vigilance

/ˈvɪdʒələns//ˈvɪdʒɪləns/

معنی: چالاکی، مواظبت، مراقبت، احتیاط، بیخوابی، شب زنده داری، امادگی، گوش بزنگی، کشیک
معانی دیگر: هشیاری، گوش به زنگی، ترصد، حراست، نگاهبانی

بررسی کلمه

اسم ( noun )
• : تعریف: a condition or quality of being alert and attentive; watchfulness.
مترادف: attentiveness, caution, watchfulness
مشابه: alertness, care, concern, heed, wariness

- Constant vigilance is the duty of the sentry.
[ترجمه گوگل] هوشیاری مستمر وظیفه نگهبان است
[ترجمه ترگمان] هشیاری مداوم وظیفه نگهبانی است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
- The nurse monitored the patient with vigilance.
[ترجمه گوگل] پرستار بیمار را با هوشیاری زیر نظر داشت
[ترجمه ترگمان] پرستار بیمار را با احتیاط معاینه کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

جمله های نمونه

1. constant vigilance against the spread of disease
مراقبت دائم در برابر گسترش بیماری

2. it is unsafe to relax our vigilance even for a moment
کاستن مراقبت ما حتی برای لحظه ای هم مخاطره آمیز است.

3. the only safety against theft is vigilance
یگانه ایمنی در مقابل سرقت هشیاری است.

4. The price of liberty is eternal vigilance.
[ترجمه گوگل]بهای آزادی هوشیاری ابدی است
[ترجمه ترگمان]بهای آزادی، مراقبت ابدی است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. You should exercise extra vigilance about locking your car properly.
[ترجمه گوگل]شما باید مراقب قفل کردن صحیح ماشین خود باشید
[ترجمه ترگمان]باید مراقب باشید که اتومبیل تان به درستی قفل شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. The birds cannot afford to relax their vigilance against predators.
[ترجمه گوگل]پرندگان نمی توانند هوشیاری خود را در برابر شکارچیان آرام کنند
[ترجمه ترگمان]این پرندگان نمی توانند هشیاری خود را نسبت به شکارچیان حفظ کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. We shouldn't relax our vigilance at any time.
[ترجمه گوگل]ما نباید هیچ وقت از هوشیاری خود کم کنیم
[ترجمه ترگمان]ما نباید در هر زمان هوشیاری خود را حفظ کنیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. We must maintain keen vigilance at all time.
[ترجمه گوگل]ما باید همیشه هوشیار باشیم
[ترجمه ترگمان]باید در تمام این مدت مراقب خود باشیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. Guaranteeing the safety of students requires continued vigilance on the part of teachers.
[ترجمه گوگل]تضمین ایمنی دانش آموزان مستلزم هوشیاری مستمر معلمان است
[ترجمه ترگمان]تضمین امنیت دانش آموزان نیازمند هشیاری مداوم در بخش معلمان است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. You cannot afford to relax your vigilance for a moment.
[ترجمه گوگل]نمی توانید لحظه ای هوشیاری خود را آرام کنید
[ترجمه ترگمان]شما نمی توانید یک لحظه هوشیاری خود را حفظ کنید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. She stressed the need for constant vigilance.
[ترجمه گوگل]او بر لزوم هوشیاری مداوم تاکید کرد
[ترجمه ترگمان]او بر نیاز به مراقبت مداوم تاکید کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. Here is another example of the need for vigilance when assessing usually well-intentioned accounts of distress.
[ترجمه گوگل]در اینجا مثال دیگری از نیاز به هوشیاری هنگام ارزیابی گزارش‌های معمولاً با نیت پریشانی وجود دارد
[ترجمه ترگمان]در اینجا یک مثال دیگر از نیاز به هوشیاری در هنگام ارزیابی دقیق و خوب اضطراب وجود دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. Nevertheless, extreme vigilance and monitoring are still needed each time a new product is sanctioned for release into the environment.
[ترجمه گوگل]با این وجود، هر بار که یک محصول جدید برای انتشار در محیط تحریم می شود، همچنان به هوشیاری و نظارت شدید نیاز است
[ترجمه ترگمان]با این حال، مراقبت و نظارت شدید همچنان به هر بار نیاز است که یک محصول جدید برای انتشار در محیط تصویب شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. We sighed with relief, congratulating our-selves on our vigilance.
[ترجمه گوگل]با آسودگی آهی کشیدیم و به خاطر هوشیاری خود به خودمان تبریک گفتیم
[ترجمه ترگمان]اهی ازسر آسودگی کشیدم، و به - خودمون در هشیاری خودمون تبریک می گفتیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

چالاکی (اسم)
agility, dexterity, legerity, adroitness, vivacity, pep, promptitude, vigilance

مواظبت (اسم)
care, assiduity, carefulness, tendance, vigilance

مراقبت (اسم)
attention, care, contemplation, tendance, vigilance, meditation, surveillance, watch, guarding, watchfulness, observation, concentration, look-out

احتیاط (اسم)
reserve, nicety, vigilance, reservation, caution, guard, precaution, prudence, discretion, forethought, circumspection

بیخوابی (اسم)
vigilance, insomnia, sleeplessness, vigil

شب زنده داری (اسم)
vigilance, vigil, wake, lucubration

امادگی (اسم)
susceptibility, penchant, preparation, vigilance, lurch, readiness, preparedness, tautness, predisposition

گوش بزنگی (اسم)
vigilance, lurch

کشیک (اسم)
standby, vigilance, watch, sentinel, picket, sentry

انگلیسی به انگلیسی

• state of being watchful and alert (especially to the possibility of danger)
vigilance is careful attention that you give to a situation, so that you notice any danger or trouble that there might be; a formal word.

پیشنهاد کاربران

گوش به زنگی. ترصد. هشیاری. بیداری
مثال:
eternal vigilance
گوش به زنگی و هوشیاری دائم
احتیاط - هوشیاری - گوش به زنگی - جمع کردن هواس نسبت به خطرات
🔴 the action or state of keeping careful watch for possible danger or difficulties
◀️ A lifetime of Vigilance ended in one moment of Distraction : گوش به زنگی عمرانه در یک لحظه هواس پرتی به اتمام رسید
...
[مشاهده متن کامل]

◀️ security duties that demand long hours of vigilance
🏷️ SIMILAR 🏷️
watchfulness / careful observation / surveillance
attentiveness / attention / alertness / hypervigilance
guardedness / carefulness / care / caution / Wariness
cautiousness / chariness / circumspection / prudence
heedfulness / heed / mindfulness
🏷️ OPPOSITE 🏷️
inattentiveness

⁦✔️⁩هوشیاری
Ex: Emergency brake by automatic vigilance
گوش به زنگ بودن
مترصد چیزی بودن
هوشیاری
هوشیاری
مراقبت

بپرس