vituperate

/vɪˈtjuːpəreɪt//vɪˈtjuːpəreɪt/

معنی: سرزنش کردن، عیب جویی کردن، ناسزا گفتن، توبیخ کردن، بد گفتن
معانی دیگر: فحاشی کردن، لیچار گفتن، دشنام دادن، بد و بیراه گفتن، توبی  کردن

بررسی کلمه

فعل گذرا ( transitive verb )
حالات: vituperates, vituperating, vituperated
• : تعریف: to condemn sharply; blame; berate.
متضاد: acclaim
مشابه: objurgate

- The author was vituperated for publishing what his critics called a work of blasphemy.
[ترجمه گوگل] نویسنده به دلیل انتشار آنچه که منتقدانش آن را یک اثر کفرآمیز می نامیدند، سرخورده شد
[ترجمه ترگمان] نویسنده کتاب vituperated برای انتشار آن چیزی بود که منتقدان او آن را اثر توهین به مقدسات خوانده بودند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
فعل ناگذر ( intransitive verb )
مشتقات: vituperative (adj.), vituperatively (adv.), vituperativeness (n.), vituperator (n.)
• : تعریف: to criticize someone or something in harsh or abusive terms (often fol. by against); rail.

- Student groups in the 1980s vituperated against South Africa's policy of apartheid.
[ترجمه گوگل] گروه های دانشجویی در دهه 1980 علیه سیاست آپارتاید آفریقای جنوبی سرسخت شدند
[ترجمه ترگمان] گروه های دانشجویی در دهه ۱۹۸۰ علیه سیاست آپارتاید آفریقای جنوبی مخالفت کردند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

سرزنش کردن (فعل)
snub, snap, blame, reproach, haze, censure, trounce, rebuke, berate, scold, upbraid, chide, twit, reprove, call down, taunt, jack, objurgate, dispraise, vituperate, reprimand, reprehend, tongue-lash

عیب جویی کردن (فعل)
impeach, criticize, carp, cavil, find faults, nag, vituperate

ناسزا گفتن (فعل)
curse, swear, revile, vituperate

توبیخ کردن (فعل)
rail, rebuke, vituperate, reprehend, tell off

بد گفتن (فعل)
vituperate

انگلیسی به انگلیسی

• condemn or rebuke in a harsh abusive way

پیشنهاد کاربران

🔍 دوستان مشتقات ( derivatives ) این کلمه اینها هستند:
✅ فعل ( verb ) : vituperate
✅️ اسم ( noun ) : vituperation
✅️ صفت ( adjective ) : vituperative
✅️ قید ( adverb ) : _

بپرس