vestigial

/vəˈstɪdʒiəl//veˈstɪdʒɪəl/

معنی: اثر، ذره ای، جای پا، بقایا، ردیا
معانی دیگر: vestige نشان، ذره، خرده

بررسی کلمه

صفت ( adjective )
مشتقات: vestigially (adv.)
• : تعریف: of, pertaining to, or being a vestige, esp. an anatomical one.
مشابه: rudimentary

- The appendix is a vestigial structure in the human body.
[ترجمه Prof. Movahedinia] آپاندیس یک ساختار تحلیل رفته در بدن انسان است
|
[ترجمه گوگل] آپاندیس یک ساختار باقیمانده در بدن انسان است
[ترجمه ترگمان] آپاندیس یک ساختار در بدن انسان است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

جمله های نمونه

1. Vestigial remains of these plays are now seen in the Christmas pantomime.
[ترجمه گوگل]بقایای بقایای این نمایشنامه ها اکنون در پانتومیم کریسمس دیده می شود
[ترجمه ترگمان]باقیمانده این نمایش ها اکنون در پانتومیم نشان داده می شوند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. The legs of snakes are vestigial or absent altogether.
[ترجمه Prof. Movahedinia] پاهای مارها تحلیل رفته یا ناپدید شده است
|
[ترجمه گوگل]پاهای مارها باقی مانده یا اصلاً وجود ندارد
[ترجمه ترگمان]پاهای مارها از رد و بدل شدن یا ناپدید شدن است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. It is often possible to see the vestigial remains of rear limbs on some snakes.
[ترجمه Prof. Movahedinia] اغلب ممکن است باقی مانده های تحلیل رفته ای از اندام های حرکتی پسین در برخی از مارها را دید
|
[ترجمه گوگل]اغلب ممکن است بقایای اندام های عقبی در برخی مارها مشاهده شود
[ترجمه ترگمان]اغلب این امکان وجود دارد که در برخی از مارها اثری باقی مانده از بدن عقب باقی بماند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. They were no longer men, just the vestigial remains of what had once been human beings.
[ترجمه Prof. Movahedinia] آن ها دیگر آدم نبودند، فقط ردپای کمرنگی از آنچه زمانی انسان بودند، باقی مانده بود
|
[ترجمه گوگل]آنها دیگر مرد نبودند، فقط بقایای بقایای انسانهایی بودند که زمانی انسان بودند
[ترجمه ترگمان]آن ها دیگر مرد نبودند، فقط رد پای آنچه زمانی انسان بود باقی مانده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. As a result there was only a vestigial junior management system.
[ترجمه گوگل]در نتیجه، تنها یک سیستم مدیریتی جوان وجود داشت
[ترجمه ترگمان]در نتیجه تنها یک سیستم مدیریت جوان وجود داشت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. Humans have a vestigial appendix which is so poorly developed that it is prone to infection.
[ترجمه گوگل]انسان دارای آپاندیس وستیژیال است که آنقدر ضعیف است که مستعد عفونت است
[ترجمه ترگمان]انسان a دارد که به قدری ضعیف است که مستعد عفونت است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. Other cells especially sensitive to light became vestigial eyes, and those susceptible to vibrations became hearing organs, and so on.
[ترجمه گوگل]سایر سلول‌های حساس به نور به چشم‌های وستیژیال تبدیل شدند و آن‌هایی که مستعد ارتعاش بودند به اندام‌های شنوایی و غیره تبدیل شدند
[ترجمه ترگمان]سلول های دیگر به ویژه به نور حساس بودند، و آن هایی که در معرض لرزش بودند، اندام های شنوایی و غیره بودند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. It is often possible to see the vestigial remains of rear limbs on these large snakes.
[ترجمه گوگل]اغلب می توان بقایای اندام های عقبی را روی این مارهای بزرگ مشاهده کرد
[ترجمه ترگمان]اغلب این امکان وجود دارد که دید باقی بدن در این مارها بزرگ هنوز باقی است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. Some snakes have vestigial legs.
[ترجمه گوگل]برخی از مارها دارای پاهای باقی مانده هستند
[ترجمه ترگمان]بعضی از مارها از پای vestigial رد میشن
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. I believe the reflex is a vestigial response from the time when inevitable meant " God. "
[ترجمه گوگل]من معتقدم که این رفلکس یک پاسخ باقی مانده از زمانی است که اجتناب ناپذیر به معنای "خدا" بود
[ترجمه ترگمان]من معتقدم این واکنش، پاسخی بود که از زمان اجتناب ناپذیر به معنای \"خدا\" بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. Solitude is almost a vestigial pleasure, now that electronic entertainment can accompany us anywhere.
[ترجمه گوگل]اکنون که سرگرمی های الکترونیکی می توانند ما را در هر جایی همراهی کنند، تنهایی تقریباً یک لذت باقیمانده است
[ترجمه ترگمان]حالا که سرگرمی الکترونیکی می تواند ما را در هر جایی همراهی کند، خلوت لذت بخش است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. Appendix in full vermiform appendix: Vestigial hollow tube attached to the cecum of the large intestine.
[ترجمه گوگل]آپاندیس در آپاندیس کامل ورمی فرم: لوله توخالی وستیژیال متصل به سکوم روده بزرگ
[ترجمه ترگمان]ضمیمه A ضمیمه کامل ضمیمه: لوله توخالی vestigial متصل به the روده بزرگ
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. Wisdom teeth are another vestigial remnant.
[ترجمه گوگل]دندان عقل یکی دیگر از باقیمانده های باقی مانده است
[ترجمه ترگمان]دندون هات دندون های اضافی دیگه هستن
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. Here history is vestigial and numerous.
[ترجمه گوگل]در اینجا تاریخ بجا مانده و متعدد است
[ترجمه ترگمان]در این کتاب اثری از آن وجود ندارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

اثر (صفت)
vestigial

ذره ای (صفت)
atomic, vestigial, molecular

جای پا (صفت)
vestigial

بقایا (صفت)
vestigial

ردیا (صفت)
vestigial

تخصصی

[زمین شناسی] ابتدایی. کوچک. کم رشد. از کار افتاده

انگلیسی به انگلیسی

• of a vestige; of a remnant
vestigial is used to describe the small amounts of something that still remain of a larger or more important thing; a formal word.

پیشنهاد کاربران

باقیمانده ( به عنوان آخرین بخش کوچک از چیزی که قبلا وجود داشته است )
🔍 دوستان مشتقات ( derivatives ) این کلمه اینها هستند:
✅ فعل ( verb ) : _
✅️ اسم ( noun ) : vestige
✅️ صفت ( adjective ) : vestigial
✅️ قید ( adverb ) : vestigially
اندام بدن: تکامل نیافته و غیر کاربردی
بازمانده - باقیمانده
The raising of body hair is a vestigial primitive response to cold
علامت دار
زیست شناسی: اندامی اولیه یا بخشی از بدن که در طول خردفرگشت دیگر نیازی به آن نیست و در واقع اضافی است.

بپرس