visiting card

/ˈvɪzətɪŋˈkɑːrd//ˈvɪzɪtɪŋkɑːd/

معنی: کارت ویزیت
معانی دیگر: کارت ویزیت (calling card هم می گویند)، کارت اسم درفرانسه

جمله های نمونه

1. They exchanged visiting cards with each other.
[ترجمه گوگل]آنها با یکدیگر کارت ویزیت رد و بدل کردند
[ترجمه ترگمان]آن ها کارت های ویزیت را با هم رد و بدل کردند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. Printing visiting cards on a thirty - inch press is using a sledgehammer to crack a nut.
[ترجمه گوگل]چاپ کارت ویزیت روی دستگاه پرس سی اینچی استفاده از پتک برای شکستن مهره است
[ترجمه ترگمان]کارت های ویزیت چاپ در یک پرس ۳۰ اینچی از پتک استفاده می کنند تا مهره را ترک کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. The client left his visiting card on his desk.
[ترجمه گوگل]مشتری کارت ویزیت خود را روی میزش گذاشت
[ترجمه ترگمان]مشتری کارت ویزیت خود را روی میز گذاشت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. She showed Newman the visiting card she'd kept.
[ترجمه گوگل]او کارت ویزیتی را که نگه داشته بود به نیومن نشان داد
[ترجمه ترگمان]او the را که از آن نگهداری کرده بود، به او نشان داد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. I gave him a visiting card.
[ترجمه گوگل]کارت ویزیت به او دادم
[ترجمه ترگمان]من بهش یه کارت ویزیت دادم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. From the archaized visiting card,[sentence dictionary] he is a curator of a museum.
[ترجمه گوگل]از کارت ویزیت باستانی، [فرهنگ جملات] متولی یک موزه است
[ترجمه ترگمان]از کارت ویزیت archaized، یک فرهنگ لغت به عنوان متصدی موزه است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. He left his visiting card on my desk, and went away.
[ترجمه گوگل]کارت ویزیتش را روی میز من گذاشت و رفت
[ترجمه ترگمان]او کارت ویزیت خود را روی میز من گذاشت و بیرون رفت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. He turned up a visiting card that lay face downwards on the tray.
[ترجمه گوگل]او یک کارت ویزیت را که رو به پایین روی سینی قرار داشت، بالا آورد
[ترجمه ترگمان]او کارتی را که روی سینی قرار داشت، از روی میز برداشت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. Of course, you should also receive his visiting card with both hands.
[ترجمه گوگل]البته کارت ویزیت او را هم باید دو دستی دریافت کنید
[ترجمه ترگمان]البته شما باید کارت ویزیت او را با هر دو دست دریافت کنید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. He quickly fished out of his pocket two cards: his visiting card and his party card.
[ترجمه گوگل]او به سرعت از جیبش دو کارت بیرون آورد: کارت ویزیت و کارت مهمانی اش
[ترجمه ترگمان]به سرعت از جیب خود دو کارت out: کارت ویزیت او و کارت اعتباریش را از جیبش درآورد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

کارت ویزیت (اسم)
calling card, pasteboard, card, visiting card

انگلیسی به انگلیسی

• business card, card that presents the name of the person and the nature of his business

پیشنهاد کاربران

بپرس