voiceless

/ˌvɔɪsləs//ˈvoɪsləs/

معنی: بی صدا، گنگ، بیواک، بدون رای و عقیده
معانی دیگر: لال، صامت، بی سخن، ساکت، ناگفته، به زبان نیاورده، بیان نشده، فاقد حق رای

بررسی کلمه

صفت ( adjective )
مشتقات: voicelessly (adv.), voicelessness (n.)
(1) تعریف: having no voice.

(2) تعریف: having no authority or power to express a viewpoint.

(3) تعریف: unspoken; unarticulated; silent.

- voiceless rage
[ترجمه گوگل] خشم بی صدا
[ترجمه ترگمان] صدایی خفه و خاموش
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

جمله های نمونه

1. voiceless with fear
ساکت از شدت ترس

2. a voiceless wish
آرزوی ذکر نشده

3. a throat operations left him voiceless
عمل جراحی گلو موجب شد لال بشود.

4. The consonants t, f and s are voiceless.
[ترجمه گوگل]صامت های t، f و s بی صدا هستند
[ترجمه ترگمان]The خاموش و خاموش و بی صدا هستند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. For example, extraneous voiceless stops are often hypothesized at utterance onset.
[ترجمه گوگل]برای مثال، توقف‌های بی‌صدا خارجی اغلب در شروع بیان فرضیه می‌شوند
[ترجمه ترگمان]به عنوان مثال، بدون توقف بدون توقف، اغلب در آغاز سخن فرض می شوند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. Notice the lack of contrast between voiced and voiceless sounds and the predominant contrast between long and short consonants.
[ترجمه گوگل]به عدم تضاد بین صداهای صدادار و بی صدا و تضاد غالب بین صامت های بلند و کوتاه توجه کنید
[ترجمه ترگمان]توجه داشته باشید که کم کنتراست بین صداهای بلند و بی صدا و کنتراست غالب بین صامت ها بلند و کوتاه وجود دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. D voiceless fricative or any voiced consonant not immediately followed by a voiceless segment.
[ترجمه گوگل]D اصطکاکی بی صدا یا هر صامتی که فوراً با یک قطعه بی صدا دنبال نمی شود
[ترجمه ترگمان]بی صدا بی صدا و یا هر گونه consonant صوتی که بلافاصله با یک بخش خاموش دنبال نشد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. And listen to the cry of the voiceless.
[ترجمه گوگل]و به فریاد بی صداها گوش کن
[ترجمه ترگمان] و به صدای of گوش بده
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. While singing Italian songs, Chinese often cannot differentiate voiceless consonant from voiced one, but read consonant cluster according to Chinese habit.
[ترجمه گوگل]در حین خواندن آهنگ های ایتالیایی، چینی ها اغلب نمی توانند صامت های بی صدا را از صامت متمایز کنند، اما طبق عادت چینی، خوشه های همخوان را می خوانند
[ترجمه ترگمان]در هنگام خواندن آوازهای ایتالیایی، چینی ها اغلب نمی توانند بی صدا و بی صدا از زبان خود متمایز شوند، اما براساس عادت چینی، خوشه consonant می خوانند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. It is used to represent a voiceless retroflex plosive in the International Phonetic Alphabet, and is used some alphabets of African languages.
[ترجمه گوگل]این برای نشان دادن یک plosive retroflex بدون صدا در الفبای آوایی بین المللی استفاده می شود و از برخی از الفبای زبان های آفریقایی استفاده می شود
[ترجمه ترگمان]آن برای نشان دادن a retroflex plosive در الفبای Phonetic بین المللی استفاده می شود و از بسیاری از الفبای زبان های آفریقایی استفاده می شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. A voiceless blade - alveolar fricative.
[ترجمه گوگل]یک تیغه بدون صدا - اصطکاک آلوئولی
[ترجمه ترگمان] یه حفره blade alveolar دار
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. How to pronounce the voiceless sound, the voiced sound, the hard and soft sound, fricative and sound group with consonant is difficult for Chinese students.
[ترجمه گوگل]نحوه تلفظ صدای بی صدا، صدای صوت، صدای سخت و نرم، گروه اصطکاکی و صدا با همخوان برای دانش آموزان چینی دشوار است
[ترجمه ترگمان]چگونه صدای خاموشی را تلفظ کند، صدای رسا، صدای خشن و نرم، fricative و گروه صدای هماهنگ با هماهنگ کردن برای دانش آموزان چینی دشوار است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. The old castle was dark and voiceless.
[ترجمه گوگل]قلعه قدیمی تاریک و بی صدا بود
[ترجمه ترگمان]قلعه قدیمی خاموش و خاموش بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. The voiceless bilabial stop in pin and the one in spin are in complimentary distribution.
[ترجمه گوگل]استاپ دوبیال بی صدا در پین و یکی در اسپین در توزیع مکمل هستند
[ترجمه ترگمان]خاموش bilabial خاموش در پین و یکی از آن ها در اسپین از توزیع تعریف می شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. On the international stage, China seems voiceless.
[ترجمه گوگل]در صحنه بین المللی، چین بی صدا به نظر می رسد
[ترجمه ترگمان]در مرحله بین المللی، چین ساکت به نظر می رسد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

بی صدا (صفت)
dumb, quiet, silent, mute, atonic, noiseless, whist, consonantal, surd, soundless, voiceless

گنگ (صفت)
dumb, mute, unvocal, whist, speechless, surd, inexpressive, incommensurable, tongueless, voiceless

بیواک (صفت)
voiceless

بدون رای و عقیده (صفت)
voiceless

انگلیسی به انگلیسی

• without a voice; silent; having no opinion; without influence; having no vote
a voiceless speech sound is one that is produced without vibration of the vocal cords; a technical term in linguistics.

پیشنهاد کاربران

۱. ( آواشناسی ) بی واک ۲. بدون رای و عقیده. ساکت
مثال:
So now with science, with archaeology, with anthropology, with genetics, what we are doing is, we are giving a voice to the voiceless.
بنابراین الان ما با علم، با باستانشناسی، با مردم شناسی، با ژنتیک، کاری که ما الان داریم می کنیم این است که داریم به انسانهای ساکت و بدون رای و عقیده، صدا و نظر می دهیم.
...
[مشاهده متن کامل]

🔍 دوستان مشتقات ( derivatives ) این کلمه اینها هستند:
✅ فعل ( verb ) : vocalize / voice
✅️ اسم ( noun ) : voice / vocal / vocalization / vocalise / voicelessness / vocalism
✅️ صفت ( adjective ) : vocal / vocalic / voiced / voiceless
✅️ قید ( adverb ) : vocally
خاموشان.
" حالت و وضعیت تارهای صوتی "
در داخل حنجره ( larynx ) ، وقتی هوا از میان چاکنای ( glottis ) عبور میکنه، واسه تارهای صوتی دو حالت ویش میادش:
حالت اول : وقتی تارهای صوتی ، کاملا از هم فاصله داشته باشند و در پوزیشن عادی خودشون باشن، جریان هوا بطور پیوسته از بینشون عبور میکنه. آواهایی که به این روش ساخته میشن ، Voiceless یا voice - نام دارند
...
[مشاهده متن کامل]

حالت دوم : وقتی تا های صوتی ، به هم چسبیده باشن، جریان هوا برای عبور، مجبوره پشت سر هم اونارو از هم جدا کنه و همین امر باعث ایجاد لرزش در تارهای صوتی میشه. صداهای ساخته شده به این روش رو میگن Voiced یا Voice
پی نوشت. دیدن شکل چاکنای و تارهای صوتی کمک میکنه به فهم این مطلب

منابع• https://www.google.com/amp/s/adams-voice.com/blog/vocal-anatomy?format=amp
voiceless ( زبان‏شناسی )
واژه مصوب: بی واک
تعریف: ویژگی آوایی که بدون ارتعاش تارآواها تولید می شود
بی زبان، زبان بسته ( برای حیوانات )

بپرس