vicinal

/ˈvɪsənl//ˈvɪsɪnəl/

معنی: نزدیک، مجاور، همسایه، پیوسته، اهل محل، در همسایگی
معانی دیگر: در نزدیکی

جمله های نمونه

1. The parameter's determination of Gaussian vicinal function is proposed to be modified, based on the maximum likelihood criterion.
[ترجمه گوگل]تعیین پارامتر تابع همسایگی گاوسی پیشنهاد شده است که بر اساس معیار حداکثر درستنمایی اصلاح شود
[ترجمه ترگمان]تعیین پارامتر تابع vicinal گاوسی پیشنهاد شده است تا براساس معیار حداکثر احتمال اصلاح شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. The product contained low levels of the vicinal deketone. With this fermentation process, we get a new type of wheat beer with flavour different to that of ordinary barley beer.
[ترجمه گوگل]این محصول حاوی سطوح پایینی از دکتون همسایگی بود با این فرآیند تخمیر، نوع جدیدی از ماءالشعیر گندم با طعمی متفاوت با آبجوی معمولی جو به دست می‌آید
[ترجمه ترگمان]این محصول حاوی سطوح پایین of vicinal بود با این فرآیند تخمیر، ما نوع جدیدی از آبجوی جو را با طعم آبجو معمولی جو به دست می آوریم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. Vicinal diol can be effectively translated into azelaic acid and the corresponding dicarboxylic acid monomethyl ester.
[ترجمه گوگل]دیول ویسینال را می توان به طور موثر به آزلائیک اسید و مونومتیل استر اسید دی کربوکسیلیک مربوطه ترجمه کرد
[ترجمه ترگمان]دی آل دی نیز می تواند به طور موثر به azelaic اسید و دی کربوکسیلیک اسید مربوطه monomethyl استر ترجمه شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. Designers should integrate vicinal practice with the design of Distribution Automation System, and create a optimum project during the system design.
[ترجمه گوگل]طراحان باید تمرین همسایگی را با طراحی سیستم اتوماسیون توزیع ادغام کنند و یک پروژه بهینه را در طول طراحی سیستم ایجاد کنند
[ترجمه ترگمان]طراحان باید تمرینات vicinal را با طراحی سیستم اتوماسیون توزیع یکپارچه کرده و یک پروژه بهینه در طول طراحی سیستم ایجاد کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. Korea in building Zhuanghe Port, its construction will drive the economy development of Zhuanghe City and the vicinal cities observably, so much as trade communications with Japan and Korea.
[ترجمه گوگل]کره در ساخت بندر Zhuanghe، ساخت آن باعث توسعه اقتصادی شهر Zhuanghe و شهرهای مجاور آن به اندازه ارتباطات تجاری با ژاپن و کره خواهد شد
[ترجمه ترگمان]در ساخت بندر Zhuanghe، ساخت این کارخانه توسعه اقتصادی شهر Zhuanghe و شهره ای vicinal observably را به خود اختصاص خواهد داد، به گونه ای که ارتباطات تجاری با ژاپن و کره
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. Mining exploitation is one of the important resources of heavy metals pollution, heavy metals from mining activity migrate with surface runoff easily and pollute vicinal river.
[ترجمه گوگل]بهره برداری از معادن یکی از منابع مهم آلودگی فلزات سنگین است، فلزات سنگین حاصل از فعالیت معدنی با رواناب سطحی به راحتی مهاجرت می کنند و رودخانه مجاور را آلوده می کنند
[ترجمه ترگمان]استخراج معدن یکی از منابع مهم آلودگی فلزات سنگین است، فلزات سنگین از فعالیت معدنی به آسانی با رواناب سطحی مهاجرت می کنند و رودخانه vicinal را آلوده می کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. The process of this method is relatively complicated, its advantage is vicinal diol's total selectivity reached 85%, when the conversion rate of unsaturated fatty acid methyl ester was 98%.
[ترجمه گوگل]فرآیند این روش نسبتاً پیچیده است، مزیت آن این است که گزینش پذیری کلی دیول همسایه به 85٪ رسیده است، زمانی که نرخ تبدیل متیل استر اسید چرب غیراشباع 98٪ بود
[ترجمه ترگمان]فرآیند این روش نسبتا پیچیده است، مزیت آن این است که گزینش کل ۴ - دیول به ۸۵ % رسیده است هنگامی که نرخ تبدیل اسید چرب اشباع نشده، متیل استر برابر با ۹۸ % بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. Seven major methods and their reaction characteristics for the synthesis of primary vicinal diamines starting from epoxides, and alkenes etc.
[ترجمه گوگل]هفت روش اصلی و ویژگی های واکنش آنها برای سنتز دی آمین های همسایه اولیه که از اپوکسیدها و آلکن ها و غیره شروع می شود
[ترجمه ترگمان]هفت روش عمده و مشخصه های واکنش آن ها برای سنتز of اولیه diamines از epoxides، و آلکن ها و غیره
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. The chemical engineering has developed into such a stage that it is integrating with basic disciplines and interacting and crossing with its vicinal branches of science.
[ترجمه گوگل]مهندسی شیمی به مرحله‌ای تبدیل شده است که با رشته‌های پایه ادغام می‌شود و با شاخه‌های علوم نزدیک خود تعامل و تلاقی می‌کند
[ترجمه ترگمان]مهندسی شیمی به گونه ای توسعه یافته است که با رشته های پایه و تعامل با شاخه های vicinal علم ترکیب می شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. However, the real crystal surface is far from being like that. The vicinal surfaces of a crystal consist of step structure, which directly affects the chemical and physical process on the surface.
[ترجمه گوگل]با این حال، سطح کریستال واقعی به دور از آن است سطوح مجاور یک کریستال از ساختار پله ای تشکیل شده است که مستقیماً بر فرآیند شیمیایی و فیزیکی روی سطح تأثیر می گذارد
[ترجمه ترگمان]با این حال، سطح واقعی کریستال از این گونه است سطوح vicinal یک کریستال از ساختار مرحله ای تشکیل شده است که مستقیما بر فرآیند شیمیایی و فیزیکی روی سطح تاثیر می گذارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. A rapid and reliable analytical method for the detection of diacetyl and other vicinal Diketones in beer was described.
[ترجمه گوگل]یک روش تحلیلی سریع و قابل اعتماد برای تشخیص دی استیل و سایر دیکتون‌های همسایه در آبجو شرح داده شد
[ترجمه ترگمان]یک روش تحلیلی سریع و قابل اطمینان برای تشخیص diacetyl و دیگر vicinal diketones در آبجو شرح داده شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. Osmuim-catalyzed asymmetric dihydroxylation reaction (AD reaction) of olefins, with cinchona alkaloid derivatives as chiral ligands, is the most effective method to obtain chiral vicinal diols.
[ترجمه گوگل]واکنش دی هیدروکسیلاسیون نامتقارن کاتالیز شده با Osmuim (واکنش AD) الفین ها، با مشتقات آلکالوئید سینکونا به عنوان لیگاندهای کایرال، موثرترین روش برای به دست آوردن دیول های همسایه کایرال است
[ترجمه ترگمان]واکنش dihydroxylation asymmetric کاتالیز شده Osmuim (واکنش بعد از میلاد)of، با cinchona alkaloid به عنوان لیگاندهای کایرال، موثرترین روش برای بدست آوردن diols کایرال است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. Seven major methods and their reaction characteristics for the synthesis of primary vicinal diamines starting from epoxides, and alkenes etc. are given in detail.
[ترجمه گوگل]هفت روش اصلی و ویژگی‌های واکنش آنها برای سنتز دی آمین‌های همسایه اولیه با شروع از اپوکسیدها و آلکن‌ها و غیره به تفصیل ارائه شده‌اند
[ترجمه ترگمان]هفت روش اصلی و مشخصه های واکنش آن ها برای سنتز of اولیه diamines از epoxides، و آلکن ها و غیره به طور مفصل ارائه شده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. The brassylic acid made from oxidation of methyl erucate, its selectivity depends directly on vicinal diol's selectivity.
[ترجمه گوگل]اسید برازیلیک که از اکسیداسیون متیل اروکات ساخته می شود، گزینش پذیری آن به طور مستقیم به گزینش پذیری دیول همسایه بستگی دارد
[ترجمه ترگمان]اسید brassylic از اکسیداسیون متیل erucate مشتق می شود، گزینش پذیری آن مستقیما به گزینش پذیری vicinal - دیول وابسته است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

نزدیک (صفت)
near, nigh, close, nearby, hand-to-hand, adjacent, adjoining, neighbor, contiguous, vicinal, accessible, relative, proximate, forthcoming, upcoming

مجاور (صفت)
nigh, hand-to-hand, abutting, adjacent, adjoining, next, neighbor, contiguous, vicinal, conterminous, limitrophe

همسایه (صفت)
abutting, adjacent, adjoining, vicinal

پیوسته (صفت)
contiguous, vicinal, eternal, incessant, continuous, attached, allied, united, joined, connected, proximate, continual, uninterrupted, ceaseless, syndetic, coalescent, legato, married

اهل محل (صفت)
vicinal

در همسایگی (صفت)
vicinal

انگلیسی به انگلیسی

• of or related to an area; close by, adjacent, neighboring

پیشنهاد کاربران

بپرس