vitality

/vaɪˈtæləti//vaɪˈtælɪti/

معنی: سر زندگی، خاصیت حیاتی، انرژی و زنده دلی، قدرت یا خاصیت حیاتی
معانی دیگر: شور، نشاط، پرجنب و جوشی، پرتکاپویی، ورجایی، رجوع شود به: vital force

بررسی کلمه

اسم ( noun )
حالات: vitalities
(1) تعریف: exuberance; energy; vigor.
مترادف: animal spirits, bounce, energy, exuberance, go, life, liveliness, sprightliness, vigor, vim, zing
مشابه: animation, blood, dynamism, force, pep, pizazz, sap, sparkle, spirit, verve, vivacity, zip

- Even at age ninety-three, my grandfather was full of vitality.
[ترجمه گوگل] حتی در نود و سه سالگی، پدربزرگم سرشار از نشاط بود
[ترجمه ترگمان] حتی در سن نود و سه سالگی، پدربزرگ من سرشار از نشاط بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
- It's a somewhat interesting play, but it lacks vitality.
[ترجمه گوگل] این یک نمایشنامه تا حدودی جالب است، اما فاقد نشاط است
[ترجمه ترگمان] این یک بازی نسبتا جالب است، اما فاقد نشاط است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(2) تعریف: the ability to survive and grow.
مترادف: viability, vigor
مشابه: �lan vital, endurance, hardiness, life, life force, stamina

- This type of rose is known for its vitality.
[ترجمه گوگل] این نوع گل رز به خاطر سرزندگی اش معروف است
[ترجمه ترگمان] این نوع از رز به خاطر نیروی حیاتی آن مشهور است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

جمله های نمونه

1. the leader's vitality inspired all
سرزندگی رهبر برای همه الهام بخش بود.

2. Wheat color skin to a healthy sense of vitality, wearing Nike a complete set of pure white pink edge sportswear, the tiny curly brown hair tied in a relaxed and lively braids, always the confidence of cute expressions.
[ترجمه گوگل]پوست رنگ گندمی به حس شادابی سالم، پوشیدن نایک ست کامل از لباس‌های ورزشی لبه صورتی سفید خالص، موهای ریز مجعد قهوه‌ای گره‌شده در بافت‌های آرام و پر جنب و جوش، همیشه اعتماد به نفس بیان‌های زیبا
[ترجمه ترگمان]پوست رنگ گندم به یک حس سالم سرشار از نشاط، که نایک یک مجموعه کامل از لباس های ورزشی لبه صورتی خالص، به تن کرده بود، موهای مجعد قهوه ای که با موهایی آرام و با نشاط بسته شده بود، همیشه اعتماد به صورت های زیبا را نشان می داد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. He came back from his holiday bursting with vitality and good health.
[ترجمه گوگل]او با شادابی و سلامتی از تعطیلات خود بازگشت
[ترجمه ترگمان]از تعطیلات خود که سرشار از سرزندگی و سرزندگی بود، بازگشت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. You have to admire the sheer vitality of his performance.
[ترجمه گوگل]باید سرزندگی محض اجرای او را تحسین کنید
[ترجمه ترگمان]شما باید شور زندگی محض عملکرد او را تحسین کنید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. The dog was bouncing with health and vitality.
[ترجمه گوگل]سگ از سلامتی و نشاط می پرید
[ترجمه ترگمان]سگ با سلامتی و سرزندگی بالا و پایین می پرید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. They chastised the government for lacking vitality and strength.
[ترجمه گوگل]آنها دولت را به خاطر نداشتن نشاط و قدرت تنبیه کردند
[ترجمه ترگمان]آن ها دولت را به خاطر فقدان قدرت و قدرت سرزنش می کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. The senator promised to restore the economic vitality of the region.
[ترجمه گوگل]این سناتور قول داد که نشاط اقتصادی منطقه را بازگرداند
[ترجمه ترگمان]سناتور وعده داد که قدرت اقتصادی منطقه را احیا کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. She is full of youth and vitality.
[ترجمه گوگل]او سرشار از جوانی و نشاط است
[ترجمه ترگمان]سرشار از جوانی و سرزندگی است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. The cream will restore youth and vitality to your skin.
[ترجمه گوگل]این کرم جوانی و شادابی را به پوست شما باز می گرداند
[ترجمه ترگمان]کرم جوان و شادابی را به پوست شما باز می گرداند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. He was quite tireless, bubbling over with vitality.
[ترجمه گوگل]او کاملاً خستگی ناپذیر بود و از سرزندگی می جوشید
[ترجمه ترگمان]او کاملا خستگی ناپذیر بود و از سرزندگی سرشار شده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. Nature had endowed her with exceptional vitality.
[ترجمه گوگل]طبیعت به او نشاط استثنایی بخشیده بود
[ترجمه ترگمان]طبیعت از آن سرزندگی خاصی برخوردار بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. The process of restructuring has injected some much-needed vitality into the company.
[ترجمه گوگل]فرآیند بازسازی، نشاط بسیار مورد نیاز را به شرکت تزریق کرده است
[ترجمه ترگمان]فرآیند بازسازی، نیروی حیاتی مورد نیاز زیادی را به شرکت تزریق کرده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. Without continued learning, graduates will lose their intellectual vitality.
[ترجمه گوگل]بدون ادامه یادگیری، فارغ التحصیلان نشاط فکری خود را از دست خواهند داد
[ترجمه ترگمان]بدون ادامه یادگیری، فارغ التحصیلان زندگی عقلانی خود را از دست خواهند داد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. This wine has a freshness and vitality that appeals to many drinkers.
[ترجمه گوگل]این شراب دارای طراوت و شادابی است که برای بسیاری از نوشیدنی ها جذاب است
[ترجمه ترگمان]این شراب تازگی و سرزندگی زیادی دارد که بسیاری از مصرف کنندگان را جلب می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

سر زندگی (اسم)
vivacity, boldness, vitality, gayness, liveliness, bravery

خاصیت حیاتی (اسم)
vitality, vitalism

انرژی و زنده دلی (اسم)
vitality

قدرت یا خاصیت حیاتی (اسم)
vitality

انگلیسی به انگلیسی

• vigor, power to live, energy, liveliness
people who have vitality are energetic and lively.

پیشنهاد کاربران

در توصیف پوست و . . . به معنی:
شادابی
پویایی
🔍 دوستان مشتقات ( derivatives ) این کلمه اینها هستند:
فعل ( verb ) : vitalize
اسم ( noun ) : vitality
صفت ( adjective ) : vital
قید ( adverb ) : vitally
نیروی حیاتی
پرجنب و جوشی
"The state's economic vitality has not happened by accident, " he said
نشاط
سر زندگی
full of vitality # lack of vitality
انرژی و زنده دلی
حیات بخشی

بپرس