1. A motorist needs good visual acuity .
[ترجمه گوگل]یک راننده به دقت بینایی خوبی نیاز دارد
[ترجمه ترگمان]یک راننده به acuity تصویری خوب نیاز دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان]یک راننده به acuity تصویری خوب نیاز دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
2. We work on improving visual acuity.
[ترجمه گوگل]ما روی بهبود حدت بینایی کار می کنیم
[ترجمه ترگمان]ما بر روی بهبود acuity دیداری کار می کنیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان]ما بر روی بهبود acuity دیداری کار می کنیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
3. Tiredness also affects visual acuity.
[ترجمه گوگل]خستگی بر قدرت بینایی نیز تأثیر می گذارد
[ترجمه ترگمان]Tiredness نیز بر acuity بصری تاثیر می گذارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان]Tiredness نیز بر acuity بصری تاثیر می گذارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
4. Here, visual acuity is not so sharp, nor is our ability to judge distances so good.
[ترجمه گوگل]در اینجا، دقت بینایی آنقدر تیز نیست و توانایی ما در قضاوت فاصله ها چندان خوب نیست
[ترجمه ترگمان]در اینجا، acuity دیداری خیلی تیز نیست و توانایی ما برای قضاوت در فواصل بسیار خوب نیست
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان]در اینجا، acuity دیداری خیلی تیز نیست و توانایی ما برای قضاوت در فواصل بسیار خوب نیست
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
5. Visual acuity is often normal even when the field of vision is so poor that the child is registered as blind.
[ترجمه گوگل]حدت بینایی اغلب طبیعی است حتی زمانی که میدان دید آنقدر ضعیف است که کودک به عنوان نابینا ثبت می شود
[ترجمه ترگمان]acuity بصری اغلب عادی است، حتی زمانی که حوزه بینایی آنقدر ضعیف باشد که کودک به عنوان کور ثبت می شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان]acuity بصری اغلب عادی است، حتی زمانی که حوزه بینایی آنقدر ضعیف باشد که کودک به عنوان کور ثبت می شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
6. In measuring visual acuity in this way, a figure which looks like a fraction is recorded.
[ترجمه گوگل]در اندازه گیری حدت بینایی به این روش، رقمی که شبیه کسری است ثبت می شود
[ترجمه ترگمان]در اندازه گیری acuity بصری در این روش، یک شکل که شبیه به یک کسر به نظر می رسد ثبت شده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان]در اندازه گیری acuity بصری در این روش، یک شکل که شبیه به یک کسر به نظر می رسد ثبت شده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
7. Contact lenses sometimes give better visual acuity in these cases and the field of vision is nearly always improved.
[ترجمه گوگل]لنزهای تماسی گاهی اوقات در این موارد دقت بینایی بهتری می دهند و میدان دید تقریباً همیشه بهبود می یابد
[ترجمه ترگمان]لنزهای تماسی گاهی اوقات acuity بصری بهتری در این موارد می دهند و حوزه بینایی تقریبا همیشه بهبود یافته است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان]لنزهای تماسی گاهی اوقات acuity بصری بهتری در این موارد می دهند و حوزه بینایی تقریبا همیشه بهبود یافته است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
8. It may present with disturbance of visual acuity, and progressive proptosis .
[ترجمه گوگل]ممکن است با اختلال در حدت بینایی و پروپتوز پیشرونده تظاهر کند
[ترجمه ترگمان]آن ممکن است با آشفتگی of دیداری و proptosis پیشرو وجود داشته باشد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان]آن ممکن است با آشفتگی of دیداری و proptosis پیشرو وجود داشته باشد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
9. Preoperative and postoperative visual acuity was compared.
[ترجمه گوگل]حدت بینایی قبل و بعد از عمل مقایسه شد
[ترجمه ترگمان]preoperative و postoperative visual دیداری با یکدیگر مقایسه شدند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان]preoperative و postoperative visual دیداری با یکدیگر مقایسه شدند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
10. Methods Both the near and distance visual acuity in 173 children of the nursery school in Tianjin were detected by the LEA SCREENER visual acuity chart.
[ترجمه گوگل]MethodsBoth دقت بینایی نزدیک و دور در 173 کودک از مهد کودک در تیانجین توسط نمودار حدت بینایی LEA SCREENER شناسایی شد
[ترجمه ترگمان]روش ها هر دو روش نزدیک و فاصله بصری در ۱۷۳ کودک مهد کودک در تیانجین توسط نمودار acuity visual LEA تشخیص داده شدند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان]روش ها هر دو روش نزدیک و فاصله بصری در ۱۷۳ کودک مهد کودک در تیانجین توسط نمودار acuity visual LEA تشخیص داده شدند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
11. To help better educate our vision and visual acuity, carry a sketch pad with you always and take time to stop and draw.
[ترجمه گوگل]برای کمک به آموزش بهتر بینایی و دقت بینایی، همیشه یک پد طراحی همراه خود داشته باشید و برای توقف و کشیدن زمان بگذارید
[ترجمه ترگمان]برای کمک به آموزش بهتر بینش و مهارت های بصری، یک دفتر طراحی با شما همراه داشته باشید و زمان بگیرید تا توقف و نقاشی کنید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان]برای کمک به آموزش بهتر بینش و مهارت های بصری، یک دفتر طراحی با شما همراه داشته باشید و زمان بگیرید تا توقف و نقاشی کنید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
12. The visual acuity, intraocular pressure ( IOP ), and complications were analyzed.
[ترجمه گوگل]حدت بینایی، فشار داخل چشم (IOP) و عوارض آنالیز شد
[ترجمه ترگمان]The بصری، فشار intraocular (IOP)، و پیچیدگی های مورد بررسی قرار گرفت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان]The بصری، فشار intraocular (IOP)، و پیچیدگی های مورد بررسی قرار گرفت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
13. A method of measuring visual acuity with holographic grating is described. The measurement may be performed with a slightly modified conventional ophthalmoscope.
[ترجمه گوگل]روشی برای اندازه گیری حدت بینایی با گریتینگ هولوگرافی توضیح داده شده است اندازه گیری ممکن است با یک افتالموسکوپ معمولی کمی تغییر یافته انجام شود
[ترجمه ترگمان]روشی برای اندازه گیری acuity دیداری با شبکه holographic توصیف می شود اندازه گیری ممکن است با یک روش کمی تغییر یافته معمولی انجام شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان]روشی برای اندازه گیری acuity دیداری با شبکه holographic توصیف می شود اندازه گیری ممکن است با یک روش کمی تغییر یافته معمولی انجام شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
14. Results The visual acuity of 12 eyes ( 70. 09 % ) was above 0. 0
[ترجمه گوگل]یافته ها: حدت بینایی 12 چشم (09/70 درصد) بالای 0/0 بود
[ترجمه ترگمان]نتایج acuity بصری ۱۲ چشم (۷۰) (۰۹ %)بالای صفر بود ۰
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان]نتایج acuity بصری ۱۲ چشم (۷۰) (۰۹ %)بالای صفر بود ۰
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
15. Ophthalmic: Cataract, allergic conjunctivitis, decreased visual acuity.
[ترجمه گوگل]چشمی: آب مروارید، ملتحمه آلرژیک، کاهش حدت بینایی
[ترجمه ترگمان]واژه های کلیدی: Cataract، حساسیت آلرژی، کاهش آلودگی صوتی
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان]واژه های کلیدی: Cataract، حساسیت آلرژی، کاهش آلودگی صوتی
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید