visiting

/ˈvɪzətɪŋ//ˈvɪzɪtɪŋ/

معنی: عیادت
معانی دیگر: دیدنی، ملاقات

جمله های نمونه

1. visiting all those quarrelsome relatives was an abomination
دیدار آن خویشاوندان شرور نفرت انگیز بود.

2. beyond the visiting hours
بعد از ساعات اداری

3. the principal is visiting classrooms
رییس مدرسه دارد کلاس ها را بازدید می کند.

4. the though of visiting his homeland delighted him
اندیشه ی دیدار وطن او را دلخوش می کرد.

5. he uses the mornings for seeing patients and the afternoons for visiting the hospital
او پیش از ظهرها بیماران را می بیند و بعدازظهرها به بیمارستان می رود.

6. The home team really blitzed the visiting team.
[ترجمه گوگل]تیم میزبان واقعا تیم میهمان را شکست داد
[ترجمه ترگمان]تیم خانه واقعا تیم میهمان را ترک کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. He was visiting professor of geology at the University of Jordan.
[ترجمه گوگل]او استاد مدعو زمین شناسی در دانشگاه اردن بود
[ترجمه ترگمان]او در حال بازدید استاد زمین شناسی دانشگاه جردن بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. Visiting her house was like stepping back in time/stepping back 50 years.
[ترجمه گوگل]بازدید از خانه او مانند قدم گذاشتن در زمان به عقب / 50 سال به عقب بود
[ترجمه ترگمان]ملاقات به خانه او مثل قدم برداشتن در زمان بود و پنجاه سال به عقب می رفت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. They are visiting in that city.
[ترجمه گوگل]در آن شهر در حال بازدید هستند
[ترجمه ترگمان]آن ها در حال بازدید از این شهر هستند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. Wish you can benefit from our online sentence dictionary and make progress every day!
[ترجمه گوگل]ای کاش می توانید از فرهنگ لغت جملات آنلاین ما بهره مند شوید و هر روز پیشرفت کنید!
[ترجمه ترگمان]ای کاش شما می توانید از فرهنگ لغت آنلاین ما بهره مند شوید و هر روز پیشرفت کنید!
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. Now the visiting team is ahead.
[ترجمه گوگل]حالا تیم میهمان جلوتر است
[ترجمه ترگمان]اکنون تیم میهمان در حال بازدید است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. The government provided an armed escort for the visiting head of State.
[ترجمه گوگل]دولت یک اسکورت مسلحانه برای رئیس دولت در نظر گرفت
[ترجمه ترگمان]دولت یک اسکورت مسلح را برای رئیس بازدید از کشور تامین کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. The island is a staging-post for many visiting yachts on their way south.
[ترجمه گوگل]این جزیره محل استقرار بسیاری از قایق‌های تفریحی در مسیر جنوب است
[ترجمه ترگمان]این جزیره مکانی برای قایق های تفریحی بسیاری در جنوب است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. No answer -- they must be out visiting.
[ترجمه گوگل]پاسخی وجود ندارد - آنها باید برای بازدید بیرون باشند
[ترجمه ترگمان]پاسخی در کار نبود، باید به دیدن آن ها بروند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. The Prime Minister is visiting Japan at the moment.
[ترجمه گوگل]نخست وزیر در حال حاضر به ژاپن سفر می کند
[ترجمه ترگمان]نخست وزیر در حال بازدید از ژاپن است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

16. The Society has an interesting talk by a visiting speaker every month.
[ترجمه گوگل]انجمن هر ماه یک سخنرانی جالب توسط یک سخنران میهمان دارد
[ترجمه ترگمان]این انجمن هر ماه یک سخنرانی جالب با یک سخنگوی بازدید کننده دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

عیادت (اسم)
visit, visitation, visiting

انگلیسی به انگلیسی

• staying for a limited period of time, guest (i.e. visiting lecturer); making visits, calling on
visit, calling on, dropping by; inspection
a visiting speaker, head of state, etc, is attending an event as a guest in a country or organization other than their own.

پیشنهاد کاربران

شما چقدر نادونین معنیش همه می شه دیدن و ملاقات کردن و غیره که خیلی است
استاد مدعو
visiting team
تیم ورزشی مهمان ,
در مقابل تیم میزبان home team
دیدار دیدن
بازدید کردن
بازدید کردن

عیادت کننده، ملاقات کننده، ملاقاتی
ملاقات کردن
زیارت ( visiting the shrine )
مراجعه کننده
دیدن کردن
دیدن کردن

میهمان - بازدید کننده
بازدید
دیدن ، ملاقات کردن
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ١٥)

بپرس