viceroy

/ˈvaɪsrɒj//ˈvaɪsroɪ/

معنی: نایب السلطنه
معانی دیگر: شهیار، نوپان، فرمانفرمای کل

بررسی کلمه

اسم ( noun )
(1) تعریف: the appointed governor of a colony, country, or province, who serves as the representative of the sovereign.

(2) تعریف: a black and orange North American butterfly that closely resembles but is smaller than the monarch butterfly.

جمله های نمونه

1. The new Viceroy was assigned greater authority than any other servant of the crown.
[ترجمه گوگل]به نایب السلطنه جدید اقتدار بیشتری نسبت به سایر خدمتگزاران تاج داده شد
[ترجمه ترگمان]نایبالسلطنه جدید اختیارات بیشتری نسبت به هر نوکر دیگر در اختیار داشت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. Four days after his arrival, the new Viceroy invited Jinnah and Gandhi to come to see him.
[ترجمه گوگل]چهار روز پس از ورود او، نایب السلطنه جدید از جناح و گاندی دعوت کرد تا به دیدن او بیایند
[ترجمه ترگمان]چهار روز پس از رسیدن او، نایب السلطنه جدید جناح جناح و گاندی را دعوت کرد تا به دیدن او بیایند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. Obviously, the Viceroy was under instructions not to parley with the half-naked rebel.
[ترجمه گوگل]بدیهی است که نایب السلطنه تحت دستور بود که با شورشی نیمه برهنه گفتگو نکند
[ترجمه ترگمان]به طور مشخص، نایب السلطنه در حال اطاعت کردن با rebel نیمه برهنه بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. The monarch and viceroy look alike.
[ترجمه مرتضی تولائی] پادشاه و نائب السلطنه ششبیه هم هستند
|
[ترجمه گوگل]پادشاه و نایب السلطنه شبیه هم هستند
[ترجمه ترگمان]پادشاه و viceroy شبیه هم هستند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. Accurately he was only regent of the Winds, viceroy of the gods.
[ترجمه گوگل]او دقیقاً نایب السلطنه خدایان بود
[ترجمه ترگمان]اون فقط نایب السلطنه بوده، فرمانده خدایان
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. How do you think this trade viceroy will deal with the chancellor's demands?
[ترجمه گوگل]به نظر شما این معاون تجاری چگونه با خواسته های صدراعظم برخورد خواهد کرد؟
[ترجمه ترگمان]شما فکر می کنید که فرمانده تجارت با خواسته صدر اعظم معامله خواهد کرد؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. Shunzhi thirteen years, he was appointed Viceroy Zhedong Xuezheng of western Zhejiang Qian local matter.
[ترجمه گوگل]Shunzhi سیزده سال، او نایب السلطنه Zhedong Xuezheng غرب ژجیانگ Qian موضوع محلی منصوب شد
[ترجمه ترگمان]پس از سیزده سال، او به عنوان نایب السلطنه Zhedong Xuezheng از مواد محلی Qian western منصوب شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. Mr Amery telegraphed in this sense to the Viceroy on the same day.
[ترجمه گوگل]آقای امری به این معنا در همان روز به نایب السلطنه تلگراف زد
[ترجمه ترگمان]آقای Amery در همان روز تلگرافی به نایبالسلطنه داد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. Without the viceroy, they will be lost and confused.
[ترجمه گوگل]بدون نایب السلطنه گم و گیج خواهند شد
[ترجمه ترگمان]بدون فرمانده آن ها گیج و سردرگم خواهند شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. Be thankful, Viceroy, you have not found yourself in my grip, your ship is waiting.
[ترجمه گوگل]شکرگزار باش، نایب السلطنه، تو خود را در چنگال من نیافتی، کشتی تو منتظر است
[ترجمه ترگمان]ممنون، نایبالسلطنه، شما خود را در چنگ من نخواهید یافت، کشتی شما منتظر است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. A district or province governed by a viceroy.
[ترجمه گوگل]ناحیه یا استانی که توسط یک نایب السلطنه اداره می شود
[ترجمه ترگمان]منطقه یا استان توسط یک نایب السلطنه اداره می شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. When Britain ruled India, the British King was represented there by a viceroy.
[ترجمه گوگل]زمانی که بریتانیا بر هند حکومت می کرد، پادشاه بریتانیا در آنجا توسط یک نایب السلطنه نمایندگی می شد
[ترجمه ترگمان]هنگامی که بریتانیا بر هند حکومت کرد، پادشاه انگلستان توسط یک نایب السلطنه در آنجا حضور یافت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. In 1844 he signalled a change of direction by appointing Mikhail Vorontsov to the new post of Caucasian Viceroy.
[ترجمه گوگل]در سال 1844 او با انتصاب میخائیل ورونتسوف به سمت جدید نایب السلطنه قفقاز، تغییر جهت را نشان داد
[ترجمه ترگمان]در سال ۱۸۴۴، وی با انتصاب میخائیل ورونتسوف به سمت پست جدید نایب السلطنه، تغییر جهت داد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. The throne is thought to have been made in Constantinople and given by Justinian to his viceroy Maximian.
[ترجمه گوگل]گمان می رود تاج و تخت در قسطنطنیه ساخته شده و توسط ژوستینیان به نایب السلطنه خود ماکسیمیان داده شده است
[ترجمه ترگمان]گمان می رود که تاج و تخت در قسطنطنیه گرفته شود و به وسیله Justinian به viceroy Maximian داده شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. He was prepared to cancel his plans for civil disobedience and wanted to discuss the matter with the Viceroy.
[ترجمه گوگل]او آماده بود تا برنامه های خود را برای نافرمانی مدنی لغو کند و می خواست این موضوع را با نایب السلطنه در میان بگذارد
[ترجمه ترگمان]او آماده بود تا برنامه های خود برای نافرمانی مدنی را لغو کند و می خواست موضوع را با نایبالسلطنه بحث کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

نایب السلطنه (اسم)
exarch, regent, crown prince, viceroy, nabob, vice-regent

انگلیسی به انگلیسی

• province governor who represents the king; orange and black butterfly that is native to north america and somewhat resembles the monarch
in former times, a viceroy was the person who ruled a colony on behalf of his king, queen, or government.

پیشنهاد کاربران

خلیفة
. . . When your Lord said to the angels, ‘Indeed I am going to set a viceroy on the earth
وَإِذْ قَالَ رَبُّکَ لِلْمَلَائِکَةِ إِنِّی جَاعِلٌ فِی الْأَرْضِ خَلِیفَةً - سورة البقرة - ایة 30

بپرس