vigilant

/ˈvɪdʒələnt//ˈvɪdʒɪlənt/

معنی: حساس، هوشیار، گوش بزنگ، مراقب، بیدار
معانی دیگر: گوش به زنگ، هشیار، مترصد

بررسی کلمه

صفت ( adjective )
مشتقات: vigilantly (adv.)
• : تعریف: keenly alert and attentive; watchful, esp. for danger.
مترادف: alert, attentive, cautious, observant, wary, watchful
متضاد: inattentive
مشابه: chary, circumspect, guarded, guardian, jealous, on guard, on the qui vive, prudent, sharp-eyed, sleepless, wakeful, wide-awake

- No one got past the vigilant guards.
[ترجمه گوگل] هیچ کس از کنار نگهبانان هوشیار عبور نکرد
[ترجمه ترگمان] هیچ کس از نگهبانان هوشیار عبور نمی کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
- The family thanked the vigilant nurses who tended their father.
[ترجمه گوگل] خانواده از پرستاران هوشیار که از پدرشان مراقبت کردند تشکر کردند
[ترجمه ترگمان] خانواده از پرستاران vigilant که پدرشان را مراقبت می کردند، تشکر کردند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

جمله های نمونه

1. the soldiers were vigilant and were not taken by surprise
سربازان هشیار بودند و غافلگیر نشدند.

2. Life is not all great, keep vigilant!
[ترجمه گوگل]زندگی همه چیز عالی نیست، مراقب باشید!
[ترجمه ترگمان]زندگی همه چیز عالی نیست، مراقب باش!
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. The organization is ever vigilant for threats to the habitats of birds.
[ترجمه گوگل]این سازمان همواره مراقب تهدیدات زیستگاه پرندگان است
[ترجمه ترگمان]این سازمان در حال حاضر نسبت به تهدیدهای پرندگان هوشیار است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. He warned the public to be vigilant and report anything suspicious.
[ترجمه گوگل]وی به مردم هشدار داد که هوشیار باشند و هرگونه مشکوک را گزارش کنند
[ترجمه ترگمان]او به مردم هشدار داد که هوشیار باشند و هر چیز مشکوکی را گزارش دهند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. Be extra vigilant about what you eat or drink.
[ترجمه گوگل]در مورد آنچه می خورید یا می نوشید بیشتر مراقب باشید
[ترجمه ترگمان]در مورد چیزی که می خورید و یا نوشیدنی می خورید، مراقب باشید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. The thief was spotted by vigilant neighbours.
[ترجمه گوگل]سارق توسط همسایه های هوشیار شناسایی شد
[ترجمه ترگمان]دزد به وسیله همسایگان هوشیار تشخیص داده شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. Please remain vigilant at all times and report anything suspicious.
[ترجمه گوگل]لطفا همیشه هوشیار باشید و موارد مشکوک را گزارش دهید
[ترجمه ترگمان]لطفا در تمام مدت هشیار باشید و چیز مشکوکی را گزارش کنید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. A pilot must remain vigilant at all times.
[ترجمه گوگل]یک خلبان باید همیشه هوشیار باشد
[ترجمه ترگمان]یک خلبان باید در تمام اوقات هوشیار باشد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. He has to learn how to remain vigilant through these long nights.
[ترجمه گوگل]او باید یاد بگیرد که چگونه در این شب های طولانی هوشیار بماند
[ترجمه ترگمان]او باید یاد بگیرد که چگونه در این شب های طولانی هشیار بماند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. Vigilant was also called upon to stand by in the Thames approaches to assist as necessary.
[ترجمه گوگل]از Vigilant نیز فراخوانده شد تا در مسیرهای تیمز برای کمک در صورت لزوم در کنارش بایستد
[ترجمه ترگمان]ضم نا خواسته شد که در رودخانه تیمز بایستد و به آن ها کمک کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. He asked all climbers and walkers to remain vigilant.
[ترجمه گوگل]وی از همه کوهنوردان و پیاده‌روان خواست تا هوشیار باشند
[ترجمه ترگمان]او از همه کوهنوردان و روروئک خواست که هوشیار باشند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. We must be ever vigilant. Don't think that Fascism can never rise again. It can.
[ترجمه گوگل]ما باید همیشه هوشیار باشیم فکر نکنید که فاشیسم هرگز نمی تواند دوباره ظهور کند می تواند
[ترجمه ترگمان]باید همیشه گوش به زنگ باشیم فکر نکن that نمی تونه دوباره بلند بشه میتونه
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. We have to be vigilant about protecting Medicare and Medicaid.
[ترجمه گوگل]ما باید در مورد محافظت از Medicare و Medicaid هوشیار باشیم
[ترجمه ترگمان]ما باید نسبت به حفاظت از مدیکر و مدیکید محتاط باشیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. She had to be particularly vigilant when it came to the large amounts of water threatening them at every turn.
[ترجمه گوگل]وقتی نوبت به مقادیر زیادی آب که در هر نوبت آنها را تهدید می‌کند، باید مراقب بود
[ترجمه ترگمان]او باید به ویژه هنگامی که به مقدار زیادی آب می رسید که آن ها را تهدید می کرد، هوشیار باشد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. Be extra vigilant about what you eat or drink and with what or whom you come into contact.
[ترجمه گوگل]در مورد آنچه می خورید یا می نوشید و با چه یا چه کسی در تماس هستید، بسیار مراقب باشید
[ترجمه ترگمان]در مورد چیزی که می خورید و یا نوشیدنی می خورید و با چه کسانی در تماس هستید هشیار باشید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

حساس (صفت)
alive, acute, keen, sensitive, susceptible, delicate, touchy, tender, exquisite, vigilant, sensate, sentient, stark, techy, sensory, kittle, passible, sharp-nosed, soft-boiled, thin-skinned, supersensitive, susceptive, ticklish

هوشیار (صفت)
alert, sharp-sighted, cautious, sober, vigilant, conscious, observant, astute, kittle, open-eyed, wide-awake, sharp-witted

گوش بزنگ (صفت)
alert, vigilant, presentient, wakeful

مراقب (صفت)
attentive, watchful, vigilant, observant, guarding, observing, contemplative, meditating, open-eyed, preserving, scrutinizing, wide-awake, tendering

بیدار (صفت)
vigilant, wakeful, awake

انگلیسی به انگلیسی

• diligently alert and watchful (especially to the possibility of danger)
if you are vigilant, you are careful and try to notice any danger or trouble that there might be; a formal word.

پیشنهاد کاربران

خودسر
شخصی که به طور غیررسمی سعی می کند از وقوع جرم جلوگیری کند یا کسی را که مرتکب جرم شده است، دستگیر و مجازات کند، به خصوص به این دلیل که فکر نمی کند سازمان های رسمی مانند پلیس به طور مؤثر جرم را کنترل می کنند. افراد خودسر معمولاً برای تشکیل گروه ها به هم می پیوندند
هوشیار - صفت
Be vigilant at all times
مراقب - صفت
The guards were vigilant
بیدار - صفت
We must remain vigilant against terrorism
آگاه - صفت
A vigilant watchman noticed the smoke and sound.
مواظب - صفت
Keep being very Vigilant.
💢 دوستان کلمات زیر همگی مترادف هم هستند:
🔘 Wary
🔘 Cautious
🔘 Careful
🔘 Circumspect
🔘 Vigilant
🔘 Alert
🔘 Chary
✅ Definition:
👉 Being careful or watchful to avoid danger or trouble.
💢 دوستان کلمات زیر همگی مترادف هم هستند:
🔘 Cautious
🔘 Heedful
🔘 Alert
🔘 Aware
🔘 Attentive
🔘 Watchful
🔘 Vigilant
🔘 Careful
✅ Definition:
👉 Paying close attention to avoid danger, mistakes, or harm.
✨ از مجموعه لغات GRE ✨
✍ توضیح: Keeping careful watch for possible danger or difficulties 👁️👁
🔍 مترادف: Watchful
✅ مثال: The guards remained vigilant throughout the night, watching for any signs of danger.
حساس ، هوشیار ، گوش به زنگ، مراقب ، بیدار
Vigilant=discreet
آگاه، مواظب، مراقب، هشیار، محتاط، با ملاحظه
هشیار ، تیزبین
مترادف با : watchful, alert
یک کلمه ی رسمی ( formal ) هست
منبع :کتاب ۱۱۰۰کلمه
کسی که حواسش جمع هست
حواسش به همه چی هست
هوشیار هست
آیئخ ( به ترکی )
از آنجا که پلیس بدون رهبری یا سازمان مشخص ناشیانه وبدون هدف عمل کرد ، کارکنان مدرسه هم کمتر هوشیار شده و از سیاست های درهای قفل شده و روش های مقابله با تیرانداز حاضر و فعال دور می شدند.
As police fumbled without clear leadership or organization, school staff had grown less vigilant, straying from locked door policies and active shooter procedures.
...
[مشاهده متن کامل]

تیزبین، حواس جمع
adjective
[more vigilant; most vigilant] : carefully noticing problems or signs of danger
◀️When traveling through the city, tourists should be extra vigilant
◀️They were vigilant about protecting their children.
...
[مشاهده متن کامل]

◀️We remain vigilant against theft
◀️a vigilant tourist/parent
◀️ Please stay vigilant and alert
تیز گیر - زرنگ - هشیار و مواظب - هواس جمع - چشم و گوش باز

:SYN
watchful - wakeful - attentive
👈🏿They kept a vigilant watch for the enemy
آگاه، حواس جمع
محتاط
آتش به اختیار
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ١٦)