vibration

/vaɪˈbreɪʃn̩//vaɪˈbreɪʃn̩/

معنی: جنبش، نوسان، تردید، لرزش، اهتزاز، لرزه، ارتعاش، تموج
معانی دیگر: نوش، شیوش، ترنگ، لرزانش، رجوع شود به: oscillation، دودلی، vibrational اهتزاز

بررسی کلمه

اسم ( noun )
مشتقات: vibrational (adj.)
(1) تعریف: an act or instance of vibrating.
مشابه: throb, trepidation

(2) تعریف: the condition of being vibrated.

(3) تعریف: (often pl.; informal) emotional feelings intuitively sensed from a situation, another person, or the like.

(4) تعریف: in physics, the rapid motion of a particle or elastic substance around an equilibrium position when its equilibrium has been disturbed, or a similar movement of the particles of an air mass or the like, as in sound transmission.

جمله های نمونه

1. the vibration of a guitar's strings
ترنگ (ارتعاش) تارهای گیتار

2. Vibration displaced part of the mechanism.
[ترجمه گوگل]لرزش بخشی از مکانیسم را جابجا کرد
[ترجمه ترگمان]جابجایی لرزش بخشی از مکانیزم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. The vibration of the window woke me up.
[ترجمه گوگل]لرزش پنجره بیدارم کرد
[ترجمه ترگمان]لرزش پنجره مرا بیدار کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. Aircraft manufacturers want to reduce vibration for the sake of safety.
[ترجمه گوگل]سازندگان هواپیما به خاطر ایمنی می خواهند لرزش را کاهش دهند
[ترجمه ترگمان]سازندگان هواپیما می خواهند ارتعاش را به خاطر ایمنی کاهش دهند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. Vibration often springs many parts of the bike.
[ترجمه گوگل]لرزش اغلب قسمت های زیادی از دوچرخه را به جریان می اندازد
[ترجمه ترگمان]لرزش اغلب قسمت های زیادی از دوچرخه را به خود می کشد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. The microscope must be free from vibration.
[ترجمه گوگل]میکروسکوپ باید عاری از لرزش باشد
[ترجمه ترگمان]میکروسکوپ باید عاری از لرزش باشد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. The bats have graphite shafts that absorb the vibration.
[ترجمه گوگل]خفاش ها دارای محورهای گرافیتی هستند که ارتعاش را جذب می کنند
[ترجمه ترگمان]خفاش ها تیره ای گرافیت دارند که لرزش را جذب می کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. The vibration during operation often caused the nuts to loosen.
[ترجمه گوگل]لرزش حین کار اغلب باعث شل شدن مهره ها می شد
[ترجمه ترگمان]لرزش در حین عمل باعث شل شدن مهره ها شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. We know that prolonged exposure to vibration can weaken aircraft components.
[ترجمه گوگل]ما می دانیم که قرار گرفتن طولانی مدت در معرض ارتعاش می تواند اجزای هواپیما را ضعیف کند
[ترجمه ترگمان]ما می دانیم که قرار گرفتن طولانی مدت در معرض لرزش می تواند اجزای هواپیما را تضعیف کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. Their instruments can detect the slightest vibration.
[ترجمه گوگل]ابزار آنها می تواند کوچکترین لرزش را تشخیص دهد
[ترجمه ترگمان]سازه ای آن ها می توانند کوچک ترین ارتعاش را تشخیص دهند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. The vibration of the engine lulled the children to sleep.
[ترجمه گوگل]لرزش موتور بچه ها را به خواب می برد
[ترجمه ترگمان]لرزش موتور بچه ها را به خواب فرو برد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. Demonstration Begin by writing the term vibration on the board.
[ترجمه گوگل]نمایش با نوشتن عبارت لرزش روی تخته شروع کنید
[ترجمه ترگمان]تظاهرات با نوشتن عبارت ارتعاش در صفحه شروع می شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. No vibration is caused by the vocal cords because they are not being put into action.
[ترجمه گوگل]هیچ لرزشی توسط تارهای صوتی ایجاد نمی شود زیرا تارهای صوتی وارد عمل نمی شوند
[ترجمه ترگمان]هیچ ارتعاش توسط تاره ای صوتی ایجاد نمی شود چون آن ها وارد عمل نمی شوند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. We have seen how the vibration frequencies may be observed and how each may be allocated to a particular symmetry species.
[ترجمه گوگل]دیده‌ایم که چگونه فرکانس‌های ارتعاش ممکن است مشاهده شوند و چگونه هر کدام ممکن است به یک گونه تقارن خاص اختصاص داده شوند
[ترجمه ترگمان]مشاهده کردیم که چگونه فرکانس های ارتعاشی می تواند مشاهده شود و چگونه ممکن است هر یک به یک نوع تقارن خاص اختصاص یابد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

جنبش (اسم)
cause, action, stir, move, movement, motion, travel, jiggle, vibration, commotion, inanition, bustle, rock, flicker, locomotion, jar, heartbeat, tremor, libration, tremour, vibratility

نوسان (اسم)
amplitude, oscillation, swing, sway, fluctuation, vibration, pulsation, modulation, lurch, libration, vibrancy, undulation, vibratility

تردید (اسم)
wavering, hesitance, indecision, doubt, hesitancy, uncertainty, vibration, query, suspicion, skepticism, dubiety, shilly-shally, irresolution, qualm, scruple, vibratility

لرزش (اسم)
shake, vibration, palpitation, flutter, succussion, quake, tremor, quivering, tremolo, friskiness, tremour, trepidation

اهتزاز (اسم)
waft, swing, sway, vibration, flutter, pulsation, vibratility

لرزه (اسم)
thrill, vibration, tremble, shudder, shiver, jar, quake, tremor, tremour, vibratility

ارتعاش (اسم)
shake, vibration, tremble, shudder, shiver, quaver, tremolo, libration, vibrancy, quiver, plangency, vibratility

تموج (اسم)
vibration, undulation

تخصصی

[شیمی] ارتعاش
[سینما] ارتعاش
[عمران و معماری] ارتعاش - لرزش - نوسان - لرزه
[برق و الکترونیک] ارتعاش
[مهندسی گاز] ارتعاش، نوسان، لرزش
[نساجی] ارتعاش
[ریاضیات] ارتعاش
[آب و خاک] ارتعاش-لغزش-نوسان

انگلیسی به انگلیسی

• act of vibrating; process of being vibrated; single oscillation; atmosphere intuitively sensed, feelings projected by someone (slang)

پیشنهاد کاربران

۱. ارتعاش. لرزش ۲. نوسان ۳. ( بصورت جمع، عامیانه ) احساس. حال و هوا
مثال:
Like other aids, it converts sounds into vibrations and transmits them directly to the magnet, and then to the inner ear, producing a clearer sound.
...
[مشاهده متن کامل]

شبیه سایر وسایل کمکی، آن صداها را به ارتعاش و نوسان تبدیل می کند و آنها را مستقیما به آهن ربا منتقل می کند و سپس به گوش میانی، و صدای شفاف تر و واضح تری تولید می کند.

تفاوت های اصطلاحی بین "shiver"، "shake"، "tremble" و "vibration" به شرح زیر است:
1. Shiver ( لرزیدن ) :
- "Shiver" به معنای لرزش کوچک و متناوبی است که به عموماً در پاسخ به سرما، ترس یا احساس هیجان وارد می شود. این احساس به طور عمده باعث تولید انقباضات در عضلات بدن می شود که منجر به لرزش کوچکی در اجزای بدن می شود.
...
[مشاهده متن کامل]

2. Shake ( لرزاندن، تکان دادن ) :
- "Shake" به عمل تکان دادن یا لرزاندن به صورت متقطع و با قدرت اشاره دارد. این اصطلاح ممکن است به صورت ارادی یا غیر ارادی اتفاق بیافتد و می تواند به عنوان علامتی از تنش، هیجان، یا احساسات دیگر استفاده شود.
3. Tremble ( لرزش ) :
- "Tremble" نیز به معنای لرزش و لرزه زدگی است، اما با تأکید بیشتری بر لرزش ملایم و آرام و گاهی ناخواسته. این اصطلاح معمولاً به صورتی است که فرد در موقعیتی از ناراحتی، ترس یا ضعف قرار می گیرد و به طور خودکار اجتناب ناپذیر به وجود می آید.
4. Vibration ( ارتعاش ) :
- "Vibration" به وجود آوردن یا تحریک ارتعاشاتی در جسم یا جسم های دیگر اشاره دارد. این اصطلاح می تواند به صورت مکانیکی ( مانند یک ماشین یا ماشین لباسشویی ) یا امواج ( مانند صدای موسیقی ) اتفاق بیافتد و ممکن است ناشی از عوامل مختلفی مانند حرکت، انرژی یا فشار باشد.
بنابراین، اگرچه این اصطلاحات به نظر ممکن است مشابه به نظر بیایند، اما در واقع هر کدام دارای معانی و کاربردهای خاصی هستند که در توصیف و شناخته شدن تفاوت های آنها مفید است.

لرزش - ارتعاش
Noun
ارتعاش
اگر vibrations باشه میتونه جمع vibes یه معنی "جو، حس و حال، " باشه
vibration ( فیزیک )
واژه مصوب: ارتعاش
تعریف: فرایند دوره ای یا حرکت خطی یک ذره یا جسم جامد کِشسان حول وضعیت تعادل
لرزش
جنبش
[ویژگی های]ارتعاشی

بپرس