صفت ( adjective )
مشتقات: villainously (adv.), villainousness (n.)
مشتقات: villainously (adv.), villainousness (n.)
• (1) تعریف: of, pertaining to, or characteristic of a villain; wicked or malicious.
• متضاد: virtuous
• مشابه: bad, evil, miscreant
• متضاد: virtuous
• مشابه: bad, evil, miscreant
- She somehow escaped from this villainous man without being harmed.
[ترجمه گوگل] او به نحوی از دست این مرد شرور بدون اینکه آسیبی ببیند فرار کرد
[ترجمه ترگمان] اون به یه طریقی از این مرد villainous فرار کرده بدون اینکه آسیبی ببینه
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان] اون به یه طریقی از این مرد villainous فرار کرده بدون اینکه آسیبی ببینه
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
- The evil man's face wore a villainous grin.
[ترجمه گوگل] چهره مرد شرور پوزخندی شرورانه داشت
[ترجمه ترگمان] چهره مرد شیطانی پوزخندی زد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان] چهره مرد شیطانی پوزخندی زد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
• (2) تعریف: of or pertaining to that which is vile; objectionable or despicable.
• مشابه: despicable, heinous, reprehensible
• مشابه: despicable, heinous, reprehensible
- He never repented for his villainous crime.
[ترجمه گوگل] او هرگز از جنایت شیطانی خود پشیمان نشد
[ترجمه ترگمان] او هرگز از جنایت villainous پشیمان نشد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان] او هرگز از جنایت villainous پشیمان نشد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید