1. her views do not correspond with reality
نظریات او با واقعیت همخوانی ندارد.
2. the views of the right wing predominate within the party
نظریات جناح راست در حزب حاکم شده است.
3. the insular views of the natives
عقاید کوته بینانه ی بومیان
4. their political views are diametrically opposed
عقاید سیاسی آنها کاملا ضد یکدیگرند.
5. he aired his views
او نظریات خود را بروز داد.
6. he presented his views in a brief minute
او نظریات خود را در یادداشت مختصری ارائه داد.
7. she has strong views on raising children
در مورد بارآوردن بچه عقاید افراطی دارد.
8. to express one's views
نظریات خود را بیان کردن
9. to have large views on a subject
درباره ی مطلبی اندیشه های گسترده داشتن
10. to incorporate various views in one article
اندیشه های مختلفی را در یک مقاله تلفیق کردن
11. he stubbornly maintained his views
او با سرسختی روی عقاید خود ایستادگی کرد.
12. he summed up his views in a few words
نظریات خود را در چند کلمه خلاصه کرد.
13. he tends towards extreme views
او نسبت به عقاید افراطی گرایش دارد.
14. she has very decided views on abortion
او درباره ی سقط جنین عقاید قاطعی دارد.
15. the polarity of their views
تضاد عقاید آنها
16. he and i hold opposite views on this issue
در این باره او و من عقاید متضادی داریم.
17. his discoveries have modified my views on the origin of the universe
کشفیات او نظر من را درباره ی آغاز جهان تغییر داده است.
18. in a democracy, various political views are tolerated
در یک دمکراسی عقاید مختلف سیاسی جایز شمرده می شود.
19. the bipolarity of the political views of the two brothers
مخالفت عقاید سیاسی آن دو برادر
20. the dissemination of leftist political views
اشاعه ی نظریات سیاسی (دست) چپی
21. the general temper of his views
گرایش کلی افکار او
22. the repugnance between his religious views and his poetry
ناهمخوانی عقاید مذهبی او با اشعارش
23. the two brothers had differing views on politics
آن دو برادر در سیاست اختلاف نظر داشتند.
24. age has helped moderate his political views
سالخوردگی باعث تعدیل دیدگاه های سیاسی او شده است.
25. education and foreign travel broadened his views
تحصیل و سفر به خارج فکرش را باز کرد.
26. he invited me to give my views
از من خواست که نظرم را بگویم.
27. the story is tinted with leftist views
داستان با نظریات دست چپی چاشنی شده است.
28. the two brothers hold polar religious views
آن دو برادر عقاید مذهبی متضادی دارند.
29. he is very fickle in his political views
او در عقاید سیاسی خود بسیار دمدمی است.
30. over the many years, he narrowed his views on education
در طی سالیان دراز عقاید خود را درباره آموزش و پرورش محدود کرد.
31. he is unlikely to veer from his wife's views
بعید است که او از عقاید زنش عدول کند.
32. the citizens have the right to express their views freely
شهروندان حق دارند عقاید خود را آزادانه بیان کنند.
33. he studied the problem with detachment and gave his views
او مسئله را با بی طرفی (بی گرایشی) بررسی کرد و نظر خود را داد.
34. there are more similarities than differences between our political views
بین عقاید سیاسی ما بیشتر شباهت وجود دارد تا تفاوت.
35. a husband and wife who have discordant political and religious views
زن و شوهری که عقاید مذهبی و سیاسی آنان همخوانی ندارد
36. party members were not expected to ventilate their own personal views
از اعضای حزب انتظار نداشتند که عقاید شخصی خودشان را علنی کنند.
37. i take a dim view of those who want to impose thier views on others
من به کسانی که می خواهند عقاید خود را به دیگران تحمیل کنند با بدبینی می نگرم.