virtual

/ˈvɜːrt͡ʃuːəl//ˈvɜːt͡ʃʊəl/

معنی: واقعی، مجازی، موجود بالقوه، تقدیری
معانی دیگر: بالقوه، ذاتی، تقریبی، کمابیشی، (کامپیوتر) مجازی، نمودین، معنوی

بررسی کلمه

صفت ( adjective )
• : تعریف: being or resulting in effect but not precisely in fact.
متضاد: actual
مشابه: essential, implicit, practical, tacit

- They had only known each other for a week before the wedding, so they were virtual strangers.
[ترجمه مهدی حیدرهائی] آنها تنها یک هفته پیش از ازدواج با هم آشنا شده بودند، بنابراین در واقع غریبه بودند.
|
[ترجمه ...] انها اسکل بودند
|
[ترجمه گوگل] آنها فقط یک هفته قبل از عروسی همدیگر را می شناختند، بنابراین آنها غریبه مجازی بودند
[ترجمه ترگمان] آن ها فقط یک هفته قبل از عروسی یکدیگر را می شناختند، بنابراین آن ها غریبه بودند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
- By not defending herself in court, the accused woman gave a virtual admission of guilt.
[ترجمه Fara212] زن متهم با عدم دفاع از خود در دادگاه، تقریبا ( تاحدودی ) به جرمش اقرار کرد.
|
[ترجمه زن متهم] زن متهم اعتراف نکرد!
|
[ترجمه گوگل] زن متهم با عدم دفاع از خود در دادگاه، به طور مجازی به جرم خود اعتراف کرد
[ترجمه ترگمان] زن متهم در دفاع از خود در دادگاه اعتراف مجازی به گناه کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
- The public's virtual ignorance of political matters in this city makes corruption more likely.
[ترجمه Fara212] جهل نسبی ( تقریبی ) عمومی مردم این شهر نسبت به موضوعات سیاسی، فساد را بسیار محتمل میکند.
|
[ترجمه سعیید] کمابیش نادیده گرفتن موضوعات سیاسی در این شهر احتمالا منجر به فساد بیشتر می شود.
|
[ترجمه گوگل] بی اطلاعی مجازی مردم از مسائل سیاسی در این شهر احتمال فساد را بیشتر می کند
[ترجمه ترگمان] بی خبری مجازی عمومی از مسائل سیاسی در این شهر به احتمال زیاد منجر به فساد می شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

جمله های نمونه

1. virtual address
نشانی مجازی

2. virtual memory
حافظه ی مجازی

3. virtual reality
واقعیت مجازی

4. her resignation is a virtual certainty
استعفای او تقریبا محقق است.

5. the emperor's wife had become the virtual ruler of the country
زن امپراطور فرمانروای واقعی کشور شده بود.

6. Journalists said there was a virtual news blackout about the rally.
[ترجمه مهاجر] روزنامه نگاران گفتند که این تظاهرات تقریبا در سکوت خبری برگزار شد
|
[ترجمه گوگل]روزنامه‌نگاران می‌گویند خبری مجازی درباره این تجمع رخ داده است
[ترجمه ترگمان]روزنامه نگاران گفتند که خاموشی واقعی خبری در مورد تظاهرات وجود دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. Argentina came to a virtual standstill while the game was being played.
[ترجمه گوگل]آرژانتین در حالی که بازی در حال برگزاری بود، به طور مجازی متوقف شد
[ترجمه ترگمان]در حالی که بازی در حال پخش بود، آرژانتین به حالت تعطیل درآمد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. The country was sliding into a state of virtual civil war.
[ترجمه گوگل]کشور در حال فرو رفتن به سمت یک جنگ داخلی مجازی بود
[ترجمه ترگمان]این کشور در حال سقوط در وضعیت جنگ داخلی مجازی بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. He was the virtual leader of the movement.
[ترجمه گوگل]او رهبر مجازی جنبش بود
[ترجمه ترگمان]او رهبر واقعی جنبش بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. It's a virtual certainty that petrol will go up in price.
[ترجمه گوگل]این یک قطعیت مجازی است که بنزین قیمت خواهد داشت
[ترجمه ترگمان]این یک قطعیت مجازی است که بنزین به قیمت بالا خواهد رفت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. The company has a virtual monopoly in this area of trade.
[ترجمه گوگل]این شرکت دارای انحصار مجازی در این زمینه تجاری است
[ترجمه ترگمان]این شرکت در این زمینه تجارت انحصاری دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. The company has a virtual monopoly in world markets.
[ترجمه گوگل]این شرکت دارای انحصار مجازی در بازارهای جهانی است
[ترجمه ترگمان]این شرکت در بازارهای جهانی انحصار مجازی دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. Car ownership is a virtual necessity when you live in the country.
[ترجمه گوگل]زمانی که در کشور زندگی می کنید، مالکیت خودرو یک ضرورت مجازی است
[ترجمه ترگمان]زمانی که شما در این کشور زندگی می کنید، مالکیت خودرو یک ضرورت مجازی است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. Without a wheelchair, she is a virtual prisoner in her own home.
[ترجمه گوگل]بدون ویلچر، او یک زندانی مجازی در خانه خودش است
[ترجمه ترگمان]بدون ویلچر اون یه زندانی مجازی در خونه - ش هست
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. A virtual state of war exists between the two countries.
[ترجمه گوگل]وضعیت جنگ مجازی بین دو کشور وجود دارد
[ترجمه ترگمان]یک حالت مجازی از جنگ بین دو کشور وجود دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

16. He married a virtual stranger.
[ترجمه گوگل]او با یک غریبه مجازی ازدواج کرد
[ترجمه ترگمان]با یه غریبه ازدواج کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

واقعی (صفت)
very, right, true, genuine, essential, actual, real, factual, concrete, virtual, veracious, down-to-earth, sterling, literal, lifelike, true-life, unfeigned, veritable

مجازی (صفت)
translative, allegorical, figurative, virtual, implicit, figural, tropologic, idiomatic

موجود بالقوه (صفت)
virtual

تقدیری (صفت)
virtual

تخصصی

[عمران و معماری] مجازی - فرضی
[کامپیوتر] مجازی
[برق و الکترونیک] مجازی
[نساجی] مجازی - غیر واقعی
[ریاضیات] حقیقی، واقعی

انگلیسی به انگلیسی

• being such in power or effect though not formally recognized; imaginary, hypothetical; computer simulated
computerized representation of an actual object (computers)

virtual also means that something has all the effects and consequences of a particular thing, but is not officially recognized as being that thing.

پیشنهاد کاربران

بسیار نزدیک به درست یا دقیق بودن
دوتا معنی داره اولی �مجازی� و معنای دوم �Almost یا مون قریب به یقین ، تقریباً �هستش
غیر عینی - غیر مادی - شبیه سازی شده
واژه "virtual" یکی از اصطلاحات پرکاربرد در علوم کامپیوتر و فناوری اطلاعات است.
- معنی عمومی:
- این واژه به معنی "واقعیت مجازی" یا "نیمه واقعی" است. به کار می رود تا به مفاهیمی اطلاق شود که به صورت مجازی یا دیجیتال ارائه می شوند و وجود فیزیکی واقعی ندارند.
...
[مشاهده متن کامل]

- به طور معمول، در زمینه فناوری، "محیط های مجازی"، "واقعیت مجازی" و "واقعیت افزوده" به عنوان مثال هایی از بکارگیری "virtual" قرار می گیرند.
- برنامه نویسی:
- در حوزه برنامه نویسی، "virtual" یک کلمه کلیدی است که برای تعریف متد های مجازی ( virtual methods ) در زبان های برنامه نویسی مانند C و C# استفاده می شود. متد های مجازی اشاره به متدی دارد که در کلاس پایه تعریف شده و می توان در کلاس های ارث بری از آن کلاس به صورت آن استفاده شود و توسط زیرکلاس ها بازنویسی شود.
منبع CHATGPT4. 00

مجازی
غیر واقعی
قابل تصور
احتمالی
به معنی واقعی کلمه ، به تمام معنا
Argentina came to a virtual standstill while the game was being played.
آرژانتین به معنی واقعی کلمه متوقف شد وقتی بازی در حال انجام بود
He claimed to be a virtual prisoner in his own home.
او ادعا کرد که یک زندانی به تمام معناست در خانه ی خودش
۱_مجازی ( شبیه واقعی )
۲_نسبتا واقعی ، قریب به یقین
Car ownership is a virtual necessity when you live in the country.
مالکیت خودرد یک نیاز نسبتا واقعی است وقتی در این کشور زندگی می کنی
Finding a cheap place to rent is a virtual impossibility in this area.
...
[مشاهده متن کامل]

پیدا کردن یک مکان ارزان یک عدم امکان قریب به یقین است دب این منطقه
. . . . . . . . . . . . . . .
در طیف معنایی "مجازی" یعنی خیلی شبیه واقعی، یعنی در ترجمه بهتره کلمه ی "واقعی" گنجانده شود بخصوص در طیف دوم معنایی "نسبتا واقعی"

روشن کردن فیلتر
تقریبی
ببینید معنی این واژه بستگی به حالت یا همان فرم کلمه داره به شرح زیر:
1 - واژه virtual تقریبی معنی میشه
مثال:
Air traffic came to a virtual standstill during the storm
ترجمه: ترافیک هوایی خورد به یک وقفه ی تقریبی ( یعنی میشه گفت تقریبا وایساده بود ) در طول طوفان
...
[مشاهده متن کامل]

2 - واژه virtually وقتی اشاره به فناوری بشه به معنای مجازی است
مثال: In the video games, players seemed to move around in a virtual world
ترجمه: در بازی های کامپیوتری بازیکنان به نظر میاد در یک دنیای مجازی حرکت میکنند
3 - در حالت قید virtually به معنای تقریبا است
مثال: You can print virtually any small object with a 3D printer
ترجمه: میتونید تقریبا هر شی کوچکی را با چاپگر سه بعدی چاپ کنید
پی نوشت: آن عزیزانی که گفته بودند چطوری هم معنای واقعی میده هم مجازی مگه میشه
خیر نمیشه همچین چیزی اصلا وجود نداره اون در واقع virtual reality هستش که به معنی "واقعیت مجازی" است همان عینک های دیجیتالی که وقتی میزنی حس میکنی در دنیای واقعی هستی ولی کاملا مجازی و غیر وقعیه

اینکه که چرا هم مجازی معنی واقعی ریشه تو این داره که ما تو فارسی درک درستی از کلمه واقعی نداریم و واقعی و حقیقی رو به جای هم و در یک معنا استفاده می کنیم. واقعی به معنای مجازی هست و نه حقیقی. چیزی که واقع می شه حقیقت نداره بلکه خبر از حقیقت می ده. بطور مثال وقتی موجی روی آب می بینیم اون واقعیه ولی حقیقت موج سنگی هست که توی آب قبلش افتاده؛ درنتیجه موج واقعیه ( مجازیه ) و حقیقی نیست.
...
[مشاهده متن کامل]

حالا یه مثال انگلیسی
almost/virtually certain
It is virtually certain that she will be given a prison sentence.
Prices are virtually certain to increase.
تقریبا قطعی ، کمابیش قطعی، مجازا ( واقعا/مترتب از یک حقیقت ) قطعی
تقریبا قطعیه که او یه حکم حبس می گیره.
( آن است تقریبا/مجازا قطعی که/آنک اوه/او خواه باش/شو داده یه زندان/محبس حکم/جمله ) .
قیمتها قریب به یقین افزایش پیدا می کنند.
( قیمت ها هستند/هستی مجازا/تقریبا قطعی به/به جانب فزونی/افزایش ) .
آدرس کلاس اینستاگرام 504ewords

1 - مجازی ، سایبری
2 - کمابیش، تقریبی مثلا :
Owning a car is a virtual necessity for people
living in the country
داشتن اتومبیل برای کسانی که در خارج شهر زندگی می کنند یک ضرورت تقریبی است ( تقریبا یک ضرورت است ) یا :
...
[مشاهده متن کامل]

داشتن اتومبیل برای کسانی که در خارج شهر زندگی می کنند یک ضرورت کمابیش است. ( کمابیش یک ضرورت است )

واقعیت مجازی
غیر واقعی ( مجازی )
تقریباً واقعی، تقریباً حقیقی
Virtual : مجازی
مثل عینک های vr که میشن virtual reality
Viral : چیزی که آب ازسرش گذشته و الان دیگه بمب خبری شده و معروف شده و فضاهای مجازی رو ترکونده
Vital : حیاتی
A virtual stranger
یک غریبه ی واقعی
یک غریبه ی به تمام معنا
به جز علوم کامپیتری واژه "مجازی" ترجمه درستی برای واژه Virtual نیست.
در علوم کامپیوتر : غیر واقعی، فاقد ماهیت فیزیکی، صرفا موجود در فضای رایانه ای
در مکالمات روزمره بهترین ترجمه این است که بگوییم: "یه جورایی واقعاً"
sth equivalent to sth else
1 ) not real
2 ) almost - nearly
:Virtual Keyboard
صفحه کلید مجازی یا صفحه کلید نرم افزاری ( Software Keyboard ) ، صفحه کلیدی که قابل لمس نیست و روی صفحه نمایش کامپیوتر، لپ تاپ، تب لت و موبایل ظاهر می شود و یا ظاهر می توان کرد و بعد از اتمام کار، می توان پنجره ی آن را بست.
● مجازی، غیرواقعی
● تقریبی، حدودی
غیرواقعی
مجازی
در دنیای حقیقی نیس , در سیستم و دنیای کامپیوتر است
مجازی
not really
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ٢٧)

بپرس