1. a visceral reaction
واکنش فطری
2. intense visceral delight
لذت شدید درونی
3. His approach to acting is visceral rather than intellectual.
[ترجمه گوگل]رویکرد او به بازیگری به جای روشنفکری، درونی است
[ترجمه ترگمان]رویکرد او برای عمل، احشایی است نه ذهنی
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
4. She had a visceral dislike of all things foreign.
[ترجمه گوگل]او از همه چیز خارجی بیزار بود
[ترجمه ترگمان]او از همه چیزهایی که بیگانه بود نفرت داشت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
5. Seldom before had music possessed such hyper-sensitivity, such visceral intensity, such manic-depressive immediacy.
[ترجمه گوگل]پیش از این به ندرت موسیقی دارای چنین حساسیت بیش از حد، چنین شدت احشایی، چنین فوریت شیدایی- افسردگی بوده است
[ترجمه ترگمان]به ندرت پیش از این، موسیقی دارای چنین حساسیت فوق حساسیت، مانند شدت visceral، چنین شدت depressive - بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
6. It s a visceral, visual and musical experience which, for economic reasons, has become a rarity.
[ترجمه گوگل]این یک تجربه درونی، بصری و موسیقایی است که به دلایل اقتصادی، به امری نادر تبدیل شده است
[ترجمه ترگمان]این یک تجربه بصری، بصری و موسیقی است که به دلایل اقتصادی به ندرت اتفاق می افتد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
7. Similar RNA analysis showed that the visceral isoform was not expressed in 20 day fetal rabbit smooth muscle tissues.
[ترجمه گوگل]تجزیه و تحلیل RNA مشابه نشان داد که ایزوفرم احشایی در بافت عضله صاف جنین خرگوش 20 روزه بیان نشد
[ترجمه ترگمان]آنالیز RNA مشابهی نشان داد که the احشایی در ۲۰ روز بافت ماهیچه ای بافت نرم، بیان نشده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
8. It is more a gut feeling-a visceral distrust of foreigners.
[ترجمه گوگل]این بیشتر یک احساس درونی است - یک بی اعتمادی احشایی به خارجی ها
[ترجمه ترگمان]این یک احساس باطنی است - یک عدم اعتماد بصری نسبت به خارجی ها
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
9. We've seen a strong visceral reaction to the flag-burning issue.
[ترجمه گوگل]ما یک واکنش شدید درونی به موضوع پرچم سوزی دیده ایم
[ترجمه ترگمان]ما یک واکنش احشایی قوی نسبت به مساله سوزاندن پرچم دیدیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
10. Gastric or other visceral crises with severe pain are sometimes a part of the syndrome.
[ترجمه گوگل]گاهی اوقات بحران های معده یا سایر بحران های احشایی همراه با درد شدید بخشی از این سندرم هستند
[ترجمه ترگمان]گرفتگی بینی یا سایر بیماری های احشایی با درد شدید گاهی بخشی از این سندروم است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
11. The experience supposedly deepened his already visceral anti-Semitism.
[ترجمه گوگل]این تجربه ظاهراً یهودی ستیزی احشایی او را عمیق تر کرد
[ترجمه ترگمان]این تجربه ظاهرا احساسات ضد یهودی خود را عمیق تر می کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
12. I never overcame a visceral antipathy for the monarchy.
[ترجمه گوگل]من هرگز بر ضدیت درونی نسبت به سلطنت غلبه نکردم
[ترجمه ترگمان]من هیچ وقت بر نفرت امعا و احشا آن سلطنت غلبه نکرده ام
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
13. It becomes indelibly graced with his tangy inner voicings and mix of the cerebral and the visceral.
[ترجمه گوگل]با صداهای تلخ درونی و ترکیبی از مغز و احشاء به طور غیر قابل حذفی تجلیل می شود
[ترجمه ترگمان]آن به صورت محو نشدنی درونی و ترکیبی از مغز و امعا و احشا درونی او می شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
14. Genomic DNA sequencing and mapping of the exon-intron boundaries showed that the visceral isoform was the product of cassette-type alternative splicing.
[ترجمه گوگل]توالی یابی DNA ژنومی و نقشه برداری از مرزهای اگزون-اینترون نشان داد که ایزوفرم احشایی محصول پیوند جایگزین از نوع کاست است
[ترجمه ترگمان]تعیین توالی DNA و نقشه برداری از محدوده exon - intron نشان داد که لایه امعا و احشا محصول of جایگزین نوع کاست است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید