victims


معنی: تلفات

جمله های نمونه

1. the civilian victims of the bombing
قربانیان غیرنظامی بمباران

2. people helped the victims with donations of money and jewelry
مردم با دادن پول و جواهرات به آسیب دیدگان کمک کردند.

3. they were the victims of their commander's strange humors
آنها قربانیان هوس های عجیب و غریب فرمانده خود بودند.

4. to raise money for quake victims
برای زلزله زدگان پول جمع کردن

5. germany is still paying indemnity to some victims of nazism
آلمان هنوز هم به برخی از قربانیان نازی ها خسارت می پردازد.

6. parcels of food and medicine for earthquake victims
بسته های دارو و خوراک برای زلزله زدگان

7. the governor appealed for help for earthquake victims
فرماندار برای زلزله زدگان درخواست کمک فوری کرد.

8. they collected a purse to help the flood victims
آنها برای کمک به سیل زدگان پول جمع کردند.

مترادف ها

تلفات (اسم)
casualties, losses, fatality, victims

پیشنهاد کاربران

مبتلایان
a person or thing that is hurt, damaged, orkilled by someone or something
قربانیان

بپرس