veterinary surgeon

/ˈvetrəˌneriˈsɜːrdʒən//ˈvetrɪnriˈsɜːdʒən/

معنی: دام پزشک، بیطار، جراح دامپزشک
معانی دیگر: جراح دامپزشک، بیطار، دامپزشک

جمله های نمونه

1. Leese was a veterinary surgeon who had retired from his practice in Stamford in Lincolnshire in 192
[ترجمه گوگل]لیز یک جراح دامپزشکی بود که در سال 192 از مطب خود در استمفورد در لینکلن شایر بازنشسته شده بود
[ترجمه ترگمان]Leese یک جراح دامپزشک بود که از کار خود در Stamford در Lincolnshire در سال ۱۹۲ بازنشسته شده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. Immediately contact your own veterinary surgeon and follow his/her advice carefully.
[ترجمه گوگل]فوراً با جراح دامپزشک خود تماس بگیرید و توصیه های او را به دقت دنبال کنید
[ترجمه ترگمان]سریعا با جراح دامپزشکی خود تماس بگیرید و توصیه او را به دقت دنبال کنید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. As a veterinary surgeon I would never turn my back on a sick or injured animal.
[ترجمه گوگل]من به عنوان یک جراح دامپزشکی هرگز به حیوان بیمار یا زخمی پشت نمی کنم
[ترجمه ترگمان]به عنوان یه جراح دامپزشکی من هرگز پشت سر یه حیوون مریض یا زخمی بر نمی گردم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. He was an outstanding veterinary surgeon, and obviously a man of enormous enterprise, daring courage and strong will.
[ترجمه گوگل]او یک جراح دامپزشک برجسته، و بدیهی است که مردی با کار عظیم، شجاعت متهور و اراده قوی بود
[ترجمه ترگمان]او یک جراح ماهر بود و مسلما مردی با شجاعت و شجاعت و اراده قوی بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. Esso said a veterinary surgeon was also standing by.
[ترجمه گوگل]اسو گفت که یک جراح دامپزشک نیز در کنارش ایستاده است
[ترجمه ترگمان]esso گفت که یک جراح دامپزشکی نیز در آنجا ایستاده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. Judy Drysdale was the veterinary surgeon on duty at the Vets Now clinic at Ardene House at the time, and said she arrived shaken up, cold, and suffered a nose bleed and sore eyes.
[ترجمه گوگل]جودی دریسدیل در آن زمان جراح دامپزشکی کشیک در کلینیک Vets Now در آردن هاوس بود و گفت که لرزان، سرد و از خونریزی بینی و چشم‌های زخم رنج می‌برد
[ترجمه ترگمان]جودی Drysdale در حال انجام وظیفه در درمانگاه، در حال انجام وظیفه بود و گفت که او از سرما می لرزد، سرد است و از خونریزی بینی و چشمان درد رنج می برد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. A veterinary surgeon is a doctor of a sort.
[ترجمه گوگل]یک جراح دامپزشک یک نوع دکتر است
[ترجمه ترگمان]یه جراح دامپزشکی یه دکتره
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. Also, remember to consult your registered veterinary surgeon right from the beginning about health and disease-prevention programmes for your animal(s).
[ترجمه گوگل]همچنین، به یاد داشته باشید که از همان ابتدا با جراح دامپزشک ثبت شده خود در مورد برنامه های بهداشتی و پیشگیری از بیماری برای حیوانات خود مشورت کنید
[ترجمه ترگمان]همچنین به یاد داشته باشید که از ابتدا در مورد مراقبت های بهداشتی و پیش گیری از بیماری برای حیوان تان مشورت کنید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. I like animals, once want to become a veterinary surgeon and enjoy opera, cooking.
[ترجمه گوگل]من حیوانات را دوست دارم، یک بار می خواهم یک جراح دامپزشک شوم و از اپرا، آشپزی لذت ببرم
[ترجمه ترگمان]من حیوانات را دوست دارم، زمانی می خواهم یک جراح دامپزشکی بشوم و از اپرا و آشپزی لذت ببرم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. Your veterinary surgeon will give you advice as to the method and procedure for examining the horse for health and soundness.
[ترجمه گوگل]جراح دامپزشک شما در مورد روش و روش معاینه اسب از نظر سلامت و سلامت به شما توصیه می کند
[ترجمه ترگمان]جراح دامپزشک شما به شما توصیه می کند که روش و روش بررسی اسب برای سلامت و سلامت را امتحان کنید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. But Noel Fitzpatrick, a neuro-orthopedic veterinary surgeon in Surrey, pioneered a groundbreaking technique instead, installing weight-bearing bone implants to create a bionic kitty.
[ترجمه گوگل]اما نوئل فیتزپاتریک، یک جراح دامپزشکی ارتوپدی عصبی در ساری، به جای آن، یک تکنیک پیشگامانه را پیشگام کرد و با نصب ایمپلنت های استخوانی تحمل کننده وزن، یک بچه گربه بیونیک را ایجاد کرد
[ترجمه ترگمان]اما نوئل Fitzpatrick، یک جراح دامپزشکی - ارتوپدی در ساری، به جای آن که در حال نصب implants استخوان دارای وزن برای ایجاد یک kitty bionic باشد، پیشقدم شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. Report any unusual findings to a veterinary surgeon who may want to X - ray the affected part.
[ترجمه گوگل]هرگونه یافته غیرعادی را به یک جراح دامپزشکی که ممکن است بخواهد قسمت آسیب دیده را با اشعه ایکس انجام دهد، گزارش دهید
[ترجمه ترگمان]هر گونه گزارش غیر معمول را به یک جراح دامپزشکی گزارش دهید که ممکن است بخواهد از قسمت آسیب دیده عکس بگیرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. Nobody knew more about lambing and calving than a veterinary surgeon so he was invited to instruct.
[ترجمه گوگل]هیچ کس بیشتر از یک جراح دامپزشک در مورد بره زایی و زایمان نمی دانست، بنابراین از او دعوت شد تا آموزش دهد
[ترجمه ترگمان]هیچ کس در مورد زاییدن میش ها و calving بیشتر از یک جراح دامپزشکی خبر نداشت، بنابراین از او برای آموزش دادن دعوت شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. Arecoline is mostly used to cure infection of animals'parasites on veterinary surgeon clinic.
[ترجمه گوگل]آرکولین بیشتر برای درمان عفونت انگل های حیوانات در کلینیک جراح دامپزشکی استفاده می شود
[ترجمه ترگمان]Arecoline معمولا برای درمان عفونت حیوانات در کلینیک دامپزشکی استفاده میشه
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

دام پزشک (اسم)
farrier, vet, veterinarian, veterinary surgeon

بیطار (اسم)
veterinarian, veterinary surgeon

جراح دامپزشک (اسم)
veterinary surgeon

تخصصی

[صنایع غذایی] جراح دامپزشک، بیط ار، دامپزشک

انگلیسی به انگلیسی

• animal doctor, person who deals with the medical treatment of animals
a veterinary surgeon is the same as a vet.

پیشنهاد کاربران

بپرس