vociferous

/voˈsɪfərəs//vəˈsɪfərəs/

معنی: بلند، پر سر و صدا
معانی دیگر: پرجنجال، پرغوغا، همراه با داد و فریاد، فریادآمیز، با صدای بلند، پر صدا

بررسی کلمه

صفت ( adjective )
مشتقات: vociferously (adv.), vociferousness (n.)
(1) تعریف: crying out, esp. in protest; vocal; clamorous.
مشابه: loud, vocal

- The vociferous crowd of protesters distracted the workers inside the building.
[ترجمه گوگل] ازدحام پر سر و صدای معترضان حواس کارگران داخل ساختمان را پرت کرد
[ترجمه ترگمان] جمعیت بلند و بلند معترضین، کارگران را از داخل ساختمان منحرف کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
- The vociferous heckler was ejected by security guards.
[ترجمه گوگل] این زن پر سر و صدا توسط محافظان امنیتی به بیرون پرتاب شد
[ترجمه ترگمان] صدای بلند و بلند گوها توسط نگهبانان امنیتی بیرون انداخته شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(2) تعریف: characterized by loud outcrying.
مشابه: loud

- From the back of the room came a vociferous objection.
[ترجمه گوگل] از پشت در اتاق اعتراض شدیدی به گوش رسید
[ترجمه ترگمان] از پشت اتاق، اعتراض vociferous به گوش رسید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

جمله های نمونه

1. a vociferous crowd
جمعیت پر سر و صدا

2. the people were vociferous for reforms
مردم با صدای بلند خواهان اصلاحات بودند.

3. He was a vociferous opponent of Conservatism.
[ترجمه گوگل]او از مخالفان سرسخت محافظه کاری بود
[ترجمه ترگمان]او حریف vociferous of بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. Local activist groups have become increasingly vociferous as the volume of traffic passing through the village has grown.
[ترجمه گوگل]با افزایش حجم ترافیک عبوری از روستا، گروه های فعال محلی به طور فزاینده ای پر سر و صدا شده اند
[ترجمه ترگمان]گروه های فعال محلی به طور فزاینده ای صدای جیغ مانند حجم ترافیک عبوری از این روستا را افزایش داده اند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. The minority population became more vociferous in its demands.
[ترجمه گوگل]جمعیت اقلیت در خواسته های خود پر سر و صداتر شدند
[ترجمه ترگمان]جمعیت اقلیت در خواسته هایشان more شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. He is a vociferous critic of the president's stance on abortion.
[ترجمه گوگل]او منتقد سرسخت موضع رئیس جمهور در مورد سقط جنین است
[ترجمه ترگمان]او منتقد vociferous موضع رئیس جمهور در مورد سقط جنین است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. However, there is vociferous disagreement over how that investment might be made.
[ترجمه گوگل]با این حال، در مورد چگونگی انجام این سرمایه گذاری اختلاف نظرهای شدید وجود دارد
[ترجمه ترگمان]با این حال، در مورد اینکه چگونه این سرمایه گذاری ممکن است ایجاد شود، شدیدا مخالف هستند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. Mr Heseltine has been Mr Clarke's most vociferous supporter.
[ترجمه گوگل]آقای Heseltine پر سر و صداترین حامی آقای کلارک بوده است
[ترجمه ترگمان]آقای Heseltine یکی از حامیان گوش خراش آقای کلارک بوده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. Younger party members have been more vociferous in registering their dissatisfaction at the foot-dragging over the reforms begun in 198
[ترجمه گوگل]اعضای جوانتر حزب در اعلام نارضایتی خود از تعلل در مورد اصلاحات آغاز شده در سال 198 پر سر و صداتر بوده اند
[ترجمه ترگمان]اعضای حزب کوچک تر در ثبت نارضایتی خود از پای اصلاحات که در ۱۹۸ شروع شد، سر و صدای بیشتری به سر می برند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. However, all the leading architectural journals were vociferous in their support for Scott.
[ترجمه گوگل]با این حال، همه مجلات برجسته معماری در حمایت از اسکات پر سر و صدا بودند
[ترجمه ترگمان]با این حال، همه مجلات برجسته معماری در حمایت خود از اسکات به صدا درآمدند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. One of the most vociferous opponents to the Sainsbury's scheme is Eileen Halliday.
[ترجمه گوگل]یکی از سرسخت ترین مخالفان طرح Sainsbury، آیلین هالیدی است
[ترجمه ترگمان]یکی از the مخالفان برنامه Sainsbury \"ایلین Halliday\" است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. The most vociferous critic among this latter group was W. . Edwards Deming.
[ترجمه گوگل]پر سر و صداترین منتقد در میان این گروه اخیر، دبلیو ادواردز دمینگ
[ترجمه ترگمان]The منتقد در بین این گروه دوم، W ادواردز Deming بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. His approach has won keen admirers and vociferous detractors in the United States.
[ترجمه گوگل]رویکرد او تحسین‌کنندگان و مخالفان پر سر و صدایی را در ایالات متحده به خود جلب کرده است
[ترجمه ترگمان]رویکرد او دوستداران و and تیز را در آمریکا به دست آورده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. Board meetings grew ever more vociferous and anguished.
[ترجمه گوگل]جلسات هیئت مدیره هر روز پر سر و صداتر و مضطرب تر شد
[ترجمه ترگمان]جلسات هیات مدیره تا به حال پر سر و صدا و مضطرب شده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

بلند (صفت)
forte, loud, high, long, supernal, tall, highfalutin, upland, eminent, lofty, vociferous, grandiose, sonorous, high-ranking, skyscraping

پر سر و صدا (صفت)
loud, tumultuous, blatant, obstreperous, noisy, piercing, deafening, unquiet, clamorous, vociferous, earsplitting, uproarious

انگلیسی به انگلیسی

• loud, noisy, clamorous
someone who is vociferous speaks with great energy and determination, because they want their views to be heard; a formal word.

پیشنهاد کاربران

🔍 دوستان مشتقات ( derivatives ) این کلمه اینها هستند:
✅ فعل ( verb ) : vociferate
✅️ اسم ( noun ) : vociferation
✅️ صفت ( adjective ) : vociferous / vociferant
✅️ قید ( adverb ) : vociferously
پر هیاهو

بپرس