voracious

/vɒˈreɪʃəs//vəˈreɪʃəs/

معنی: حریص، پر خور، خیلی گرسنه
معانی دیگر: سیری ناپذیر، کسی که لاه می زند، ارضانشدنی، پرولع، سبع

بررسی کلمه

صفت ( adjective )
مشتقات: voraciously (adv.), voraciousness (n.), voracity (n.)
(1) تعریف: consuming large quantities of food with greed or great desire; ravenous.
مترادف: gluttonous, greedy, insatiable, omnivorous, rapacious, ravenous
مشابه: avaricious, esurient, hoggish, insatiate, piggish, swinish, unquenchable

- The shark is a voracious predator.
[ترجمه علیرضا] کوسه یک شکارچی حریص است
|
[ترجمه حسین] کوسه یک شکارچی سیریناپذیر است
|
[ترجمه امیرمحمد] کوسه یک شکارچی حریص ( زیاده خواه ) است
|
[ترجمه black.b] کوسه شکارچی حریصی است
|
[ترجمه گوگل] کوسه یک شکارچی حریص است
[ترجمه ترگمان] شارک یک شکارچی حریص است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(2) تعریف: having a great and constant desire for a particular activity or pursuit.
مترادف: avid, eager, hungry, insatiable
مشابه: ardent, desperate, enthusiastic, esurient, fanatic, insatiate, keen, omnivorous, rabid, zealous

- My father is a voracious reader of mystery novels.
[ترجمه Black.b] پدرم خواننده مشتاق رمان های معمایی است
|
[ترجمه گوگل] پدر من خواننده پرشور رمان های معمایی است
[ترجمه ترگمان] پدر من خواننده بسیار voracious از رمان های سری است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

جمله های نمونه

1. voracious appetite
اشتهای سیری ناپذیر

2. Pigs are voracious feeders.
[ترجمه Hassan] خوک ها خورنده های بسیار حریص و سیری ناپذیری هستند
|
[ترجمه گوگل]خوک ها تغذیه کننده های حریص هستند
[ترجمه ترگمان]خوک feeders خیلی feeders
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. Joseph Smith was a voracious book collector.
[ترجمه Hassan] جوزف اسمیت یک جمع کننده حریص کتاب بود.
|
[ترجمه گوگل]جوزف اسمیت یک گردآورنده کتاب حریص بود
[ترجمه ترگمان]جوزف اسمیت یک کلکسیونر کتاب بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. Her appetite for information was voracious .
[ترجمه علیرضا] اشتیاق او برای اطلاعات سیری ناپذیر بود
|
[ترجمه Hassan] شوق او برای گردآوری اطلاعات بسیار زیاد بود
|
[ترجمه mobina] اشتیاق او برای کسب اطلاعات سیرب ناپذیر بود.
|
[ترجمه گوگل]اشتهای او برای اطلاعات زیاد بود
[ترجمه ترگمان]اشتهای او برای اطلاعات بسیار شدید بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. Walburga once suppressed the voracious appetite of a child by having her consume three ears of grain.
[ترجمه گوگل]والبورگا یک بار با خوردن سه خوشه غلات، اشتهای حریص کودک را فرو نشاند
[ترجمه ترگمان]Walburga یک بار اشتهای شدید یک کودک را با مصرف سه تکه گندم، سرکوب کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. He has a voracious appetite for knowledge about what is happening around every corner in New York City.
[ترجمه گوگل]او اشتهای حریصانه ای برای دانش درباره آنچه در گوشه و کنار شهر نیویورک اتفاق می افتد دارد
[ترجمه ترگمان]او اشتهای شدیدی برای دانش در مورد آنچه در هر گوشه نیویورک در حال رخ دادن است دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. A voracious reader, Vea is adamant about the pursuit of writing excellence.
[ترجمه گوگل]وئا، خواننده ای مشتاق، در مورد تعالی نویسندگی قاطع است
[ترجمه ترگمان]یک خواننده حریص، Vea در مورد پی گیری برتری نوشتن، سرسخت است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. I had not expected it, a voracious silence that was capable of sucking oxygen from our common space.
[ترجمه گوگل]انتظارش را نداشتم، سکوتی هولناک که می توانست اکسیژن را از فضای مشترک ما بمکد
[ترجمه ترگمان]انتظار آن را نداشتم، سکوتی طولانی که قادر به مکیدن اکسیژن از فضای عمومی ما بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. The voracious shrews and chickadees await them.
[ترجمه گوگل]جوجه‌ها و جوجه‌های حریص منتظر آنها هستند
[ترجمه ترگمان]The و chickadees منتظر آن ها هستند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. Her good readers are voracious and read their weight in books every week, while the slow readers lag behind.
[ترجمه گوگل]خوانندگان خوب او حریص هستند و وزن خود را هر هفته در کتاب می خوانند، در حالی که خوانندگان کند عقب هستند
[ترجمه ترگمان]خوانندگان خوب او حریصانه هستند و هر هفته وزن خود را در کتاب می خوانند، در حالی که خوانندگان آهسته عقب هستند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. As dieting progresses, the feeling hardens into voracious hunger; restlessness gives way to energy-conserving lethargy.
[ترجمه گوگل]با پیشرفت رژیم غذایی، این احساس به گرسنگی شدید تبدیل می شود بی قراری جای خود را به بی حالی صرفه جویی در انرژی می دهد
[ترجمه ترگمان]با پیشرفت رژیم غذایی، احساس سخت می شود و به گرسنگی شدید تبدیل می شود؛ بی قراری راهی برای صرفه جویی در مصرف انرژی می شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. Slugs and snails Soft-bodied, voracious molluscs that often shelter by day beneath leaves and plant debris, and feed at night.
[ترجمه گوگل]حلزون ها و حلزون ها نرم تنان حریص و نرم که اغلب روزها در زیر برگ ها و بقایای گیاهی پناه می گیرند و شب ها تغذیه می کنند
[ترجمه ترگمان]Slugs و snails نرم، bodied، که اغلب در روز زیر برگ ها و آوار قرار می گیرند و شب ها غذا می خورند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. Academic staff are voracious readers and inveterate talkers.
[ترجمه گوگل]کارکنان آکادمیک خوانندگان حریص و سخنوران متعصب هستند
[ترجمه ترگمان]کارکنان آکادمیک، خوانندگان voracious و آدم های حراف هستند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. He was a voracious reader with a compulsion to finish everything he started.
[ترجمه گوگل]او یک خواننده هوس باز بود که مجبور بود هر کاری را که شروع کرده بود تمام کند
[ترجمه ترگمان]او یک خواننده مشتاق بود که هر کاری را که شروع کرده بود تمام کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. Thus a dragonfly and its larva are both voracious eaters of their fellow creatures.
[ترجمه گوگل]بنابراین سنجاقک و لارو آن هر دو خواران حریص موجودات همنوع خود هستند
[ترجمه ترگمان]بدین ترتیب یک سنجاقک و its هر دو voracious موجودات their هستند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

حریص (صفت)
avaricious, eager, avid, fierce, greedy, voracious, hungry, esurient, sharp-set, perfervid, self-covetous

پر خور (صفت)
stomachy, greedy, voracious, crapulous, gluttonous, edacious, polyphagous

خیلی گرسنه (صفت)
voracious

انگلیسی به انگلیسی

• ardently enthusiastic about a certain activity; ravenous
if you say that someone is voracious or that they have a voracious appetite for something, you mean that they want a lot of it; a literary word.

پیشنهاد کاربران

۱. سیری ناپذیر ۲. حریص. پر ولع
مثال:
I became a voracious comic book reader
من به یک خواننده ی سیری ناپذیر کتابهای فکاهی تبدیل شدم.
پایان ناپذیر، سیری ناپذیر، حریص، پرولع
حریص و سیری ناپذیر
Voracious eater
ادمی که هر چی میخوره سفر نمیشه
🔍 دوستان مشتقات ( derivatives ) این کلمه اینها هستند:
فعل ( verb ) : _
اسم ( noun ) : voracity
صفت ( adjective ) : voracious
قید ( adverb ) : voraciously
( از لغات کتاب 1100 واژه 📚 )
( formal )
🖊 توضیح: eating or wanting large quantities of something, especially food
🔍 مترادف: greedy
💡 معادل فارسی: حریص، پرخور
✅ مثال: he had a voracious appetite for food
voracious
1. حریص در خوردن; بلعیدن یا مشتاق خوردن مقادیر زیادی غذا؛ بسیار گرسنه؛ پرخور
2. بسیار حریص در برخی از آرزوها یا فعالیتها. سیر نشدنی
پرخور، پر ولع
سیری ناپذیر , حریص
– He has a voracious appetite
– The shark is a voracious predator
– He's a voracious reader of historical novels
. Javad is so voracious
. He is eaten all the cakes
جواد خیلی حریص است.
او همه ی کیک ها را خورده است.
Voracious : حریص - پرخور
حریص و پرخور
حریص
سیری ناپذیر
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ١٢)

بپرس