فعل گذرا ( transitive verb )
حالات: violates, violating, violated
مشتقات: violator (n.)
حالات: violates, violating, violated
مشتقات: violator (n.)
• (1) تعریف: to break or breach (a law, contract, covenant, or the like).
• مترادف: breach, break, disobey
• متضاد: obey, observe
• مشابه: contravene, disregard, infringe, offend, repudiate, transgress, tremble
• مترادف: breach, break, disobey
• متضاد: obey, observe
• مشابه: contravene, disregard, infringe, offend, repudiate, transgress, tremble
- He violated the hunting laws by shooting a doe out of season.
[ترجمه گوگل] او قوانین شکار را با تیراندازی به یک گوزن در خارج از فصل زیر پا گذاشت
[ترجمه ترگمان] او قوانین شکار را با شکار یک ماده گوزن در خارج از فصل نقض کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان] او قوانین شکار را با شکار یک ماده گوزن در خارج از فصل نقض کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
- The senator violated the trust of the people by making deals with criminals.
[ترجمه گوگل] سناتور با معامله با جنایتکاران اعتماد مردم را زیر پا گذاشت
[ترجمه ترگمان] سناتور از اعتماد مردم با معاملات با مجرمان تخطی کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان] سناتور از اعتماد مردم با معاملات با مجرمان تخطی کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
• (2) تعریف: to disturb.
• مترادف: break, disturb, rend
• مشابه: interrupt, intrude on, ruffle, rupture, shatter
• مترادف: break, disturb, rend
• مشابه: interrupt, intrude on, ruffle, rupture, shatter
- He violated their privacy.
[ترجمه گوگل] حریم خصوصی آنها را نقض کرد
[ترجمه ترگمان] حریم خصوصی اونا رو زیر پا گذاشت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان] حریم خصوصی اونا رو زیر پا گذاشت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
• (3) تعریف: to act in a profane, disrespectful manner; desecrate.
• مترادف: defile, desecrate, profane
• متضاد: respect
• مشابه: abuse, befoul, corrupt, debase, degrade, deprave, spoil
• مترادف: defile, desecrate, profane
• متضاد: respect
• مشابه: abuse, befoul, corrupt, debase, degrade, deprave, spoil
- The temple was violated.
[ترجمه Mrjn] به معبد توهین شد|
[ترجمه گوگل] معبد نقض شد[ترجمه ترگمان] معبد نقض شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
• (4) تعریف: to rape or sexually assault.
• مترادف: assault, molest, rape
• مشابه: abuse, attack, defile, misuse, ravish
• مترادف: assault, molest, rape
• مشابه: abuse, attack, defile, misuse, ravish
- She was violated by her stepfather.
[ترجمه MM] او توسط ناپدری اش مورد تجاوز قرار گرفته بود|
[ترجمه گوگل] او توسط ناپدری اش مورد تجاوز قرار گرفت[ترجمه ترگمان] ناپدری او به او تجاوز کرده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید