visitant

/ˈvɪzɪtənt//ˈvɪzɪtənt/

معنی: ملاقات کننده، مهمان، زائر، دیدارگر
معانی دیگر: شبح، روح، مهاجر، سیاح، سیار

بررسی کلمه

اسم ( noun )
(1) تعریف: one who makes a visit.
مشابه: visitor

(2) تعریف: someone or something from the spirit realm; specter; apparition.

(3) تعریف: a migratory bird or animal that comes to stay for awhile in an area.

جمله های نمونه

1. Value with meaning: The main visitant in website is a young man, with outstanding character, outstanding and personal artistic of of the image is a lord, even having the young breathing.
[ترجمه گوگل]ارزش با معنا: بازدید کننده اصلی در وب سایت یک مرد جوان است، با شخصیت برجسته، هنری برجسته و شخصی از تصویر یک ارباب است، حتی داشتن نفس جوان
[ترجمه ترگمان]ارزش با معنا: The اصلی در وب سایت مرد جوانی است که شخصیت برجسته، برجسته و هنری شخصی تصویر یک فرمان روا است، حتی داشتن نفس تازه
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. I feel quite proud and honored for having invited visitant who come all the way from London to spent the Mid-Autumn Festival with us tonight.
[ترجمه گوگل]من احساس غرور و افتخار می کنم که از بازدیدکنندگانی دعوت کردم که تمام راه را از لندن می آیند تا امشب جشنواره نیمه پاییز را با ما بگذرانند
[ترجمه ترگمان]احساس غرور و افتخار می کنم که از visitant دعوت کرده ام که تمام راه را از لندن دعوت کرده و امشب فستیوال \"مید -\" را با ما بگذراند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. Interactive message book system interface amity, use simple, the whole color matches reasonable, give visitant of the vision impact load is stronger.
[ترجمه گوگل]کتاب پیام تعاملی سیستم رابط دوستی، استفاده از ساده، کل رنگ منطبق بر معقول، به بازدید کننده از دید بار تاثیر قوی تر است
[ترجمه ترگمان]رابط متقابل سیستم کتاب پیام متقابل، دوستانه، از ساده استفاده کنید، کل رنگ مناسب است، به visitant از بار تاثیر تصویر قوی تر می شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. Designing target, designing program, system demand and developmental environment, system structure and visitant security are included in overall designing program.
[ترجمه گوگل]طراحی هدف، برنامه طراحی، تقاضای سیستم و محیط توسعه، ساختار سیستم و امنیت بازدیدکننده در برنامه طراحی کلی گنجانده شده است
[ترجمه ترگمان]طراحی هدف، طراحی برنامه، تقاضا سیستم و محیط رشد، ساختار سیستم و امنیت visitant در برنامه طراحی کلی گنجانده شده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. They have taken all we have, " replied the People - "excepting, " they added, noting the suggestive visitant - "excepting our hope in heaven.
[ترجمه گوگل]مردم پاسخ دادند - به جز - به جز امید ما به بهشت ​​- آنها همه چیز ما را گرفته اند
[ترجمه ترگمان]مردم جواب دادند: \"ما همه چیز را از دست داده اند، مگر اینکه\" آن ها اضافه کردند \" بجز امید ما در بهشت \"
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

ملاقات کننده (اسم)
caller, visitant

مهمان (اسم)
guest, visitant, visitor, houseguest

زائر (اسم)
visitant, pilgrim

دیدارگر (اسم)
visitant, visitor, visiter

انگلیسی به انگلیسی

• visitor, guest; wandering bird; ghostly visitor

پیشنهاد کاربران

بپرس