vigorous

/ˈvɪɡərəs//ˈvɪɡərəs/

معنی: قوی، شدید، نیرومند، زورمند
معانی دیگر: تهمتن، قلچماق، (گیاه) برومند، سبز و خرم، خوش رشد، ستهم، قاطع، سخت، زورمندانه، قاطعانه، جدی، مجدانه، محکم، سرسخت، سرسختانه، پرتوان، پرنیرو، قدرتمند، توانمند، پرزور

بررسی کلمه

صفت ( adjective )
مشتقات: vigorously (adv.), vigorousness (n.)
(1) تعریف: characterized by vigor.
مترادف: potent, powerful, spirited, strong, vital
متضاد: feeble, weak
مشابه: active, aggressive, alive, arduous, athletic, brisk, chipper, doughty, dynamic, effective, emphatic, energetic, enthusiastic, forceful, hard, hardy, lively, robust, strenuous, trenchant, vehement, virile, warm

- The project was a success thanks to the vigorous efforts of the community.
[ترجمه گوگل] این پروژه به لطف تلاش های شدید جامعه موفقیت آمیز بود
[ترجمه ترگمان] این پروژه به لطف تلاش های شدید جامعه به موفقیت دست یافت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
- He gave the floor a vigorous cleaning.
[ترجمه mch] او به شدت زمین را تمیز کرد
|
[ترجمه گوگل] او زمین را به شدت تمیز کرد
[ترجمه ترگمان] زمین را تمیز کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
- A vigorous cheer erupted from the crowd.
[ترجمه گوگل] تشویق شدیدی از میان جمعیت بلند شد
[ترجمه ترگمان] از میان جمعیت فریاد شادی به گوش رسید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(2) تعریف: robust, energetic, or hardy.
مترادف: energetic, hardy, hearty, robust
متضاد: frail, lethargic, sluggish
مشابه: active, alive, animated, athletic, brisk, buxom, dynamic, hale, lively, lusty, peppy, quick, rugged, spry, stout, strong, virile, zippy

- The patients became more vigorous after starting the exercise regime.
[ترجمه Nowruzi] بیماران بعد از شروع رژیم ورزش، قوی تر ( نیرومند تر ) شدند.
|
[ترجمه گوگل] بیماران پس از شروع رژیم ورزشی قوی تر شدند
[ترجمه ترگمان] پس از شروع رژیم ورزش بیماران more شدند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

جمله های نمونه

1. vigorous exercise is not good for everyone
ورزش شدید برای همه کس خوب نیست.

2. a vigorous enemy of materialism
دشمن سرسخت ماده گرایی

3. a vigorous fig tree
یک درخت انجیر پربار

4. a vigorous handsome young man
یک مرد جوان پر زور و خوش قیافه

5. a vigorous protest
یک اعتراض شدید

6. the vigorous continuation of resistance
ادامه ی سرسختانه ی مقاومت

7. the vigorous enforcement of the laws
اجرای قاطعانه ی قوانین

8. valleys carved by vigorous youthful streams
دره هایی که توسط جویبارهای نیرومند و کاوا حفاری شده اند

9. The vigorous young plants grew fast.
[ترجمه گوگل]گیاهان جوان سرزنده به سرعت رشد کردند
[ترجمه ترگمان]گیاهان جوان نیرومند به سرعت رشد کردند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. The vigorous pursuit of policies is no guarantee of success.
[ترجمه گوگل]پیگیری جدی سیاست ها تضمینی برای موفقیت نیست
[ترجمه ترگمان]پی گیری شدید سیاست ها تضمینی برای موفقیت نیست
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. Vigorous youth is subjected to rigorous discipline.
[ترجمه گوگل]جوانان پرشور تحت انضباط شدید قرار می گیرند
[ترجمه ترگمان]جوانان قوی تحت انضباط شدید قرار دارند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. The measures provoked vigorous opposition in right-wing circles.
[ترجمه گوگل]این اقدامات مخالفت شدید محافل جناح راست را برانگیخت
[ترجمه ترگمان]این اقدامات موجب مخالفت های شدید در محافل جناح راست شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. The group is not vigorous enough in its opposition to the proposals.
[ترجمه گوگل]این گروه در مخالفت با پیشنهادات به اندازه کافی قوی نیست
[ترجمه ترگمان]این گروه به اندازه کافی در مخالفت با این پیشنهادها قوی نیست
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. Vigorous exercise will help to get rid of your spare tyre.
[ترجمه گوگل]ورزش شدید به خلاص شدن از شر لاستیک زاپاس شما کمک می کند
[ترجمه ترگمان]ورزش شدید به شما کمک خواهد کرد تا از لاستیک زاپاس خود خلاص شوید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. They took part in a vigorous army assault course.
[ترجمه گوگل]آنها در یک دوره حمله شدید ارتش شرکت کردند
[ترجمه ترگمان] اونا توی یه یورش دسته جمعی قوی شرکت کردن
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

16. He is yet in green vigorous senility.
[ترجمه گوگل]او هنوز در پیری سبز پرشور است
[ترجمه ترگمان]او هنوز در کهولت سن رشد می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

17. Vigorous efforts are being made to find a solution to the problem.
[ترجمه گوگل]تلاش های جدی برای یافتن راه حلی برای این مشکل در حال انجام است
[ترجمه ترگمان]تلاش های شدید برای یافتن راه حلی برای این مشکل در حال انجام است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

قوی (صفت)
mighty, hard, solid, valid, drastic, keen, strong, fierce, heavy, formidable, stark, bouncing, brawny, stalwart, boisterous, forcible, powerful, potent, intense, violent, buxom, vigorous, hefty, stocky, forceful, lusty, high-powered, high-pressure, irresistible, stoutish, towering, two-handed, walloping

شدید (صفت)
hard, grievous, strenuous, drastic, keen, tough, exquisite, slashing, sopping, chronic, high-wrought, severe, rugged, stalwart, boisterous, forcible, intense, violent, intensive, vigorous, diametric, diametrical, inclement, incontrollable, rigorous, sthenic

نیرومند (صفت)
mighty, puissant, main, solid, strong, orotund, formidable, stout, rugged, brawny, nervy, powerful, potent, valiant, vigorous, hale, prolific, red-blooded, robustious, sinewy, sthenic

زورمند (صفت)
mighty, vigorous

تخصصی

[زمین شناسی] پرزور، نیرومند، زورمند، قوی، شدید

انگلیسی به انگلیسی

• robust, strong; energetic, active
a vigorous action or activity is done with a lot of energy and enthusiasm.
someone who is vigorous is healthy and full of energy.

پیشنهاد کاربران

vigorous 2 ( adj ) =strong and healthy, e. g. a vigorous young man. This plant is a vigorous grower.
vigorous
vigorous 1 =very active, determined, or full of energy, Do vigorous exercise. vigorously, vigor ( also vigour ) =energy, force, or enthusiasm, He worked with renewed vigor and determination.
vigorous
🔍 دوستان مشتقات ( derivatives ) این کلمه اینها هستند:
✅ فعل ( verb ) : _
✅️ اسم ( noun ) : vigor ( vigour )
✅️ صفت ( adjective ) : vigorous
✅️ قید ( adverb ) : vigorously
Strong - Powerful - Potent - Vigorous - Robust
اینا همگی مترادف هستند به معنای قوی، قدرتمند، زورمند
البته Potent به معنی چیزیکه تاثیر زیادی بزاره هم هست. همچنین بارور ( درباره مردان ) . Strong بیشتر درلاره فیزیک و بدن و جسم حرف میزنه. Robust میتونه به معنی بزرگ و عظیم الجثه و قوی مزه یا تیز هم باشه. یعنی طعم و مزه ای که تیز باشه و به راحتی متوجهش بشیم و شدید باشه
...
[مشاهده متن کامل]

Empower هم فعل power به معنی قدرت دادن هست
Authorize مثل Empower است اما رسمی و مودبانه. یعنی قدرت و حق تصمیم گیری و . . . دادن به کسی یا چیزی

پر فشار، نیرومند، پرزور
انجام هر عمل جسمانی که نیاز به مصرف بالای انرژی داشته باشد
Henry uses vigorous exercise to keep himself in shape.
انرژی برنده
vigorous exercise: ورزش شدید ، ورزشی که در ان ضربان قلب بسیار بالا است
نیرومند
پویا با نشاط
سخت و پر انرژی
پر شور و حرارت
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ١١)

بپرس