voice box


رجوع شود به: larynx

بررسی کلمه

اسم ( noun )
• : تعریف: the larynx.

جمله های نمونه

1. They can speak, via a whirring mechanical voice box, and they have mechanical human hands rather than paws.
[ترجمه گوگل]آنها می توانند از طریق جعبه صدای مکانیکی چرخان صحبت کنند و به جای پنجه، دست های انسان مکانیکی دارند
[ترجمه ترگمان]آن ها می توانند از طریق یک جعبه صدای مکانیکی غژغژ کننده، صحبت کنند و آن ها به جای پنجه، دست انسان مکانیکی دارند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. It also sets off a voice box which says, " Caution, truck turning left. "
[ترجمه گوگل]همچنین یک جعبه صوتی را تنظیم می کند که می گوید: "احتیاط، کامیون به چپ بپیچد "
[ترجمه ترگمان]همچنین یک جعبه صدا را خاموش می کند که می گوید: \" دقت کنید، کامیون سمت چپ می چرخد \"
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. Larynx (or voice Box ):Hollow, tubular structure connecting the pharynx with the trachea, through which air passes on the way to the lungs.
[ترجمه گوگل]حنجره (یا جعبه صوتی): ساختار توخالی و لوله‌ای شکل که حلق را به نای متصل می‌کند و هوا از طریق آن در مسیر ریه‌ها عبور می‌کند
[ترجمه ترگمان]Larynx (یا کادر صدا): توخالی، ساختار لوله ای، حلق را با نای متصل می کند، که از طریق آن هوا به سمت ریه ها می رود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. The syrinx is the bird's voice box, an organ that lies deep in a bird's chest and is uniquely fashioned for song.
[ترجمه گوگل]Syrinx جعبه صدای پرنده است، اندامی که در اعماق سینه پرنده قرار دارد و به طور منحصر به فردی برای آواز ساخته شده است
[ترجمه ترگمان]The یک جعبه صدا پرنده است، یک عضو که در سینه یک پرنده قرار دارد و به طور منحصر به فرد برای آواز ساخته شده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. Another name for the larynx is the voice box, and it's in the throat.
[ترجمه گوگل]نام دیگر حنجره جعبه صدا است و در گلو قرار دارد
[ترجمه ترگمان]اسم دیگری برای حنجره اش صدای جعبه است و در گلویش است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. Then she pulled out the bear's voice box, attempted to crush it with her shoe and ultimately ran it over with her car.
[ترجمه گوگل]سپس جعبه صدای خرس را بیرون آورد، سعی کرد آن را با کفشش له کند و در نهایت با ماشینش آن را زیر گرفت
[ترجمه ترگمان]سپس جعبه خرس را بیرون کشید و سعی کرد با کفشش آن را له کند و سرانجام با اتومبیلش به آن برخورد کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. Unfortunately, the placement of our voice box means we can't breathe and swallow at the same time, as other animals can (choke).
[ترجمه گوگل]متأسفانه، قرار گرفتن جعبه صدای ما به این معنی است که ما نمی توانیم همزمان نفس بکشیم و قورت دهیم، همانطور که سایر حیوانات می توانند (خفه می شوند)
[ترجمه ترگمان]متاسفانه، قرار دادن جعبه صدا به این معنی است که ما نمی توانیم نفس بکشیم و در همان زمان قورت بدهیم، چرا که حیوانات دیگر می توانند (خفه شوند)
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. In this paper we utilize MATLAB Voice Box to abstract speech's characteristic parameter, use DTW to matching reference model with test model and obtain very high recognition rate.
[ترجمه گوگل]در این مقاله ما از MATLAB Voice Box برای انتزاع پارامتر مشخصه گفتار استفاده می کنیم، از DTW برای تطبیق مدل مرجع با مدل آزمایشی استفاده می کنیم و نرخ تشخیص بسیار بالایی را به دست می آوریم
[ترجمه ترگمان]در این مقاله ما از کادر صدای MATLAB به عنوان پارامتر مشخصه گفتار استفاده می کنیم و از DTW برای تطبیق مدل مرجع با مدل تست استفاده می کنیم و نرخ تشخیص بسیار بالایی بدست می آوریم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. Fortunately, the human voice box doesn't drop until about months, which allows infants to breathe while nursing.
[ترجمه گوگل]خوشبختانه، جعبه صدای انسان تا حدود یک ماهگی کاهش نمی یابد، که به نوزادان اجازه می دهد در حین شیردهی نفس بکشند
[ترجمه ترگمان]خوشبختانه جعبه صدای انسان تا چند ماه کاهش پیدا نمی کند، که به نوزادان اجازه می دهد در هنگام پرستاری تنفس کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. A patient whose voice box was destroyed in an accident can now speak normally.
[ترجمه گوگل]بیماری که جعبه صدایش در یک تصادف از بین رفته است، اکنون می تواند به طور عادی صحبت کند
[ترجمه ترگمان]یک بیمار که صدایش در یک تصادف از بین رفته بود حالا می تواند عادی صحبت کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. The larynx, or voice box, sits lower in the throat in humans than in chimps, one of several .
[ترجمه گوگل]حنجره یا جعبه صدا در انسان نسبت به شامپانزه ها پایین تر در گلو قرار دارد
[ترجمه ترگمان]حنجره، یا جعبه صدا، پایین تر در گلو در انسان قرار گرفته است تا در chimps، یکی از آن ها
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. The soft tissues in the voice box (larynx) weaken, affecting the pitch, loudness and quality of the voice.
[ترجمه گوگل]بافت‌های نرم در جعبه صدا (حنجره) ضعیف می‌شوند و بر بلندی، بلندی و کیفیت صدا تأثیر می‌گذارند
[ترجمه ترگمان]بافت های نرم در جعبه صدا ضعیف می شوند و بر زمین، بلند و کیفیت صدا تاثیر می گذارند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. Our understanding of why a domestic cat purrs is becoming more complete; most scientists agree that the larynx (voice box), laryngeal muscles, and a neural oscillator are involved.
[ترجمه گوگل]درک ما از اینکه چرا یک گربه خانگی خرخر می کند کامل تر می شود اکثر دانشمندان موافقند که حنجره (جعبه صدا)، عضلات حنجره و یک نوسانگر عصبی درگیر هستند
[ترجمه ترگمان]درک ما از این که چرا یک گربه خانگی خرخر می کند، کامل تر می شود؛ بیشتر دانشمندان بر این باورند که حنجره (کادر صدا)، ماهیچه های laryngeal و یک oscillator عصبی درگیر هستند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. Too much alcohol puts you at risk of cancer of the mouth, larynx (voice box), oesophagus (foodpipe), liver,[sentence dictionary] breast and maybe bowel.
[ترجمه گوگل]الکل بیش از حد شما را در معرض خطر سرطان دهان، حنجره (جعبه صدا)، مری (لوله غذا)، کبد، [فرهنگ جملات] سینه و شاید روده قرار می دهد
[ترجمه ترگمان]الکل بسیار زیاد شما را در معرض خطر سرطان دهان، حنجره (جعبه صدا)، بیماری های معده، کبد و روده قرار می دهد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. He swallowed, knew that all he had for a voice box was a little whistle cut from a willow switch.
[ترجمه گوگل]آب دهانش را قورت داد، می دانست که تنها چیزی که برای جعبه صدا دارد، سوت کوچکی بود که از سوییچ بید بریده شده بود
[ترجمه ترگمان]او آب دهانش را قورت داد، می دانست تنها چیزی که برای یک جعبه صدا داشت، سوت کوچکی از ترکه بید بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

پیشنهاد کاربران

حنجره/ جعبه صدا ( اسم ) : قسمت فوقانی و گسترش یافته نای که دربرگیرنده طنابهای صوتی است و صدا تولید می کند.

بپرس