اسم ( noun )مشتقات: vicarly (adv.), vicarship (n.)
• (1)تعریف: in the Anglican Church, a parish priest who receives a salary but not the tithes of the parish, or who acts in place of a rector.
• (2)تعریف: in the U.S. Episcopalian Church, a clergyman in charge of a parish chapel.
• (3)تعریف: in the Roman Catholic Church, a clergyman who represents or performs the functions of another such as a bishop.
جمله های نمونه
1. The wedding will be conducted by the local vicar.
[ترجمه گوگل]مراسم عروسی توسط معاون محلی برگزار می شود [ترجمه ترگمان]مراسم ازدواج توسط کشیش محلی انجام خواهد شد [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
2. The vicar preached to the congregation for half an hour.
[ترجمه گوگل]نایب نیم ساعت برای جماعت موعظه کرد [ترجمه ترگمان]نایب تا نیم ساعت در جماعت تبلیغ می کرد [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
3. He is vicar of a large rural parish.
[ترجمه گوگل]او نایب یک محله بزرگ روستایی است [ترجمه ترگمان]او نماینده یک بخش روستایی بزرگ است [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
4. The vicar led the hymn singing.
[ترجمه گوگل]نائب سرود سرود را رهبری کرد [ترجمه ترگمان]کشیش سرود را خواند [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
5. The vicar praised what he called her "kind and forbearing nature".
[ترجمه گوگل]نایب از آنچه او او را "طبیعت مهربان و بردبار" نامید تمجید کرد [ترجمه ترگمان]کشیش آنچه را که او \"مهربان و بردبار\" می نامید را ستود [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
6. The vicar stood up to address the congregation.
[ترجمه گوگل]نایب برخاست تا برای جماعت سخنرانی کند [ترجمه ترگمان]کشیش در آنجا ایستاده بود تا با جماعت صحبت کند [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
7. The local vicar has agreed to marry us in the chapel on the estate.
[ترجمه گوگل]نایب محلی موافقت کرده است که با ما در نمازخانه در املاک ازدواج کند [ترجمه ترگمان]کشیش محلی موافقت کرده است که با ما در کلیسای on ازدواج کند [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
8. The vicar had his dog collar on.
[ترجمه گوگل]نایب قلاده سگش را بسته بود [ترجمه ترگمان]کشیش یقه سگش را گرفته بود [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
9. The vicar gave a sermon on charity.
[ترجمه گوگل]قائم مقام خطبه ای در مورد صدقه ایراد کرد [ترجمه ترگمان]کشیش موعظه را در موسسه خیریه اجرا کرد [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
10. We were married by our local vicar.
[ترجمه عابدی اصغر] ازدواج ماتوسط معاون محلی کلیسا اجرا شد
|
[ترجمه گوگل]ما توسط معاون محلی مان ازدواج کردیم [ترجمه ترگمان]ما با کشیش محلی ازدواج کردیم [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
11. The vicar took a candlestick from the altar.
[ترجمه گوگل]نایب شمعدانی از محراب برداشت [ترجمه ترگمان]کشیش شمع را از محراب برداشت [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
12. The vicar preached a sermon about the prodigal son.
[ترجمه گوگل]قائم مقام موعظه ای در مورد پسر اسراف کرد [ترجمه ترگمان]کشیش در مورد پسر prodigal وعظ می کرد [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
13. The vicar asked the congregation to kneel.
[ترجمه گوگل]نایب از جماعت خواست که زانو بزنند [ترجمه ترگمان]کشیش از اهل کلیسا خواست که زانو بزند [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
14. a farce when the vicar fell flat on his face.
[ترجمه گوگل]یک مسخره زمانی که نایب روی صورتش افتاد [ترجمه ترگمان]وقتی که کشیش به صورت او افتاد مضحک جلوه کرد [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
15. Or like the Vicar they keep to the straight path because vice is more arduous than virtue.
[ترجمه گوگل]یا مانند نایب صراط مستقیم را نگه می دارند زیرا رذیله از فضیلت سخت تر است [ترجمه ترگمان]یا مثل کشیش که در مسیر مستقیم پیش می روند، چون شرارت more از فضیلت است [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
• priest who serves in various substitute capacities in different christian denominations in the church of england, a vicar is a priest who is in charge of a parish.