vigilante

/ˌvɪdʒəˈlænti//ˌvɪdʒɪˈlænti/

معنی: پارتیزان
معانی دیگر: (سابقا در غرب ایالات متحده) عضو کمیته ی حراست شهروندان، پارتیزان یا متعصب سیاسی یا مذهبی

بررسی کلمه

اسم ( noun )
• : تعریف: one who seeks to avenge a crime or injury or punish a criminal without legal authority or due process.

- Many fear the neighborhood watch group includes a few vigilantes who will take justice into their own hands.
[ترجمه گوگل] بسیاری می ترسند که گروه نگهبان محله شامل چند مراقب است که عدالت را به دست خود بگیرند
[ترجمه ترگمان] بسیاری از کسانی که از این گروه مراقبت می کنند، شامل چند vigilantes هستند که در دست خود عدالت را به دست خواهند آورد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

جمله های نمونه

1. We simply will not tolerate vigilante groups on our streets.
[ترجمه گوگل]ما به سادگی گروه های هوشیار را در خیابان هایمان تحمل نخواهیم کرد
[ترجمه ترگمان]ما به سادگی گروه های متعصب در خیابان های خود را تحمل نمی کنیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. Traditionally, vigilante groups have found greater favour on the political right.
[ترجمه گوگل]به‌طور سنتی، گروه‌های هوشیار طرفداران بیشتری را برای جناح راست سیاسی پیدا کرده‌اند
[ترجمه ترگمان]به طور سنتی، گروه های متعصب منافع بیشتری را در حق سیاسی پیدا کرده اند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. The growth of such vigilante gangs has worried community leaders, police and politicians.
[ترجمه گوگل]رشد چنین باندهای هوشیار، رهبران جامعه، پلیس و سیاستمداران را نگران کرده است
[ترجمه ترگمان]رشد چنین باندهای vigilante رهبران جامعه، پلیس و سیاستمداران را نگران کرده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. How is that different from a vigilante lynch mob?
[ترجمه گوگل]تفاوت آن با یک اوباش لینچ هوشیار چیست؟
[ترجمه ترگمان]این چه فرقی می کنه که یه شورشی با اراذل و اوباش رفتار می کنه؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. Many a bunch of vigilante bully-boys would have worked them over into lumps of fillet steak, twitching and staining the carpet.
[ترجمه گوگل]بسیاری از پسران قلدر هوشیار می‌توانستند آن‌ها را به صورت تکه‌هایی از استیک فیله تبدیل کرده و فرش را تکان داده و لکه‌دار کنند
[ترجمه ترگمان]بسیاری از بچه های قلدر بازی، تکه های گوشت خشک شده را روی تکه های گوشت درست می کردند و فرش را لکه دار می کردند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. As such it means that vigilante heroes, nomatterhow good, are not the stuff of which Christians are made.
[ترجمه گوگل]به این ترتیب، این بدان معناست که قهرمانان هوشیار، هر چند خوب، چیزی نیستند که مسیحیان از آن ساخته شده اند
[ترجمه ترگمان]چون چنین به نظر می رسد که قهرمانان vigilante، nomatterhow خوب نیستند، نه از آن stuff که مسیحیان ساخته شده اند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. Most anywhere else, vigilante is a bad word.
[ترجمه گوگل]بیشتر هر جای دیگر، هوشیار کلمه بدی است
[ترجمه ترگمان]، بیشتر جاه ای دیگه شورشی کلمه بدیه
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. Armed vigilante groups fight back against the gangs, adding to a vicious circle of violence.
[ترجمه گوگل]گروه‌های هوشیار مسلح به مقابله با باندها می‌پردازند و به دور باطل خشونت می‌افزایند
[ترجمه ترگمان]گروه های مسلح vigilante علیه گروهه ای تبهکار مبارزه می کنند و به یک چرخه وحشیانه از خشونت افزوده اند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. Some had suggested forming vigilante groups to try to remove the travellers.
[ترجمه گوگل]برخی پیشنهاد تشکیل گروه‌های هوشیار را برای تلاش برای حذف مسافران داده بودند
[ترجمه ترگمان]برخی پیشنهاد کرده بودند که گروه های شورشی را تشکیل دهند و سعی کنند مسافران را از بین ببرند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. He had spearheaded an increasingly violent vigilante campaign against vice in Islamabad.
[ترجمه گوگل]او رهبری یک کمپین هشیاری فزاینده خشونت آمیز علیه بدکاری در اسلام آباد را برعهده داشت
[ترجمه ترگمان]او علیه فساد در اسلام آباد یک مبارزه رو به شدت شدید را رهبری کرده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. The vigilante has found particular popularity amongst regular players here.
[ترجمه گوگل]Vigilante محبوبیت خاصی در بین بازیکنان عادی اینجا پیدا کرده است
[ترجمه ترگمان]vigilante شهرت ویژه ای در میان بازیکنان حرفه ای در اینجا پیدا کرده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. The subway vigilante in New York was in the media for weeks.
[ترجمه گوگل]ناظر مترو در نیویورک هفته ها در رسانه ها بود
[ترجمه ترگمان]The vigilante در نیویورک به مدت چند هفته در رسانه ها بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. Another is that of a protagonist as a vigilante hero.
[ترجمه گوگل]یکی دیگر از قهرمانان به عنوان یک قهرمان هوشیار است
[ترجمه ترگمان]یکی دیگه از شخصیت اصلی یه قهرمان نقابدار - ه
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. Where the psycho vigilante killer continues his daily strung out.
[ترجمه گوگل]جایی که قاتل هوشیار روانی به فعالیت های روزمره خود ادامه می دهد
[ترجمه ترگمان]جایی که قاتل روانی اون هر روز کارش رو ادامه میده
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. Here again, the vigilante stalking survey's 1 person in a hundred is not out of line.
[ترجمه گوگل]در اینجا باز هم، بررسی تعقیب هوشیار 1 نفر از هر صد نفر خارج از خط نیست
[ترجمه ترگمان]دوباره اینجا، شورشی که یک نفر را در یک صد سال تعقیب می کند، از خط خارج نشده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

پارتیزان (اسم)
partisan, guerilla, vigilante, guerrilla

انگلیسی به انگلیسی

• one who takes the law into his own hands; volunteer on a vigilance committee
vigilantes are people who organize themselves into an unofficial group to protect their community and to catch and punish criminals.

پیشنهاد کاربران

گاهی اوقات به کسی گفته میشه که بدون مجوز قانونی/خودسرانه مجرمان رو مجازات میکنه
خود مسلح
مزدوران
سعید
The term “bond vigilantes” refers to bond market investors who protest against monetary or fiscal policy they fear is inflationary by selling bonds, thereby increasing yields.
دیکشنری هزاره: مامور خودخوانده پلیس, پلیس خودخوانده
دیکشنری فرهنگ معاصر پویا: گروه های خودسر، نگهبانان خودگمارده قانون ( گروهی که پلیس را برای مبارزه با جرایم ناتوان می دانند و خود راسا به این کار دست می زنند )
اگه منظور اون کسی باشه که بدون مجوز قانونی و سیاسی, جنایتکاران رو مجازات میکنه مثل فیلم بتمن ۲۰۲۲ و . . . .
این سه تا واژه رو پسندیدم
خود کیفر ستان ( ویکی پدیا )
آتش به اختیار
قهرمان خودگمارده قانون
a person who tries in an unofficial way to prevent crime, or to catch and punish someone who has committed a crime, especially because they do not think that official organizations, such as the police, are controlling crime effectively. Vigilantes usually join together to form groups.
...
[مشاهده متن کامل]

شخصی که به روش غیر رسمی سعی می کند از جرم جلوگیری کند یا فردی را که مرتکب جرم شده است دستگیر و مجازات کند، به ویژه به این دلیل که فکر نمی کند سازمان های رسمی مانند پلیس به طور مؤثر جرم را کنترل می کنند. این افراد معمولاً به یکدیگر می پیوندند تا گروه هایی را تشکیل دهند.
آتش به اختیار، گروه های خودسر
The town formed a vigilante group to protect themselves from the rising crime rate.
The vigilante took the law into his own hands and punished the criminal himself.
The police were unable to catch the thief, so the store owner hired a vigilante to catch him.
The vigilante group patrolled the streets at night to keep the neighborhood safe.

منابع• https://dictionary.cambridge.org/dictionary/english/vigilante
noun
[count] : a person who is not a police officer but who tries to catch and punish criminals — often used before another noun
◀️vigilante groups
◀️vigilante justice
در فیلم batman 2022 یک کارآگاه بتمن را یک شورشی یک vigilante مورد خطاب قرار میده
...
[مشاهده متن کامل]

این کلمه به معنای فردی است که پلیس نیست ولی با جرم و جنایت مبارزه میکنه. دقیق تر کسیکه از طرف دولت مجوز نداره تا با جرم و جنایت بجنگه، پلیس و دولت اونو اصلا به رسمیت نمیشناسن، ولی اون اهمیتی نمیده، میاد و خودش دست بکار میشه و با آدم بدا میجنگه

arbitrary forces
نیروهای خودسر
پی گیری ملی
آدمای پارتیزانی
آدمای اعتراضی
آدمای شورشی
آدمای اعتصاب کننده
اگه در قالب گروه فعالیت کنن میشه گروه های بیداری، آگاهی دهنده، شورشی، اعتصاب گرا. . . .
یاغی
فردی که از طریق مصادیق غیر رسمی اقدام به ممانعت از جرم می کند. یا اینکه فرد متهم را دستگیر و مجازات نماید بدین دلیل که این افراد بر این باورند که مصادیق رسمی، نظیر پلیس کار خود را بدرستی و به نحوی موثر
...
[مشاهده متن کامل]
انجام نمیدهند مترصدان معمولا به صورت گروهی فعالیت می کنند. به نظر من این افراد ربطی به زیر ساخت های قانون ندارند و سرخود عمل میکنند مثل باند های مافیا و خلافکاران سارمان یافته

قهرمان خودگمارده قانون
متعصبِ افراط گرا
شورشی
بسیجی آتش به اختیار
آتش به اختیار، افراد خودسر و بدون مجوز رسمی در برخورد با تخلفات ( برای اشاره به افراد خودسر که به صورت فراقانونی در پیشگری از وقوع جرم، جنایت و تخلف و مقابله با مجرمان و متخلفان فعالیت میکند به کار میرود. )
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ١٨)

بپرس