاک] گرداب، تاوه

انگلیسی به انگلیسی

• eddy, whirlpool; engulfing situation
a vortex is a mass of wind or water which spins round so fast that it pulls objects into its empty centre; a formal word.
you can refer to a situation as a vortex when you feel that you are being forced into it without being able to prevent it; a formal word.

پیشنهاد کاربران

در مورد شرایط جوی و آب و هوایی میشه: گرداب و گردباد و هر گونه چرخشِ آب و هوایی
اما
در مورد گرفتاریها و مصیبتهای انسانی هم به کار میره، به معنای: مخمصه، وضعیت بغرنج
تکان دادن.
به عنوان مثال دستورالعمل کیت تشخیص آفلاتوکسین توصیه می کند معرف ها قبل از مصرف به خوبی تکان داده شود.
Vortex all reagents before use.
گردباد.
گرداب
تاوه ( علوم جو )
1 - گرداب 2 - چیز چرخان
a mass of wind or water that spins quickly and pulls things into its centre
توفان
همزن لرزشی
گردابه

بپرس