visibility

/ˌvɪzəˈbɪləti//ˌvɪzəˈbɪlɪti/

معنی: دید، میدان دید، پدیداری، قابلیت دیدن
معانی دیگر: قابلیت رویت، دیدپذیری، پیدایی، نمایانی، قدرت دید، دیدوری، میزان دید

بررسی کلمه

اسم ( noun )
حالات: visibilities
(1) تعریف: the state or fact of being visible.

- With our product shelved at the back of the store, we worry about its visibility.
[ترجمه گوگل] با توجه به اینکه محصول ما در پشت فروشگاه قفسه شده است، نگران نمایان بودن آن هستیم
[ترجمه ترگمان] با محصولی که در پشت مغازه بایگانی شده است، در مورد قابلیت دید آن نگران هستیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
- The web series increased his visibility as an actor, which led to a movie deal.
[ترجمه گوگل] این مجموعه وب باعث افزایش دید او به عنوان یک بازیگر شد که منجر به یک معامله سینمایی شد
[ترجمه ترگمان] مجموعه وب دید او را به عنوان یک بازیگر افزایش داد، که منجر به معامله فیلم شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(2) تعریف: the maximum distance from which something can be seen under certain conditions of atmosphere and weather.

- Please drive carefully when visibiilty is poor.
[ترجمه گوگل] لطفاً وقتی دید ضعیف است با احتیاط رانندگی کنید
[ترجمه ترگمان] لطفا وقتی visibiilty فقیر است به دقت رانندگی کنید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

جمله های نمونه

1. the visibility of dark clothing at night is very poor
دیدپذیری لباس سیاه در شب بسیار کم است.

2. fog reduced visibility to ten meters
مه میدان دید را به ده متر تقلیل داد.

3. fog and low visibility
مه و دید کم

4. fog has restricted visibility
مه میدان دید را محدود کرده است.

5. the need for improving the visibility of bicycles at night
نیاز به بهتر کردن دیدپذیری دوچرخه ها در شب

6. The sand in the air reduced visibility to a hundred yards.
[ترجمه گوگل]شن و ماسه در هوا دید را به صد یارد کاهش داد
[ترجمه ترگمان]ماسه در آسمان تا یکصد یارد دیده می شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. Visibility was down to about 100 metres in the fog.
[ترجمه گوگل]دید در مه به حدود 100 متر کاهش یافت
[ترجمه ترگمان]افق دید در حدود ۱۰۰ متر در مه پایین بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. The car has excellent all-round visibility .
[ترجمه گوگل]این خودرو دید بسیار خوبی دارد
[ترجمه ترگمان]این خودرو دارای قابلیت دید همه جانبه عالی است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. The road was realigned to improve visibility.
[ترجمه گوگل]جاده برای بهبود دید تراز شد
[ترجمه ترگمان]جاده دوباره مرتب شد تا قابلیت دید را بهبود بخشد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. Visibility on the roads is down to 20 metres due to heavy fog.
[ترجمه گوگل]دید در جاده ها به دلیل مه شدید تا 20 متر کاهش یافته است
[ترجمه ترگمان]دامنه دید در جاده ها به علت مه سنگین به ۲۰ متر می رسد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. Visibility was bad due to low cloud.
[ترجمه گوگل]دید به دلیل ابر کم بود
[ترجمه ترگمان]دامنه دید به دلیل ابر کم بد بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. The increasing visibility of the nation's poor and homeless has forced the government into taking action.
[ترجمه گوگل]دیده شدن روزافزون فقرا و بی خانمان های کشور، دولت را مجبور به اقدام کرده است
[ترجمه ترگمان]دید فزاینده فقرا و بی خانمان ها، دولت را وادار به اقدام کرده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. Fog severely restricted visibility.
[ترجمه گوگل]مه دید را به شدت محدود کرد
[ترجمه ترگمان]مه به شدت دید را محدود کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. The exhibition helped increase the visibility of women artists.
[ترجمه گوگل]این نمایشگاه به افزایش دیده شدن زنان هنرمند کمک کرد
[ترجمه ترگمان]این نمایشگاه به افزایش قابلیت دید هنرمندان زن کمک کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. Mist is still causing poor visibility - down to five metres in parts of the south-east.
[ترجمه گوگل]مه همچنان باعث دید ضعیف می شود - تا پنج متر در بخش هایی از جنوب شرقی
[ترجمه ترگمان]مه هنوز هم باعث میدان دید ضعیف می شود که در بخش هایی از جنوب شرقی به پنج متر می رسد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

16. Ice packed up against the car glasses,and the visibility was just about nil.
[ترجمه گوگل]یخ روی شیشه ماشین جمع شده بود و دید تقریباً صفر بود
[ترجمه ترگمان]یخ در برابر شیشه های اتومبیل جمع شده بود و میدان دید نزدیک به صفر بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

دید (اسم)
vision, sight, eyesight, view, viewpoint, perspective, point of view, seeing, visibility, look-out

میدان دید (اسم)
scope, purview, visibility

پدیداری (اسم)
visibility

قابلیت دیدن (اسم)
visibility

تخصصی

[عمران و معماری] قابلیت دید - قابلیت رویت
[ریاضیات] وضوح، پدیداری

انگلیسی به انگلیسی

• quality of being clearly seen; distance to which one can see clearly (meteorology); state or quality of providing an unobstructed view
visibility means how far or how clearly you can see in particular weather conditions.

پیشنهاد کاربران

رؤیت پذیری
۱. دید ۲. وضوح
مثال:
fog reduced visibility to ten meters.
مه دید را به ده متر کاهش داد.
در بعضی بافتارها می توان "شهرت" نیز ترجمه کرد. بعنوان مثال:
she developed the sense that with advancing age, circumspection
was preferable to visibility.
به باور او، با بالاتر رفتن سن احتیاط و درایت به مراتب ارزشمندتر از شهرت می شود.
قابل رویت، قابل دیدن
امکان دیده شدن
To gain visibility
برای اینکه دیده بشن
🔍 دوستان مشتقات ( derivatives ) این کلمه اینها هستند:
✅ فعل ( verb ) : visualize
✅️ اسم ( noun ) : visibility / vision / visionary / visualization
✅️ صفت ( adjective ) : visible / visionary / visual
✅️ قید ( adverb ) : visibly / visually
دامنه دید
شعاع دید ( در هواشناسی )
( خرده فروشی ) رویت پذیری محصول
تو چشم بودن
شفافیت
به وضوح دیدن
و ساده ترین معنی: "دید"
مرئیت
( در صنعت ) نظارت پذیری
قدرت دید
– Fog reduced visibility to ten meters
– Drive carefully when visibiilty is poor
– The visibility of dark clothing at night is very poor
مشاهده
رویت پذیری
قابل دید
قابلیت دیده شدن

بطور نمایان

دید
قابل نظارت بودن
schedule visibility
قابلت نظارت بر برنامه - برنامه زمانبندی قابل نظارت
شفافیت
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ٢٣)

بپرس