vested

/ˈvestəd//ˈvestɪd/

(حقوق) محرز، مسلم، بی چون و چرا، مطلق، جامه پوشیده، ملبس (به ویژه به کسوت روحانی)، (یک دست لباس مردانه) جلیقه دار، قطعی، بی شرط، مقرر، مستقر، پوشانده شده یادارا

جمله های نمونه

1. a vested right
حق مسلم

2. because of their vested interests they are against reforms
به خاطر منافع شخصی با اصلاحات مخالفند.

3. by the authority vested in me. . .
بنا به اختیاراتی که به من داده شده است. . .

4. by the powers vested in him
بنابه اختیاراتی که به او تفویض شده است

5. each of the governors is vested with extraordinary power
هر یک از استانداران دارای قدرت فوق العاده است.

6. The administration has no vested interest in proving whether public schools were good or bad.
[ترجمه اویس تاتاری] مدیریت علاقه ای برای اثبات اینکه مدارس دولتی خوب یا بدند ندارد.
|
[ترجمه گوگل]دولت هیچ علاقه ای به اثبات خوب یا بد بودن مدارس دولتی ندارد
[ترجمه ترگمان]دولت هیچ علاقه ای به اثبات این موضوع ندارد که آیا مدارس دولتی خوب یا بد هستند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. He has a vested interest in Mona leaving the firm.
[ترجمه گوگل]او علاقه خاصی به خروج مونا از شرکت دارد
[ترجمه ترگمان]اون علاقه زیادی به مونا داره که شرکت رو ترک کنه
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. Control has been vested in local authorities.
[ترجمه گوگل]کنترل به مقامات محلی واگذار شده است
[ترجمه ترگمان]کنترل به مقامات محلی واگذار شده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. All authority was vested in the woman, who discharged every kind of public duty.
[ترجمه گوگل]تمام اختیارات در اختیار زن بود که هر نوع وظیفه عمومی را انجام می داد
[ترجمه ترگمان]تمام اقتدار، به زنی سپرده شده بود که هر نوع وظیفه عمومی را انجام می داد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. The celebrant vested himself in the sanctuary.
[ترجمه گوگل]جشن خود را در حرم سپرد
[ترجمه ترگمان]همونجور که کلیسا رو به مخفیگاه وصل کرده
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. He has been vested with the power/authority to implement whatever changes he sees fit.
[ترجمه گوگل]او دارای قدرت/اقتدار برای اجرای هر تغییری است که صلاح می‌داند
[ترجمه ترگمان]او به قدرت \/ قدرت برای اجرای هر گونه تغییرات مورد نظر خود واگذار شده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. There's an extraordinary amount of power vested in us.
[ترجمه گوگل]قدرت فوق العاده ای در اختیار ماست
[ترجمه ترگمان]مقدار زیادی از قدرتی که به ما داده شده وجود داره
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. The management of the hospital is vested in a board of trustees.
[ترجمه گوگل]مدیریت بیمارستان برعهده هیئت امنا است
[ترجمه ترگمان]مدیریت بیمارستان به هییت امنای واگذار شده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. Powerful vested interests are opposing the plan.
[ترجمه گوگل]منافع شخصی قدرتمند با این طرح مخالفت می کنند
[ترجمه ترگمان]منافع قدرتمند قدرتمند با این برنامه مخالفت می کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. He only took the job to get vested in the pension fund.
[ترجمه گوگل]او این کار را فقط برای واگذاری به صندوق بازنشستگی انجام داد
[ترجمه ترگمان]او تنها کاری کرد که به صندوق بازنشستگی واگذار شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

16. The right to make new laws is vested in the representatives of the people.
[ترجمه گوگل]حق وضع قوانین جدید بر عهده نمایندگان مردم است
[ترجمه ترگمان]حق ایجاد قوانین جدید به نمایندگان مردم واگذار شده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

تخصصی

[حقوق] مطلق، ثابت، محرز، مسلم

انگلیسی به انگلیسی

• guaranteed by law; permanently endowed, inalienable; clothed or robed (especially in ecclesiastical vestments)
something that is vested in someone is given to them as a right or responsibility; a formal word.

پیشنهاد کاربران

در. قضا به معنی کسی که که لباس مقدس عدالت را به تن می کند وبا عدله حکم یت دفاع می نماید
در مبحث بازنشستگی حسابداری به معنی شامل بودن یا مشمول بودن هم معنی میشه
حقوق:
Vested rights: حقوق مکتسبه
واگذار شده

بپرس