vocalize

/ˈvoʊkəlaɪz//ˈvəʊkəlaɪz/

معنی: تشکیل دادن، تلفظ کردن، سراییدن، با صدا ادا کردن
معانی دیگر: بیان کردن، گفتن، آواز خواندن، (برخی زبان ها مانند عربی و عبری) زیر و زبر نوشتن، واکه نمایی کردن

بررسی کلمه

فعل گذرا ( transitive verb )
حالات: vocalizes, vocalizing, vocalized
(1) تعریف: to make (sounds) with the voice; utter.
مشابه: utter

(2) تعریف: to provide with a voice.
فعل ناگذر ( intransitive verb )
مشتقات: vocalization (n.), vocalizer (n.)
• : تعریف: to make use of the voice.

جمله های نمونه

1. Archbishop Hunt-hausen also vocalized his beliefs that women and homosexuals should be more active in the church.
[ترجمه گوگل]اسقف اعظم هانت هاوزن همچنین عقاید خود را مبنی بر اینکه زنان و همجنس گرایان باید در کلیسا فعال تر باشند، ابراز کرد
[ترجمه ترگمان]\"Archbishop هانت\" (hausen Hunt)نیز معتقد است که زنان و همجنس گرایان باید در کلیسا فعال تر باشند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. The dog vocalized his pain in a series of long howls.
[ترجمه گوگل]سگ درد خود را با یک سری زوزه های طولانی بیان کرد
[ترجمه ترگمان]سگ درد را در یک سری زوزه طولانی فرو می برد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. In India and Bali students learn to vocalize music before ever picking up instruments.
[ترجمه گوگل]در هند و بالی، دانش‌آموزان یاد می‌گیرند که موسیقی را قبل از اینکه سازها را به دست بگیرند، صدا کنند
[ترجمه ترگمان]در هند و دانش آموزان بالی قبل از اینکه ابزارها را جمع آوری کنند، از موسیقی vocalize یاد می گیرند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. Showing children pictures sometimes helps them to vocalize their ideas.
[ترجمه گوگل]گاهی اوقات نشان دادن تصاویر به کودکان به آنها کمک می کند تا ایده های خود را بیان کنند
[ترجمه ترگمان]نشان دادن تصاویر کودکان گاهی به آن ها کمک می کند تا ایده های خود را درک کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. Most patients find it very difficult to vocalize feelings of shame.
[ترجمه گوگل]اکثر بیماران به سختی می توانند احساس شرم را به زبان بیاورند
[ترجمه ترگمان]اغلب بیماران احساس شرمندگی می کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. Some people vocalize the "r" in four.
[ترجمه گوگل]برخی از مردم "ر" را در چهار صدا صدا می کنند
[ترجمه ترگمان]بعضی از افراد گروه \"r\" را در چهار قسمت تقسیم می کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. Getz vocalized what everyone else at the meeting was thinking.
[ترجمه گوگل]گتز آنچه را که همه افراد حاضر در جلسه به آن فکر می کردند، بیان کرد
[ترجمه ترگمان]Getz vocalized که بقیه در جلسه راجع به چی فکر می کردند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. He tried to vocalize his feelings.
[ترجمه گوگل]سعی کرد احساساتش را به زبان بیاورد
[ترجمه ترگمان]سعی کرد احساساتش را عوض کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. Wish you can benefit from our online sentence dictionary and make progress day by day!
[ترجمه گوگل]ای کاش می توانید از فرهنگ لغت جملات آنلاین ما بهره مند شوید و روز به روز پیشرفت کنید!
[ترجمه ترگمان]ای کاش شما می توانید از فرهنگ لغت آنلاین ما بهره مند شوید و روز به روز پیشرفت کنید!
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. Please allow me to vocalize as desired during labor and birth without comment or criticism.
[ترجمه گوگل]لطفاً به من اجازه دهید که در طول زایمان و زایمان بدون نظر یا انتقاد، هر طور که می خواهم صدا کنم
[ترجمه ترگمان]لطفا به من اجازه دهید تا زمانی که در هنگام کار و تولد بدون اظهار نظر یا انتقاد، مورد نظر باشم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. Babies can't vocalize their emotions, but you can judge from their facial expression and behaviors.
[ترجمه گوگل]نوزادان نمی توانند احساسات خود را با صدای بلند بیان کنند، اما شما می توانید از روی حالت چهره و رفتار آنها قضاوت کنید
[ترجمه ترگمان]نوزادان نمی توانند احساسات خود را درک کنند، اما شما می توانید از حالت چهره و رفتار خود قضاوت کنید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. The chimpanzee has well-developed aryepiglottic folds which allows him to vocalize not only upon expiration but also upon inspiration, which for man is strenuous and unpleasant.
[ترجمه گوگل]شامپانزه چین های آری اپی گلوت به خوبی توسعه یافته است که به او اجازه می دهد نه تنها پس از انقضاء، بلکه در هنگام الهام نیز صدا بزند، که برای انسان سخت و ناخوشایند است
[ترجمه ترگمان]شامپانزه به خوبی folds را توسعه داده است که به او این امکان را می دهد که نه تنها پس از گذشت زمان، بلکه به الهام، که برای انسان فوق العاده و ناخوشایند است، بپردازد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. Learn all the forms and sounds of the Arabic alphabet (written and print) and how to vocalize them.
[ترجمه گوگل]تمام اشکال و صداهای الفبای عربی (نوشتاری و چاپی) و نحوه تلفظ آنها را بیاموزید
[ترجمه ترگمان]همه شکل ها و صداهای الفبای عربی (نوشته شده و چاپی)و چگونگی استفاده از آن ها را بیاموزید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. We say, 'Bully for the boy and his conquest of the geometry teacher, ' but that makes it harder for boys to vocalize their victimization.
[ترجمه گوگل]ما می گوییم: "قلدری برای پسر و غلبه او بر معلم هندسه"، اما این کار را برای پسرها سخت تر می کند که قربانی خود را به زبان بیاورند
[ترجمه ترگمان]ما می گوییم، لاف زدن برای این پسر و پیروزی او از معلم هندسه، اما این مساله باعث می شود که پسران به victimization تبدیل شوند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

تشکیل دادن (فعل)
form, organize, found, constitute, vocalize

تلفظ کردن (فعل)
enunciate, vocalize, diphthongize, pronounce

سراییدن (فعل)
sing, intone, warble, vocalize, troll

با صدا ادا کردن (فعل)
vocalize

انگلیسی به انگلیسی

• produce a sound; pronounce a consonant as a vowel; sing; express a feeling or opinion out loud; mark an unvowelled text with vowel marks (also vocalise)

پیشنهاد کاربران

🔍 دوستان مشتقات ( derivatives ) این کلمه اینها هستند:
✅ فعل ( verb ) : vocalize / voice
✅️ اسم ( noun ) : voice / vocal / vocalization / vocalise / voicelessness / vocalism
✅️ صفت ( adjective ) : vocal / vocalic / voiced / voiceless
✅️ قید ( adverb ) : vocally
بیان کردن , به زبان آوردن
– He tried to vocalize his feelings
– Some people vocalize the "r" in four
– Babies can't vocalize their emotions
به زبان آوردن
بیان کردن
اظهار کردن
ادا کردن
برای ترجمه کردن این فعل باید واژه وام بگیریم. ترجمه درست؛ وُکالیزانیدن
معنای نخست؛ بکاربردن واژه ها برای بیان کردن چیزی
معنای دوم؛ گفتن و بر زبان آوردن و سرودن واژه ها یا آوازها و صداها
نمونه جمله
...
[مشاهده متن کامل]

1 ) Showing children pictures sometimes helps them to vocalize their ideas.
نمودنِ تصویرها به بچگان، ایشان را کمک می کند که ایده هاشان را بوُکالیزانند ( با بکاربردن واژه بیان کنند )
2 ) Your baby will begin to vocalize long before she can talk.
نوزادتان خواهد آغازید به وُکالیزانیدن بسیار پیش از آن که بتواند سخن بگوید ( نخست صداهایی از دهان بیرون می دهد سپس می تواند سخن بگوید )
این دست واژه وامگیری نه تنها به زبان گذشتگان وپارسی کلاسیک آسیب نمی رساند که زبان آیندگانمان را غنیتر می کند.
ریشه شناسی ؛ از صفت وُکال؛ صوتی، هامبسته به صوت، پسوند ایز؛ در فرانسوی فعل سببی می سازد، پسوند آنیدن که در فارسی فعل سببی می سازد، چرایی چسبانیدن پسوند سببی فارسی این است که پسوند فرانسوی ایز در فارسی بیکاربرد و بیمعناو ناواژه زای است، پس درواقع ریشه وُکالیز را از فرانسوی وام گرفتیم و برطبق قاعده های فعلسازی فارسی به فعل فارسی تبدیلش کردیم.

read by lip movements and voice

بپرس