vigilantly

جمله های نمونه

1. He has a rival in every direction, each vigilantly vying for the business that speeds by on six lanes of asphalt.
[ترجمه گوگل]او در هر جهت رقیبی دارد که هر کدام هوشیارانه برای کسب و کاری که روی شش لاین آسفالت سرعت می‌گیرد، رقابت می‌کند
[ترجمه ترگمان]او در هر مسیر رقیب دارد، هر تیم vigilantly برای کسب کسب و کاری که با شش خط آسفالت دارد رقابت می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. He's a strict, conscientious, self-taught psychopath who vigilantly maintains his mental ill health.
[ترجمه گوگل]او یک روانپزشک سخت گیر، وظیفه شناس و خودآموخته است که با هوشیاری از سلامت روان خود مراقبت می کند
[ترجمه ترگمان]او یک روانی درستکار، با وجدان و self است که از بیماری روانی خود محافظت می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. I stood vigilantly at the entry/exit to the runway and in view of a video monitor, so that the designers and I could watch the show.
[ترجمه گوگل]من با هوشیاری در ورودی/خروجی باند و در منظر یک مانیتور ویدیویی ایستادم تا من و طراحان بتوانیم نمایش را تماشا کنیم
[ترجمه ترگمان]من در ورودی \/ خروجی باند توقف کردم و از دید یک نمایشگر ویدئو استفاده کردم، به طوری که طراحان و من می توانستم برنامه را تماشا کنم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. Why didn't they search more vigilantly?
[ترجمه گوگل]چرا با هوشیاری بیشتر جستجو نکردند؟
[ترجمه ترگمان]چرا تعداد بیشتری از آن ها را جستجو نکردند؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. Threat Fire vigilantly monitors any activity that might compromise the security of your computer.
[ترجمه گوگل]Threat Fire با هوشیاری هر فعالیتی را که ممکن است امنیت رایانه شما را به خطر بیندازد نظارت می کند
[ترجمه ترگمان]vigilantly تهدید به هر فعالیتی که ممکن است امنیت رایانه شما را به خطر بیاندازد، نظارت می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. We must protect their identities as vigilantly as they protect our security, and we must provide them with the confidence that they can do their jobs.
[ترجمه گوگل]ما باید به همان اندازه که آنها از امنیت ما محافظت می کنند، از هویت آنها محافظت کنیم و باید به آنها این اطمینان را بدهیم که می توانند وظایف خود را انجام دهند
[ترجمه ترگمان]ما باید هویت آن ها را به عنوان vigilantly حفظ کنیم، زیرا آن ها از امنیت ما محافظت می کنند، و ما باید به آن ها اطمینان دهیم که می توانند کارشان را انجام دهند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. For this reason, both Europeans and Americans must vigilantly defend the real historical legacy of November 198
[ترجمه گوگل]به همین دلیل، هم اروپایی ها و هم آمریکایی ها باید هوشیارانه از میراث واقعی تاریخی نوامبر 198 دفاع کنند
[ترجمه ترگمان]به همین دلیل، هم اروپایی ها و هم آمریکایی ها باید از میراث واقعی تاریخی ۱۹۸ نوامبر دفاع کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. Day in and day out, little WALL-E vigilantly does the job he was programmed to do, but somewhere inside those circuits you can see just how incredibly lonely he really is.
[ترجمه گوگل]WALL-E کوچولو روز به روز کاری را که برای انجام آن برنامه ریزی شده بود با هوشیاری انجام می دهد، اما جایی در داخل این مدارها می توانید ببینید که او واقعا چقدر تنهاست
[ترجمه ترگمان]در هر روز، یک دیوار کوچک - ای کوچک، کاری را که برای انجام دادن برنامه ریزی شده بود انجام می دهد، اما در جایی داخل آن مدارها، می توانید ببینید که او واقعا چقدر تنهاست
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. Harry: (Vigilantly) Give me my 2wand, Tom.
[ترجمه گوگل]هری: (با هوشیاری) تام، دوشاخه ام را به من بده
[ترجمه ترگمان]هری چوبدستی منو بده به من
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. He was looking ahead vigilantly.
[ترجمه گوگل]او با هوشیاری به جلو نگاه می کرد
[ترجمه ترگمان]او به جلو چشم دوخته بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. Because children blur the boundaries of self, men, who guard their boundaries so vigilantly, feel claustrophobic with them.
[ترجمه گوگل]از آنجایی که کودکان مرزهای خود را محو می کنند، مردانی که با هوشیاری از مرزهای خود محافظت می کنند، با آنها احساس کلاستروفوبیک می کنند
[ترجمه ترگمان]چون کودکان مرزه ای خود را محو می کنند، مردان که از مرزه ای خود به این اندازه محافظت می کنند، احساس ترس و وحشت کردن با آن ها را دارند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. In other collaborative activities individuals take turns in sitting vigilantly alert while others feed, thereby functioning as watchdogs or guards.
[ترجمه گوگل]در سایر فعالیت‌های مشترک، افراد به نوبت با هوشیاری می‌نشینند در حالی که دیگران تغذیه می‌کنند، بنابراین به عنوان نگهبان یا نگهبان عمل می‌کنند
[ترجمه ترگمان]در سایر فعالیت های مشارکتی، افراد به نوبت کشیک می دهند در حالی که دیگران غذا می دهند و در نتیجه به عنوان نگهبانان یا نگهبان عمل می کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. Our PLA fighters, with the help of the militiamen, are vigilantly safeguarding our frontiers against any enemies who should dare to encroach on our territory.
[ترجمه گوگل]جنگجویان PLA ما، با کمک شبه نظامیان، هوشیارانه از مرزهای ما در برابر هر دشمنی که جرأت تجاوز به قلمرو ما را دارند محافظت می کنند
[ترجمه ترگمان]رزمندگان PLA ما با کمک افراد بسیج، در حال محافظت از مرزه ای خود علیه هر دشمنی هستند که جرات پیشروی به قلمرو ما را داشته باشند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. Over all, Ms. Eck said, her son has a nutritious diet, but eating in restaurants is difficult, and they must vigilantly read food product labels.
[ترجمه گوگل]خانم اک گفت، در کل، پسرش رژیم غذایی مغذی دارد، اما غذا خوردن در رستوران ها دشوار است، و آنها باید با هوشیاری برچسب محصولات غذایی را بخوانند
[ترجمه ترگمان]خانم آک گفت که پسر او رژیم غذایی مغذی دارد، اما خوردن در رستوران ها مشکل است و آن ها باید برچسب های محصولات غذایی را بخوانند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. Therefore, ownership might motivate the outside board members to vigilantly monitor corporate acquisition strategy.
[ترجمه گوگل]بنابراین، مالکیت ممکن است اعضای خارجی هیئت مدیره را برانگیزد تا استراتژی اکتساب شرکت را با هوشیاری نظارت کنند
[ترجمه ترگمان]بنابراین، مالکیت می تواند به اعضای هیات مدیره خارجی برای نظارت بر استراتژی کسب شرکت، انگیزه ببخشد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

انگلیسی به انگلیسی

• in a vigilant manner, watchfully, alertly

پیشنهاد کاربران

کسی که خارج از قانون رفتار می کند
شورشگر، کسی که نظم را بهم میزند
هوشیارانه

بپرس