victimisation

جمله های نمونه

1. Doing nothing when you know that the victimisation process is operating is not good enough.
[ترجمه گوگل]هیچ کاری انجام ندهید وقتی می دانید که فرآیند قربانی شدن به اندازه کافی خوب نیست
[ترجمه ترگمان]انجام هیچ کاری زمانی که شما می دانید فرآیند victimisation به اندازه کافی خوب نیست
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. This project will analyse multiple victimisation using statistical modelling techniques.
[ترجمه گوگل]این پروژه با استفاده از تکنیک های مدل سازی آماری قربانی شدن چندگانه را تجزیه و تحلیل می کند
[ترجمه ترگمان]این پروژه چندین victimisation را با استفاده از تکنیک های مدل سازی آماری تحلیل خواهد کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. Issues of power, dominance and victimisation are shared concerns of the peace movement, human and animal rights movements and humane educators.
[ترجمه گوگل]مسائل مربوط به قدرت، تسلط و قربانی شدن نگرانی های مشترک جنبش صلح، جنبش های حقوق بشر و حیوانات و مربیان انسانی است
[ترجمه ترگمان]مسائل قدرت، تسلط و victimisation نگرانی های مشترک جنبش های صلح، جنبش های حقوق بشر و حیوانات و مربیان انسانی هستند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. Although Mr Allawi has complained about harassment and victimisation of his followers by forces loyal to his chief rival –the incumbent Prime Minister Nuri al-Maliki.
[ترجمه گوگل]اگرچه آقای علاوی از آزار و اذیت و قربانی شدن پیروانش توسط نیروهای وفادار به رقیب اصلی خود -نوری المالکی، نخست وزیر فعلی شکایت کرده است
[ترجمه ترگمان]اگرچه آقای علاوی نسبت به آزار و اذیت پیروان خود توسط نیروهای وفادار به رقیب اصلی اش، نوری مالکی، شکایت کرده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. Mr Rodgers says victimisation is a no - go area.
[ترجمه گوگل]آقای راجرز می‌گوید قربانی کردن یک منطقه ممنوعه است
[ترجمه ترگمان]آقای Rodgers می گوید victimisation یک منطقه no است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. The rich ethnic mix gave massive scope for discontent, disruption[sentence dictionary], tension and victimisation.
[ترجمه گوگل]ترکیب قومی غنی، فضای وسیعی برای نارضایتی، اختلال [فرهنگ جمله]، تنش و قربانی شدن ایجاد کرد
[ترجمه ترگمان]ترکیب نژادی غنی، دامنه گسترده ای را برای نارضایتی، اختلال [ فرهنگ لغت [ جمله ]، تنش و victimisation ایجاد کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. It has widespread support in the House as far as it goes, but missing is legislation to protect against victimisation.
[ترجمه گوگل]تا جایی که می‌شود از حمایت گسترده‌ای در مجلس برخوردار است، اما قوانینی برای محافظت در برابر قربانی شدن وجود ندارد
[ترجمه ترگمان]این کشور تا آنجا که پیش می رود از حمایت گسترده ای در مجلس برخوردار است، اما از دست دادن قانونی برای محافظت در برابر victimisation وجود ندارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. For many scientists the case symbolises what they see as the unfair victimisation of the scientific community by those seeking to preserve natural environments at any cost.
[ترجمه گوگل]برای بسیاری از دانشمندان این مورد نماد چیزی است که آنها آن را قربانی ناعادلانه جامعه علمی توسط کسانی می دانند که به دنبال حفظ محیط های طبیعی به هر قیمتی هستند
[ترجمه ترگمان]برای بسیاری از دانشمندان، این مورد چیزی است که آن ها به عنوان victimisation ناعادلانه جامعه علمی به وسیله کسانی که به دنبال حفظ محیط زیست طبیعی به هر قیمتی هستند، می دانند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. Among people under 30, who make up 70% of the population, anger at what they call la hogra, a sense of victimisation due to the government's neglect and contempt, could turn explosive.
[ترجمه گوگل]در میان افراد زیر 30 سال که 70 درصد جمعیت را تشکیل می‌دهند، خشم از آنچه لا هوگرا می‌نامند، احساس قربانی شدن به دلیل بی‌توجهی و تحقیر دولت، می‌تواند انفجاری شود
[ترجمه ترگمان]در میان افراد زیر ۳۰ سال که ۷۰ درصد جمعیت را تشکیل می دهند، خشم نسبت به آنچه که به آن hogra می گویند، حس of به خاطر بی توجهی و تحقیر دولت می تواند منجر به انفجار شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. For over a decade, the government publicised Sderot as the prime example of the victimisation of Israelis by Palestinians firing rockets.
[ترجمه گوگل]برای بیش از یک دهه، دولت Sderot را به عنوان نمونه بارز قربانی شدن اسرائیلی‌ها توسط فلسطینی‌ها به نمایش گذاشت
[ترجمه ترگمان]برای بیش از یک دهه، دولت Sderot را به عنوان نمونه اصلی of اسرائیلی ها از سوی فلسطینیان پرتاب کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. There are many ways to victimise someone or something. Just calling someone names is a form of victimisation .
[ترجمه گوگل]راه های زیادی برای قربانی کردن کسی یا چیزی وجود دارد فقط نام بردن از کسی نوعی قربانی شدن است
[ترجمه ترگمان]راه های زیادی برای پیدا کردن یه نفر یا همچین چیزی هست فقط زنگ زدن به یه نفر یه اسم \"victimisation\" - ه
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. Poor mental health in gay populations is partly due to societal stigma and victimisation.
[ترجمه گوگل]سلامت روانی ضعیف در جمعیت همجنس گرایان تا حدودی به دلیل انگ اجتماعی و قربانی شدن است
[ترجمه ترگمان]سلامت روانی ضعیف در جمعیت های همجنس گرا تا حدودی به خاطر ننگ اجتماعی و victimisation اجتماعی است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

انگلیسی به انگلیسی

• becoming a victim; damaging; punishing (alternate spelling for victimization)

پیشنهاد کاربران

🔍 دوستان مشتقات ( derivatives ) این کلمه اینها هستند:
✅ فعل ( verb ) : victimize
✅️ اسم ( noun ) : victim / victimization / victimology / victimizer
✅️ صفت ( adjective ) : victimless
✅️ قید ( adverb ) : _
قربانی سازی

بپرس