vigil

/ˈvɪdʒəl//ˈvɪdʒɪl/

معنی: بیخوابی، شب زنده داری، احیا، دعای شب
معانی دیگر: (به ویژه برای دعا و غیره) شب زنده داری، بیدارمانی، شب پایی

بررسی کلمه

اسم ( noun )
(1) تعریف: a watch or period of surveillance, esp. one kept during normal sleeping hours.
مشابه: watch

- She kept her vigil at her mother's bedside until early morning.
[ترجمه گوگل] او تا صبح بر بالین مادرش بیدار بود
[ترجمه ترگمان] او او را تا صبح زود در کنار تخت مادرش نگه داشت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(2) تعریف: the eve of a religious festival, a watch kept then, or a devotional service held during this period.

- Her parents made her attend both the Easter Vigil and the subsequent Sunday mass every year.
[ترجمه گوگل] پدر و مادرش او را مجبور کردند که هر سال هم در مراسم عید پاک و هم در مراسم عید پاک یکشنبه بعدی شرکت کند
[ترجمه ترگمان] پدر و مادرش هر سال در مراسم عید پاک و مراسم روزه ای یکشنبه بعدی شرکت کردند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

جمله های نمونه

1. His parents kept vigil beside his bed for weeks before he died.
[ترجمه گوگل]والدینش هفته ها قبل از مرگ او در کنار تخت او بیدار بودند
[ترجمه ترگمان]پدر و مادرش هفته ها قبل از مرگ کنار تختش کشیک می دادند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. Eva and Paul kept a constant vigil by their daughter's hospital bedside.
[ترجمه گوگل]ایوا و پل در کنار تخت بیمارستان دخترشان بیدار ماندند
[ترجمه ترگمان]اوا و پل مدام مراقب بالین دخترشان بودند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. Protesters are holding a twenty-four hour vigil outside the socialist party headquarters.
[ترجمه گوگل]معترضان در خارج از مقر حزب سوسیالیست به مدت 24 ساعت بیداری می کنند
[ترجمه ترگمان]معترضان بیست و چهار ساعت شب زنده داری به خارج از مقر حزب سوسیالیست را برگزار می کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. The family are keeping a bedside vigil on her until she regains consciousness.
[ترجمه گوگل]خانواده تا زمانی که او به هوش بیاید در کنار بالین او بیدار هستند
[ترجمه ترگمان]خانواده باید تا زمانی که هوشیاریش رو بدست بیاره، مراقبش باشن
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. She kept a vigil at Patrick's bedside.
[ترجمه گوگل]او بر بالین پاتریک بیدار بود
[ترجمه ترگمان] اون در کنار تخت \"پاتریک\" نگهبانی می داد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. She kept vigil at the bedside of her critically ill son.
[ترجمه گوگل]او در کنار بالین پسرش که به شدت بیمار بود هوشیار بود
[ترجمه ترگمان]او به مراقبت از پسر بیمار در کنار تخت او مشغول بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. They've rescheduled the vigil for February 14th.
[ترجمه گوگل]آنها مراسم بیداری را برای 14 فوریه موکول کرده اند
[ترجمه ترگمان]آن ها مراسم احیا را برای ۱۴ فوریه برنامه ریزی کرده اند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. His parents kept a round-the-clock vigil at his bedside.
[ترجمه گوگل]پدر و مادرش شبانه روز بر بالین او بیدار بودند
[ترجمه ترگمان]پدر و مادرش در کنار تختش نگهبانی می دادند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. 2000 demonstrators held a candlelit vigil outside the embassy.
[ترجمه گوگل]2000 تظاهرکننده بیرون از سفارت با روشن شدن شمع بیداری کردند
[ترجمه ترگمان]تظاهرکنندگان ۲۰۰۰ نفر از شمع های روشن را در بیرون سفارت نگهداری کردند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. He told the gatekeeper to keep vigil.
[ترجمه گوگل]او به دروازه بان گفت که هوشیار باشد
[ترجمه ترگمان]به نگهبان دروازه گفت که به شب زنده داری ادامه بده
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. For three nights, the shepherd maintained his lonely vigil.
[ترجمه گوگل]سه شب چوپان بیدار ماند
[ترجمه ترگمان]پس از سه شب چوپان خود را برای شب زنده داری تنها نگه داشت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. a jittery vigil in the dark.
[ترجمه گوگل]هوشیاری پریشان در تاریکی
[ترجمه ترگمان]یک شب زنده داری وحشت زده در تاریکی
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. Protesters held a candlelit vigil against the war.
[ترجمه گوگل]معترضان با روشن شدن شمع علیه جنگ بیداری کردند
[ترجمه ترگمان]معترضین شمع های روشن و روشن را در مقابل جنگ تشکیل دادند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. Students held a candlelit vigil against the war.
[ترجمه گوگل]دانش آموزان در برابر جنگ شمع روشنی برگزار کردند
[ترجمه ترگمان]دانش آموزان شمع های روشن و روشن را در مقابل جنگ تشکیل می دادند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. The dog kept vigil over his sleeping master.
[ترجمه گوگل]سگ مراقب ارباب خوابیده خود بود
[ترجمه ترگمان]سگ به شب زنده داری بر سر استاد خواب رفته بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

بیخوابی (اسم)
vigilance, insomnia, sleeplessness, vigil

شب زنده داری (اسم)
vigilance, vigil, wake, lucubration

احیا (اسم)
reduction, revival, vivification, vigil, resurrection, reclamation, resuscitation

دعای شب (اسم)
vigil

انگلیسی به انگلیسی

• period of wakefulness during the night (particularly for the purpose of watching or guarding); time of prayer on the eve of a religious holiday
a vigil is a period of time when you remain quietly in a place, especially at night, for example because you are praying or are making a political protest.

پیشنهاد کاربران

۱ - شب بیداری به منظور
الف: عبادت
ب: مراقبت و نگهداری از بیمار
ج: نگهبانی دادن و گشت شبانه
۲ - نوعی اعتراض سیاسی که شب هنگام و در سکوت با روشن کردن شمع و نور انجام می شه
شب زنده داری، احیا، دعای شب
مثال:
Indeed your lord knows that you stand vigil for nearly two thirds of the night
براستی خدا می داند که تو نزدیک به دو سوم شب را به شب زنده داری و احیا بر می خیزی.
�إِنَّ رَبَّکَ یَعْلَمُ أَنَّکَ تَقُومُ أَدْنَی مِنْ ثُلُثَیِ اللَّیْلِ�
بزرگداشت ، شب بیداری ، یاد
مراسم یاد بود
an act of staying awake, especially at night, in order to be with a person who is very ill or dying, or to make a protest, or to pray
شب زنده داری برای کسی که خیلی مریض است یا در حال موت است یا به عنوان یک نوع اعتراض یا برای دعا کردن
...
[مشاهده متن کامل]

His parents kept vigil beside his bed for weeks before he died
Supporters of the peace movement held an all - night candlelit vigil outside the cathedral
A candlelight vigil on the steps of the courthouse was held to protest the verdict in this trial

منابع• https://dictionary.cambridge.org/dictionary/english/vigil
مراقبت از بیمار در طول شب ( شب مراقبتی )
شَبپا.
1. یادبودشبانه با شمع روشن کردن
2. مراقبت یا حاضر بودن بر بالین کسی
اعتراض و تظاهرات شبانه
اعتکاف، بست نشینی
تحصن . . .
شمع روشن کردن، به منظور عزا داری شمع روشن کردن ( شام غریبان گرفتن )
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ١٢)

بپرس