viewpoint

/ˈvjuːˈpɔɪnt//ˈvjuːpoɪnt/

معنی: نظر، دیدگاه، عقیده، دید، لحاظ، نظریه، نقطه نظر
معانی دیگر: نقطه نظر، دیدگاه، نظر، لحاظ، نظریه، عقیده

بررسی کلمه

اسم ( noun )
(1) تعریف: a place or spot that allows a particular range of sight.
مترادف: vantage
مشابه: outlook, perspective, promontory, prospect, view, vista

- From this viewpoint, you can see the ocean.
[ترجمه گوگل] از این منظر می توانید اقیانوس را ببینید
[ترجمه ترگمان] از این دیدگاه، شما می توانید اقیانوس را ببینید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(2) تعریف: an opinion.
مترادف: attitude, opinion, point of view, view
مشابه: angle, idea, notion, perspective, position, slant, stance, standpoint

- This book represents a variety of viewpoints on the Iraq War.
[ترجمه گوگل] این کتاب بیانگر دیدگاه‌های گوناگون در مورد جنگ عراق است
[ترجمه ترگمان] این کتاب نشان دهنده انواع نقطه نظرات در مورد جنگ عراق است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

جمله های نمونه

1. from the viewpoint of . . .
از دیدگاه . . . ،از نظر . . .

2. I look at this problem from a different viewpoint.
[ترجمه امیر] من از زاویه دیگری ب این مساله مینگرم
|
[ترجمه گوگل]من از دیدگاه دیگری به این مشکل نگاه می کنم
[ترجمه ترگمان]من از دیدگاه متفاوتی به این مساله نگاه می کنم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. Most scientists would probably lean toward this viewpoint.
[ترجمه گوگل]اکثر دانشمندان احتمالاً به این دیدگاه تمایل دارند
[ترجمه ترگمان]بیشتر دانشمندان احتمالا به این دیدگاه تکیه خواهند کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. The novel is shown from the girl's viewpoint.
[ترجمه گوگل]رمان از دید دختر نمایش داده می شود
[ترجمه ترگمان]این رمان از دیدگاه دختر نشان داده می شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. Try and think of it from the child's viewpoint.
[ترجمه گوگل]سعی کنید از دیدگاه کودک به آن فکر کنید
[ترجمه ترگمان]سعی کنید از دیدگاه کودک به آن فکر کنید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. The viewpoint by the side of the road gave us a stunning panorama of the whole valley.
[ترجمه گوگل]منظره کنار جاده منظره ای خیره کننده از کل دره به ما می داد
[ترجمه ترگمان]دیدگاه کنار جاده به ما یک چشم انداز خیره کننده از کل دره داد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. I understand her viewpoint, but do not share it.
[ترجمه گوگل]من دیدگاه او را درک می کنم، اما آن را به اشتراک نمی گذارم
[ترجمه ترگمان]من دیدگاه او را درک می کنم، اما آن را تقسیم نمی کنم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. He had an attractive singularity of viewpoint.
[ترجمه گوگل]او از دیدگاه منحصر به فرد جذابی برخوردار بود
[ترجمه ترگمان]نقطه ضعفی جذاب داشت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. The islands were important from the viewpoint of American security.
[ترجمه گوگل]این جزایر از نظر امنیت آمریکا مهم بودند
[ترجمه ترگمان]این جزایر از دیدگاه امنیت آمریکا مهم بودند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. Try looking at things from a different viewpoint.
[ترجمه گوگل]سعی کنید از منظر دیگری به مسائل نگاه کنید
[ترجمه ترگمان]سعی کنید از دید متفاوتی به چیزها نگاه کنید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. From an ecological viewpoint, the motorway has been a disaster.
[ترجمه گوگل]از منظر زیست محیطی، بزرگراه یک فاجعه بوده است
[ترجمه ترگمان]از دیدگاه اکولوژیکی، بزرگراه به یک فاجعه تبدیل شده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. She will have her own viewpoint on the matter.
[ترجمه گوگل]او دیدگاه خود را در این مورد خواهد داشت
[ترجمه ترگمان]او دیدگاه خود را در مورد این موضوع خواهد داشت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. From the viewpoint of teachers, there has been a great increase in work.
[ترجمه گوگل]از دیدگاه معلمان، کار افزایش زیادی داشته است
[ترجمه ترگمان]از دیدگاه معلمان، افزایش زیادی در کار صورت گرفته است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. He always takes the opposite viewpoint to the rest of the group.
[ترجمه گوگل]او همیشه دیدگاه مخالف بقیه گروه را دارد
[ترجمه ترگمان]او همیشه نقطه مقابل را به بقیه گروه می برد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

نظر (اسم)
sight, verdict, view, advice, regard, opinion, look, viewpoint, thought, slant, discretion, observation, gander, esteem, ken, waff

دیدگاه (اسم)
sight, viewpoint, beacon, point of view, standpoint, peephole, look-out, peep sight

عقیده (اسم)
impression, say, view, judgment, opinion, viewpoint, faith, belief, thought, notion, conception, estimation, review, credo, conviction, tenet, creed

دید (اسم)
vision, sight, eyesight, view, viewpoint, perspective, point of view, seeing, visibility, look-out

لحاظ (اسم)
light, viewpoint, perspective, phase

نظریه (اسم)
view, opinion, viewpoint, notion, point of view, recommendation, outlook, look-out, theory

نقطه نظر (اسم)
viewpoint, point of view, standpoint

تخصصی

[زمین شناسی] لحاظ،دیدگاه ،نظریه ،عقیده، قسمت از پیش تعیین شده ناحیه نمایش.
[ریاضیات] نقطه ی دید، نقطه نظر، دیدگاه
[برق و الکترونیک] نقطه نظر

انگلیسی به انگلیسی

• point of view, standpoint, position; observation point
someone's viewpoint is the way that they think about things in general or about a particular thing.
a viewpoint is also a place from which you can get a good view of something.

پیشنهاد کاربران

مثال:
Today, I would like to share a few words with you from the viewpoint of Imam [Khomeini] regarding two important issues that have taken place since June of last year.
امروز می خواهم چند کلامی از دیدگاه ها و نقطه نظرهای امام خمینی را با شما درمیان بگذارم درباره دو موضوع مهم که از ماه ژوئن سال گذشته اتفاق افتاده است.
...
[مشاهده متن کامل]

1 ) نقطه نظر
2 ) نظرگاه
منظر
یکی ازمعنی هاش میشه نقطه ای که ویو و منظره خوبی داره . مثل بعضی از نقاط کوه که واسه عکس انداختن مناسبه
زاویه ی دید
دیدگاه
A position giving a good view.
) نقطه نظر
مثال: i do try to put over our viewpoint.

بپرس