victimise

جمله های نمونه

1. If he resigns or takes early retirement, he could be victimising himself while his boss gets away with it.
[ترجمه گوگل]اگر او استعفا دهد یا بازنشسته شود، ممکن است خودش را قربانی کند در حالی که رئیسش از آن دور می شود
[ترجمه ترگمان]اگر او استعفا دهد یا زود بازنشسته شود، می تواند خودش را قربانی کند در حالی که رئیسش با آن فرار می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. Don't victimise the weak.
[ترجمه گوگل]افراد ضعیف را قربانی نکنید
[ترجمه ترگمان]احساس ضعف نکن
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. As many as 30m children are victimised by traffickers, largely with impunity.
[ترجمه گوگل]بیش از 30 میلیون کودک توسط قاچاقچیان قربانی می‌شوند که عمدتاً مصون از مجازات هستند
[ترجمه ترگمان]تا حدود ۳۰ میلیون کودک قربانی قاچاقچیان می شوند، عمدتا با معافیت از مجازات
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. Third, recognise that the moment you lose your positive attitude you are victimising yourself.
[ترجمه گوگل]سوم، درک کنید که لحظه ای که نگرش مثبت خود را از دست می دهید، خود را قربانی می کنید
[ترجمه ترگمان]سوم، تشخیص دهید که لحظه ای که نگرش مثبت خود را از دست می دهید، خود را قربانی می کنید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. There are many ways to victimise someone or something. Just calling someone names is a form of victimisation .
[ترجمه گوگل]راه های زیادی برای قربانی کردن کسی یا چیزی وجود دارد فقط نام بردن از کسی نوعی قربانی شدن است
[ترجمه ترگمان]راه های زیادی برای پیدا کردن یه نفر یا همچین چیزی هست فقط زنگ زدن به یه نفر یه اسم \"victimisation\" - ه
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. While she became a beacon for the oppressed and victimised during the Suharto regime, she has done little since taking office.
[ترجمه گوگل]در حالی که او چراغ راه ستمدیدگان و قربانیان رژیم سوهارتو شد، از زمان تصدی این مقام، کاری انجام نداده است
[ترجمه ترگمان]در حالی که او چراغی برای the و قربانی رژیم سوهارتو شده است، او از زمان تصدی پست کمی کار کرده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. In particular, you may gain the impression that you are being victimised because of what you are, rather than because of who you are.
[ترجمه گوگل]به طور خاص، ممکن است این تصور را به دست آورید که به خاطر چیزی که هستید قربانی می شوید، نه به خاطر شخصیتی که هستید
[ترجمه ترگمان]به طور خاص، ممکن است این تصور را به دست آورید که به خاطر چیزی که هستید قربانی شده اید، نه به خاطر اینکه شما چه کسی هستید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. Several members of the prison staff said they expected to be victimised for helping to form the union.
[ترجمه گوگل]چند تن از کارکنان زندان گفتند که انتظار دارند به خاطر کمک به تشکیل اتحادیه قربانی شوند
[ترجمه ترگمان]چندین تن از کارکنان زندان گفتند که انتظار دارند قربانی شوند تا به تشکیل اتحادیه کمک کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. We must recognise that they are getting a raw deal and are being victimised by the Government.
[ترجمه گوگل]ما باید بدانیم که آنها در حال معامله خام هستند و توسط دولت قربانی می شوند
[ترجمه ترگمان]ما باید درک کنیم که آن ها یک معامله خام هستند و توسط دولت قربانی می شوند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. Now the capital's leaders have promised to eradicate the city's 60, 000 beggars: a mission that experts fear will victimise the most vulnerable.
[ترجمه گوگل]اکنون رهبران پایتخت قول داده اند 60000 گدای شهر را ریشه کن کنند: ماموریتی که کارشناسان نگرانند آسیب پذیرترین افراد را قربانی کند
[ترجمه ترگمان]در حال حاضر رهبران پایتخت قول داده اند که ۶۰ هزار گدا شهر را از بین ببرند: ماموریتی که متخصصان از آن می ترسند که بیش ترین آسیب پذیری را از بین ببرند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

انگلیسی به انگلیسی

• discriminate against, exploit, persecute; make a victim of; cheat, swindle; slay as or like a sacrificial victim; punish unfairly (also victimize)

پیشنهاد کاربران

↩️ دوستان لطفاً به این توضیحات خوب دقت کنید:
📋 در زبان انگلیسی یک root word داریم به اسم vict/vinc
📌 این ریشه، معادل "win" و "conquer" می باشد؛ بنابراین کلماتی که این ریشه را در خود داشته باشند، به "win" یا "conquer" مربوط هستند.
...
[مشاهده متن کامل]

📂 مثال:
🔘 victory: the act of ‘winning’ or conquering
🔘 victorious: having achieved a ‘win’ or conquest
🔘 victor: one who ‘wins’ or conquers
🔘 convince: to ‘conquer’ someone's doubts or persuade them
🔘 invincible: unable to be ‘conquered’ or defeated
🔘 evict: to ‘conquer’ and force someone out of a place
🔘 convict: to ‘conquer’ in a court of law by proving guilt
🔘 vindicate: to ‘conquer’ accusations and prove innocence
🔘 vanquish: to completely ‘conquer’ an opponent
🔘 evincible: able to be ‘conquered’ or proven
🔘 victim: one who is ‘conquered’ or harmed by a force
🔘 conviction: a firmly held belief that has ‘conquered’ doubt
🔘 province: an area ‘conquered’ and governed by an authority
🔘 invincibility: the quality of being unable to be ‘conquered’
🔘 victimize: to treat someone as though they have been ‘conquered’ or oppressed

🔍 دوستان مشتقات ( derivatives ) این کلمه اینها هستند:
✅ فعل ( verb ) : victimize
✅️ اسم ( noun ) : victim / victimization / victimology / victimizer
✅️ صفت ( adjective ) : victimless
✅️ قید ( adverb ) : _
قربانی کردن
تعدی

بپرس