vivacity

/vɪˈvæsɪti//vɪˈvæsɪti/

معنی: چالاکی، نشاط، خوشدلی، سر زندگی، خوش طبعی، زور، خوش مشربی، نیروی حیاتی
معانی دیگر: شاد و خرمی، طراوت، شور و نشاط

بررسی کلمه

اسم ( noun )
• : تعریف: the characteristic or state of being vivacious; liveliness; sprightliness; animation.
مشابه: alacrity, animation, bounce, life, sparkle, spirit

- The waitress's vivacity was such that she put us all in a lively mood.
[ترجمه گوگل] نشاط پیشخدمت به حدی بود که همه ما را در یک روحیه سرزنده قرار داد
[ترجمه ترگمان] سر و کله پیشخدمت چنان بود که همه ما را سرحال و سرحال آورد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

جمله های نمونه

1. He was charmed by her vivacity and high spirits.
[ترجمه گوگل]او مجذوب نشاط و روحیه بالای او شده بود
[ترجمه ترگمان]نشاط و سرزندگی او را مجذوب کرده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. He was charmed by her beauty and vivacity.
[ترجمه گوگل]او مجذوب زیبایی و نشاط او شد
[ترجمه ترگمان]شیفته زیبایی و نشاط او شده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. Her charm resides in her vivacity.
[ترجمه گوگل]جذابیت او در شادابی اوست
[ترجمه ترگمان]جاذبه او در نشاط و نشاط او قرار دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. Mrs M. darted around the waters with great vivacity.
[ترجمه گوگل]خانم M با نشاط زیادی در اطراف آب می چرخید
[ترجمه ترگمان] \"خانم\" ام با شور و حرارت اطراف آب شیرجه می زدند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. This characteristic scent brings vivacity and sprightliness to some of the most remarkable coffees in the world.
[ترجمه گوگل]این رایحه مشخص، نشاط و شادابی را به برخی از قابل توجه ترین قهوه های جهان می بخشد
[ترجمه ترگمان]این بوی خاص، نشاط و نشاط را به بعضی از the قهوه ای جهان می بخشد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. It indicated the restless vivacity of her spirit, which to-day was doubly indefatigable in its tiptoe dance, because it was played upon and vibrated with her mother's disquietude.
[ترجمه گوگل]این نشان دهنده نشاط بی قرار روح او بود، که امروز در رقص نوک پا خستگی مضاعف داشت، زیرا با ناراحتی مادرش نواخته می شد و می لرزید
[ترجمه ترگمان]نشاط و نشاط روحی او را نشان می داد، که آن روز، در پنجه پا روی نوک پنجه، دو برابر شده بود، زیرا با نگرانی مادرش روی نوک پنجه نرم شده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. On the other side, heat and vivacity in age, is an excellent composition for business.
[ترجمه گوگل]از طرف دیگر، گرما و نشاط در سن، ترکیبی عالی برای تجارت است
[ترجمه ترگمان]از طرف دیگر، حرارت و نشاط در عصر، یک ترکیب عالی برای کسب و کارها است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. The Irish are charm and vivacity.
[ترجمه گوگل]ایرلندی ها جذابیت و شادابی دارند
[ترجمه ترگمان]ایرلندی ها افسون و نشاط هستند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. Then your looks and movements will have more vivacity and variety than they dare offer now.
[ترجمه گوگل]در این صورت ظاهر و حرکات شما نشاط و تنوع بیشتری نسبت به آنچه اکنون جرات ارائه می دهند خواهد داشت
[ترجمه ترگمان]آن وقت نگاه ها و حرکات و حرکات و حرکات شما بیشتر از آن چیزی است که ممکن است به شما عرضه شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. He was vivacity and high spirits.
[ترجمه گوگل]نشاط و روحیه بالایی داشت
[ترجمه ترگمان]نشاط و نشاط داشت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. It was, perhaps, Archer reflected, because her early vivacity had disappeared; because she was so quiet--quiet in her movements, her voice, and the tones of her low-pitched voice.
[ترجمه گوگل]شاید آرچر منعکس شده بود، زیرا نشاط اولیه او ناپدید شده بود زیرا او بسیار ساکت بود - در حرکات، صدا و لحن صدای آهسته اش آرام بود
[ترجمه ترگمان]این شاید، چون او خیلی ساکت بود، چون او خیلی ساکت بود - ساکت در حرکاتش، صدای او و صدای آرام او
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. We were all affected By the vivacity of this lovely little Boy.
[ترجمه گوگل]همه ما تحت تاثیر نشاط این پسر کوچک دوست داشتنی بودیم
[ترجمه ترگمان]همه ما تحت تاثیر این پسر کوچک دوست داشتنی قرار گرفته بودیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. Lianzhu is the combination of stylistic vivacity and seriousness.
[ترجمه گوگل]لیانژو ترکیبی از نشاط سبک و جدیت است
[ترجمه ترگمان]Lianzhu ترکیبی از سرزندگی و جدیت سبکی است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. Novelistic vivacity, the great unteachable, the unschooled enigma, has a way of making questions of form appear scholastic.
[ترجمه گوگل]نشاط رمان نویسی، آموزش ناپذیر بزرگ، معمای درس نخوانده، راهی دارد که پرسش های فرم را مکتبی جلوه می دهد
[ترجمه ترگمان]با نشاط و نشاط، unteachable بزرگ، معمای unschooled، روشی برای مطرح کردن سوالات آموزشی در نظر گرفته شده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

چالاکی (اسم)
agility, dexterity, legerity, adroitness, vivacity, pep, promptitude, vigilance

نشاط (اسم)
alacrity, esprit, vivacity, exhilaration, mirth, merriment, spree, hilarity, jazz, splore

خوشدلی (اسم)
vivacity, gaiety, benevolence

سر زندگی (اسم)
vivacity, boldness, vitality, gayness, liveliness, bravery

خوش طبعی (اسم)
vivacity, talent, buoyancy, cleverness, genius, sanguinity

زور (اسم)
strength, might, energy, force, violence, power, vivacity, hustle, zing, strain, vigor, pressure, thrust, push, dint, tuck, zip, vim, stunt, vis

خوش مشربی (اسم)
vivacity, geniality, sociability

نیروی حیاتی (اسم)
vivacity, stamina, life power, lifeblood

انگلیسی به انگلیسی

• gaiety, cheer, enthusiasm
vivacity is the quality of being lively in an attractive and exciting way; a formal word.

پیشنهاد کاربران

نشاط. شور. سرزندگی
مثال:
And it becomes clear that temporary calm and vivacity was not real, because true peace not only never disappears, but always grows.
و آن روشن می شود که آرامش و نشاط موقت، واقعی نبود چون آرامش واقعی نه تنها هرگز از بین نمی رود بلکه همیشه رشد می کند.
🔍 دوستان مشتقات ( derivatives ) این کلمه اینها هستند:
فعل ( verb ) : _
اسم ( noun ) : vivacity
صفت ( adjective ) : vivacious
قید ( adverb ) : vivaciously

بپرس