vital force

/ˈvaɪtəlˈfɔːrs//ˈvaɪtəlfɔːs/

نیروی حیات، زیست نیرو

جمله های نمونه

1. Parks in spring are filled with the vital force of floral fragrance, and singing birds.
[ترجمه گوگل]پارک ها در بهار مملو از نیروی حیاتی عطر گل ها و پرندگان آوازخوان هستند
[ترجمه ترگمان]پارک های در بهار با نیروی حیاتی رایحه گل و پرندگان آواز پر می شوند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. Tourism: a vital force for world peace.
[ترجمه گوگل]گردشگری: نیروی حیاتی برای صلح جهانی
[ترجمه ترگمان]گردشگری: یک نیروی حیاتی برای صلح جهانی
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. And thought is the vital force behind all this change.
[ترجمه گوگل]و اندیشه نیروی حیاتی پشت این همه تغییر است
[ترجمه ترگمان]و فکر کردن نیروی حیاتی در پشت این تغییر است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. Naturopathy: a system of medicine involving different natural methods which help to stimulate the body's vital force.
[ترجمه گوگل]Naturopathy: یک سیستم پزشکی شامل روش های مختلف طبیعی است که به تحریک نیروی حیاتی بدن کمک می کند
[ترجمه ترگمان]درمان های طبیعی: یک سیستم پزشکی شامل روش های طبیعی مختلفی که به تحریک نیروی حیاتی بدن کمک می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. Plasma technology is an abnormal instrumentality for chemical engineering and brings new vital force.
[ترجمه گوگل]فناوری پلاسما یک ابزار غیرعادی برای مهندسی شیمی است و نیروی حیاتی جدیدی به ارمغان می آورد
[ترجمه ترگمان]فن آوری پلاسما یک ابزار غیر عادی برای مهندسی شیمی است و نیروی حیاتی جدیدی را به ارمغان می آورد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. Innovation is the soul of a nation, the unexhausted power of the development of a nation and the headspring of the vital force of a party.
[ترجمه گوگل]نوآوری روح یک ملت، قدرت تمام نشدنی توسعه یک ملت و سرچشمه نیروی حیاتی یک حزب است
[ترجمه ترگمان]نوآوری روح ملتی است، قدرت unexhausted توسعه یک ملت و the نیروی حیاتی یک حزب
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. About the band, the new generation of Chinese music in a vital force in the market.
[ترجمه گوگل]درباره گروه، نسل جدید موسیقی چینی در یک نیروی حیاتی در بازار است
[ترجمه ترگمان]در مورد گروه، نسل جدید موسیقی چین در یک نیروی حیاتی در بازار
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. After paving bricks on the whole outer walls, it brings the building curvaceous beauty. plane tridimensional effect, which makes the building full of vital force.
[ترجمه گوگل]پس از سنگفرش تمام دیوارهای بیرونی، زیبایی انحنای ساختمان را به ارمغان می آورد اثر سه بعدی صفحه، که ساختمان را پر از نیروی حیاتی می کند
[ترجمه ترگمان]بعد از فرش کردن روی دیواره ای بیرونی، ساختمان زیبایی را به وجود می آورد تاثیر گذاری هواپیما، که ساختمان را پر از نیروی حیاتی می سازد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. Lastly, we should establish the effective inspiriting and inhibiting system, which could mobilize the enthusiasm and active the vital force and energy of the enterprises.
[ترجمه گوگل]در نهایت، ما باید سیستم الهام بخش و بازدارنده مؤثری را ایجاد کنیم که بتواند شور و شوق را بسیج کرده و نیروی حیاتی و انرژی شرکت ها را فعال کند
[ترجمه ترگمان]در نهایت، ما باید سیستم inspiriting و بازدارنده موثر را ایجاد کنیم که می تواند شور و شوق و نیروی حیاتی و انرژی شرکت ها را بسیج کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

انگلیسی به انگلیسی

• force of life, life force

پیشنهاد کاربران

بپرس