1. I like to be reminded of the spring miracle, especially in the depth of winter, when the vibrantly alive trees look so dead. دوست دارم به یاد معجزه بهاری بیفتم ، مخصوصاً در عمق زمستان ، وقتی درختان پر جنب و جوش سرزنده بسیار مرده به نظر می رسند.
... [مشاهده متن کامل]
2. India is painted vibrantly, enticing the audience to experience it for themselves.
هند با شور و نشاط رنگ آمیزی می شود و مخاطب را فریب می دهد تا آن را خودش تجربه کند.
3. Thoughtfully done and vibrantly coloured, they bring out the value of trees and the need to treasure them for posterity.
آنها با ملاحضه انجام شده و با رنگی با طراوت ، ارزش درختان و نیاز به گنجینه آنها را برای فرزندان آینده به ارمغان می آورند.
4. His vibrantly glowing pointillism springs directly from his childhood among the beautiful light and colors of the Caribbean.
نقاشی نقطه به نقطه پر شور و نشاط او مستقیماً از کودکی او در میان نور و رنگهای زیبای کارائیب سرچشمه می گیرد.
5. And for children, there's a vibrantly designed childcare centre complete with computer games and a mini theatre that plays cartoon films.
و برای کودکان ، یک مرکز مراقبت از کودکان با شور و نشاط کامل با بازی های رایانه ای و یک تئاتر کوچک که فیلم های کارتونی را بازی می کند ، طراحی شده است.
Vibrantly= به طور پر جنب و جوش، با شور و نشاط، با طراوات
معانی دیگر>>>> به طور سرزنده، با جوش و خروش