فعل گذرا ( transitive verb )
حالات: vituperates, vituperating, vituperated
حالات: vituperates, vituperating, vituperated
• : تعریف: to condemn sharply; blame; berate.
• متضاد: acclaim
• مشابه: objurgate
• متضاد: acclaim
• مشابه: objurgate
- The author was vituperated for publishing what his critics called a work of blasphemy.
[ترجمه گوگل] نویسنده به دلیل انتشار آنچه که منتقدانش آن را یک اثر کفرآمیز می نامیدند، سرخورده شد
[ترجمه ترگمان] نویسنده کتاب vituperated برای انتشار آن چیزی بود که منتقدان او آن را اثر توهین به مقدسات خوانده بودند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان] نویسنده کتاب vituperated برای انتشار آن چیزی بود که منتقدان او آن را اثر توهین به مقدسات خوانده بودند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
فعل ناگذر ( intransitive verb )
مشتقات: vituperative (adj.), vituperatively (adv.), vituperativeness (n.), vituperator (n.)
مشتقات: vituperative (adj.), vituperatively (adv.), vituperativeness (n.), vituperator (n.)
• : تعریف: to criticize someone or something in harsh or abusive terms (often fol. by against); rail.
- Student groups in the 1980s vituperated against South Africa's policy of apartheid.
[ترجمه گوگل] گروه های دانشجویی در دهه 1980 علیه سیاست آپارتاید آفریقای جنوبی سرسخت شدند
[ترجمه ترگمان] گروه های دانشجویی در دهه ۱۹۸۰ علیه سیاست آپارتاید آفریقای جنوبی مخالفت کردند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان] گروه های دانشجویی در دهه ۱۹۸۰ علیه سیاست آپارتاید آفریقای جنوبی مخالفت کردند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید